صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

عامل جنگ¬های بعدی

عامل جنگ¬های بعدی

"پس از پایان جنگ دوم جهانی دانشمندان در آمریکا به تحقیق در رابطه با تسلیحات هسته‌ای ادامه دادند. اگرچه این تصور وجود داشت که هیچ کشوری دیگری در دنیا نمی‌تواند تا پیش از سال ۱۹۵۵ به فنآوری ساخت سلاح هسته‌ای دست یابد، اما کلاوس فیوکس یکی از فیزیکدانان آلمانی که در رابطه با مواد فوق انفجاری (High Explosive) با تیم اوپنهایمر همکاری می‌کرد، طرح‌ها و جزئیات طراحی بمب آزمایش شده در ترینیتی را در اختیار جاسوسان شوروی قرارداد.

به این ترتیب در ۲۹ آگوست ۱۹۴۹ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی اولین آزمایش اتمی خود را با موفقیت انجام داد و غرب را در وحشت فرو برد. این انفجار اثر زیادی در تسریع جنگ سرد گذارد و موجب ایجاد رقابت تسلیحاتی بین آمریکا و شوروی گردید".1 بی-شک پس از این جنگ، دور تازه¬ای از رقابتهای تسلیحاتی آغاز شد که خود، عامل بسیاری از جنگهای بعدی بوده است.

سامويل هانتينگتون در پاسخ به اين پرسش اشپيگل كه، "با اجازه شما بايد عرض‌‌ كنيم كه سخنان شما ما را قانع ‌‌نمى‌‌كند. شما نظريه خود را تشريح‌‌ كرديد. اكنون آيا ما اجازه داريم از آن انتقاد كنيم؟ [گفته است،] سعى‌‌ تان را بكنيد."2 واقعيت، هماني است كه وجود دارد. تا حالا آنچه در روابط ميان انسان¬ها در يك جامعه وجود داشته است، بيشتر، ناشي از اختلافات خوني و تباري بوده است. كه در اين ميان، جوامع انساني شاهد تجربه¬هاي تلخ و تكاندهنده¬اي در بروز جنگ¬هايي بر اساس تفاوت¬هاي اين چنيني بوده است.

ساموئل هانتينگتون در پاسخ به اين پرسش اشپيگل كه، "جنگ-هاى معاصر نيز ريشه در تقابل تمدنى ندارند. به‌‌عنوان مثال جنگ قبيله هوتو با قبيله‌‌ توتسى در رواندا، مبارزه كاتوليك¬ها با پروتستان¬ها در ايرلند شمالى و جدال طالبان مسلمان پشتو[ن] با واحدهاى مسلمان ازبك در افغانستان را در نظر بگيريد. تمامى‌‌ موارد ذكر شده حاكى از آن است كه ‌‌در اغلب موارد جنگ همچنان در چارچوب يك تمدن مشخص باقى‌‌ مانده است. [گفته است،] من ادعا نمى‌‌كنم، تمامى درگيري¬ها و جنگ¬هاى جهان براساس نظريه من اتفاق مى‌‌افتند. اين ‌‌يك واقعيت است، كه تعداد زيادى از جدال¬ها در داخل تمدن¬ها روى مى¬دهد. ولى اگر چنين درگيري¬هايى ميان چند تمدن گوناگون به وقوع بپيوندد، صلح جهانى را دستخوش خطر مى‌‌كند."3

موضوع اصلي همينجا است كه جنگ فرهنگ¬ها وجود نخواهد داشت. مادامي كه جنگ و اختلاف در درون يك حوزه فرهنگي و تمدني وجود دارد، بيشتر مشكلات¬ها در درون همين حوزه¬هاي فرهنگي وتمدني خواهد بود. در اين زمينه، در بالا مثال¬هاي عيني¬تري آورده شده است. ساموئل هانتينگتون در پاسخ به اين پرسش اشپيگل كه، "آيا فكر نمى‌‌كنيد اين‌‌ استثنا در نظريه شما يك قاعده‌‌ باشد؟ شما جهان اسلام را دشمن‌‌ متحد و يكپارچه غرب معرفى‌‌ مى‌‌¬كنيد، در صورتى كه هرج و مرج‌‌ و اختلاف در درون جهان اسلام از همه جاى دنيا بيشتر است.

