صاحب امتیاز: داکتر حسین یاسا

مدیر مسوول: محمد رضا هویدا

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

کودکان افغانستان و دنیای ناامیدی

-

کودکان افغانستان ازهرلحاظی باکودکان دنیا مخصوصا کودکان کشورهای توسعه یافته تفاوت دارند؛ کودک افغانی درآوان تولد خود با محرومیت هایی روبرو است که اطفال جهان کمترآنرا می بینند. برخی ازکودکان حتا شانس دیدن مادرخودرا هم نمی یابند آنان درقراء وقصباتی چشم به جهان می گشایند که کیلو مترها با مراکز صحی فاصله دارد.

بیشترینه مادرانی که وضع حمل می کنند درشرایط نامساعد صحی وبدون دسترسی به امکانات درمانی، جان میدهند. اگرکودکی ازآنان باقی می ماند بطورطبیعی معلوم است که د ر برابر چه آینده ای قراردارد.

کودکان افغانستان علیرغم نبود امکانات وتغذیه کافی وقتی به سن بالاتری می رسند بناگزیر تبدیل به کارگران خورد سنی می شوند که باید روی سرک ها ودرمستری خانه ها برای لقمه نانی ازسرصبح تاشب کارشاقه نمایند.

اصولا کودکان افغانی نمیدانند که درکنوانسیون حقوق اطفال چه چیزی گفته شده است و لاجرم درکشوری که هنوز هم پایه های قانون سست ولرزان مانده است بزرگسالان به کدام حق خود رسیده اند که آنان مستفید ازآن باشند.

دراینجا نهاد ومرجع پاسخگویی هم نیست که بروضع رقت بارکودکان مکثی نماید. تفاوت های کودک افغانی با کودکان کشورهای همسایه حتا آن چنان زیاد است که توصیف آن برای هرقلمی مقدورنیست چه برسد با کودکان دنیای مترقی که آنان برای هردندان خود یک پزشک دارند. امروزه درخیابان های کابل کودکان چرکین ومتکدی آنقدرفراوان است که برای تهیه گزارش کافی است فقط به یکی ازنقاط مزدحم شهررفته شود.

بیشترینه وقتی از آنان پرسیده می شود با زبان ساده ولهجه معصومانه شان می گویند که نان نداریم ویا پدرخودرا ازدست داده ایم ویا ... به نظر می رسد کودکانی که ازتحصیل وآموزش بازماند ه اند وبه کارشاقه مجبور شده اند آنقدرزیاد است که هیچ موسسه ونهادی به تنهایی نخواهد توانست به آن رسیدگی نماید.

پرداختن به وضع کودک افغانی به همان مقدار مشکل و پیچیده است که حلاجی روی ریشه های بحران دوام دارکشور. والبته که روزگار فلاکت زده کودک افغانی زایده همین بحران های ممتدی است که پنجه برگلوی زندگی انسان افغانی انداخته است.

بزرگسالان این کشور همان اندازه از مزایای زندگی بی بهره اند که کودکان آنان نیزهم. کلاف سردرگم سرگردانی های نسل امروز ودیروز این آب وخاک با نوشتن یک گزارش یا مقاله باز نمی گردد بلکه بازشناسی وکشف ریشه های حقیقت پیش ازهمه ضروری است. از ریشه های حقیقت یکی تفکر نابرابرخواهانه ای است که بزرگسال ومیان سال ما به آن گرفتار است. این واقعیت دارد که کودکان حتا حق ابراز نظر درمحیط خانواده افغانی را هم ندارد .

اگر هرقدر گناه فلاکت وبی چاره گی کودک افغانی را بردوش جنگ وناامنی بگذاریم اما ازاین واقعیت نیز گریزی نخواهد شد که سیستم های فرسوده اجتماعی ما نیزدرخلق وتمدید این وضع تاثیر گذاشته است ودو دیگر اینکه دولت ومراجع حکومتی نیزدرپی درمان درد های کودکان برنیامده اند.

رسیدگی به وضع کودک مستلزم رسیدگی به وضع نا بسامان شهروندان کشوراست. درمملکتی که تا کنون چیزی به نام کار ومنبع درآمد وجود ندارد طبیعی است که شرایطی را می آفریند که فقر وبدبختی زاییده آن است. توجه به امور مردم و اندیشه برای به وجود آوردن اشتغال هنوزهم پدیده های ناآشنا با مغزواندیشه کارگزاران حکومت است.

دیدگاه شما