صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

قهرمانی لستر سیتی در لیگ برتر فوتبال انگلیس

قهرمانی لستر سیتی در لیگ برتر فوتبال انگلیس

با آغاز سال ۲۰۲۰، دهه دوم قرن بیست و یکم به پایان میرسد. در این دهه در جهان ورزش اتفاقاتی فراموش نشدنی روی داد که در ذهن و خاطره هواداران باقی خواهد ماند. در آغاز فصل ۱۶-۲۰۱۵ شانس قهرمانی لستر سیتی در لیگ برتر فوتبال انگلیس یک به ۵۰۰۰ بود؛ فصلی که آنها یکی از بزرگترین شگفتیهای تاریخ ورزش را رقم زدند. یان استرینگر، خبرنگار رادیو بیبیسی در لستر تمام اتفاقات آن فصل را از نزدیک دنبال کرد:
این سالی بود که شهر ما فقط با نام یک چیپس شناخته نمیشد.
فکر رفتن به استمفورد بریج در تاریخ ۲ ماه می ۲۰۱۶ از خودم بود. برای مسئولان رادیو بیبیسی در لستر در مورد اهمیت این سفر سخنرانی کردم اما خودم هم مطمئن نبودم که واقعا لازم است بروم یا نه. میخواستم تمام زوایا را پوشش دهم و با توجه به این که لستر روز قبل یک امتیاز از منچستر یونایتد گرفته بود، اگر تاتنهام نمیتوانست چلسی را شکست دهد، این تیم قهرمان میشد.
اولیور کمی پیش از این روز فوقالعاده به دنیا آمده بود و منظره مقابل اتاقش در بیمارستان، ورزشگاه کینگ پاور بود. یادم هست که او را نگه داشته بودم و برایش قسم خوردم: «ببین بچه، یک روز برایت یک داستان فوتبالی میگویم که هرگز فکر نمیکنی واقعیت داشته باشد.» همه ما در فبروری میدانستیم که روباهها (لقب لستر) قهرمان لیگ میشوند.
حتی حالا هم در لستر مردم میگویند: «از کی میدانستی؟» این سئوال آسانی است. در فصلی که یکی از شگفتانگیزترین اتفاقهای ورزشی افتاد، کی متوجه شدید که کار تمام شده؟
من پس از باخت سوم از سه شکستی که آنها در لیگ داشتند، متوجه شدم: بازی خارج از خانه ۱۴ فبروری مقابل آرسنال که دنی ولبک در دقیقه ۹۰ گل پیروزی تیمش را زد. از آن روز حسی به من میگفت که بازیکنان دیگر نمیگذارند این اتفاق تکرار شود.
مرد ایتالیایی در برخورد با این قضیه خیلی باهوش عمل کرد. او اجازه داد آنها بروند و بازیکنان هم استراحتی کردند و منسجمتر و تا جایی که من دیدم قویتر از قبل بازگشتند. آنها طوری از محوطه جریمه تیم محافظت میکردند که میکل آنژ (یکی از لاکپشتهای نینجا) از پیتزای پپرونیاش. حدود ۵۰۰۰ هوادار لستر تا ساعت یک نیمه شب روی زمین ورزشگاه مشغول جشن گرفتن بودند. من هم یکی از آنها بودم. بار دیگر تبدیل به یک هوادار عادی شده بودم، کاری که معمولا به دلیل شغلمان نمیتوانیم انجام دهیم. ما تمام شب آواز میخواندیم و همدیگر را در آغوش میگرفتیم. من در طلوع آفتاب زیبای روز بعد به آنجا برگشتم تا ماجرا را برای دنیا گزارش کنم. آنجا خبرنگارانی از فرانسه، جاپان و آمریکا حضور داشتند. برای ما شبیه عروسی سلطنتی بود.