به عنوان ‌‌مثال چه وجه اشتراك سياسى بين‌‌ يك كشور مسلمان و در عين حال‌‌ توسعه‌‌ يافته و دمكرات مانند مالزيا‌‌ با امپراطورى روحانيون ايران وجود دارد، كه به نوبه خود با گروه طالبان‌‌ مخالف است؟ [گفته است،] من ادعا نمى‌‌كنم، كه تمامى جهان اسلام عليه غرب هم‌‌ قسم شده است. من در كتابم هم از جنگ¬هايى كه در داخل جهان اسلام‌‌ روى مى‌‌دهد و هم از جنگ¬هايى كه‌‌ مسلمانان با پيروان ساير اديان به‌‌راه مى‌‌اندازند، سخن مى‌‌گويم. تنها در اينجا ذكر اين نمونه كافى است كه ‌‌مسلمانان در جريان جنگ بوسنى‌‌ مشكل مسلمانان بوسنى را مشكل‌‌ خود مى‌‌¬دانستند."4

وجود اختلاف در دنياي اسلام، يك واقعيت است. اين اختلافات از عوامل زيادي ناشي شده است. نژاد، قوم، زبان، مذهب، و... همه در بروز و ايجاد اختلافات در درون دنياي اسلام نقش داشته است. با اين وضعيت، اسلام را اگر به عنوان يك حوزه فرهنگي و تمدني به حساب آوريم، با اختلافاتي كه در درون خود دارد، چگونه مي¬تواند، خطر و تهديدي براي ديگر حوزه¬هاي فرهنگي و تمدني باشد.

جنگ بوسنيا در بالكان، براي بسياري از كشورها، بهره برداري¬هايي را به همراه داشته است. در اين ميان، بعضي از كشورهاي اسلامي هم از چنين وضعيت پيش آمده، بهره برداري¬هايي زيادي كردند. در اين ميان بيشتر از همه، دو كشور اسلامي عربستان و ايران از يك چنين سوژه¬اي استفاده تبليغاتي كردند. در حالي كه همين دو كشور اسلامي در همان زمان، در اختلافات و بروز جنگ¬هاي داخلي در افغانستان، نقش داشتند كه هنوز نيز ادامه دارد. در اين ميان شايد هم يك مقدار كمك¬هاي نظامي و غير نظامي (اقتصادي)، از طرف بعضي از كشورهاي اسلامي از جمله عربستان و ايران به بوسنيا شده باشد. اما بيشتر از آن، براي گروه¬هاي درگير در افغانستان در جريان جنگ¬هاي داخلي در اين كشور از سوي بعضي از كشور¬هاي اسلامي از جمله پاكستان، ايران، عربستان و ... صورت گرفته است.

در واقعيت، زمينه لشكري غرب به افغانستان با چنين مداخلاتي از سوي بعضي از كشورهاي اسلامي فراهم شده است. و حالا همين كشورها با اين لشكر كشي مخالفت نموده و خواهان خروج آنها از افغانستان اند. شايد مداخله آن¬ها در افغانستان محدود شده است. غرب در ابتدا در برابر جنگ بوسنيا بي تفاوتي اختيار نمود اما در نهايت، مشكل بوسنيا از سوي غرب به ويژه ايالات متحده امريكا حل شد. در افغانستان نيز احتمال مي¬رود يك چنين اتفاقي خواهد افتاد.

ساموئل هانتينگتون در پاسخ به اين پرسش اشپيگل كه "اين خيلى غير منصفانه‌‌ است كه جنگ بالكان را با نبرد بين‌‌ فرهنگ¬ها و يا يك جنگ مذهبى‌‌ مقايسه كنيم: كارى كه شما انجام‌‌ داده ‌‌ايد. اما اجازه بدهيد از موضوع‌‌ خارج نشويم. اولا در جريان جنگ‌‌ بالكان از مسلمانان بوسنى آن طور كه بايد حمايت نشد. ثانيا ارسال‌‌ اسلحه به بوسنى توسط كشورهاى ‌‌مسلمان مانند ايران و تركيه با چراغ‌‌ سبز آمريكا انجام شد. [گفته است،] كشورهاى ‌‌مسلمان براى حمايت از مسلمانان‌‌ بوسنى صدها ميليون دلار هزينه‌‌ كردند، كه اين امر باعث‌‌ شد توازن ‌‌قوا به ضرر صربها تغيير كند."5

به جنگ بوسنيا مي¬بايست پايان داده مي¬شد كه اين كار شد. چرا كه اين جنگ بيشتر از اين نمي¬توانست ادامه پيدا كند. در اين ميان غرب نيز به اين درك رسيد كه بايد به آن، نقطه پايان بگذارد. چرا كه در حوزه فرهنگي و تمدني غرب قرار داشت و در صورت ادامه، قدرت و صداقت غرب در حمايت از يك چنين كشورهاي آسيب پذير، آن هم در اروپا، زير سؤال مي¬رفت. از اينرو، غرب وارد عمل شد و در اين ميان، بعضي از كشورهاي اسلامي هم به اين فرايند پيوستند. در حالي كه اگر غرب مي¬خواست اين جنگ طول بكشد و از اين روند، سود مي-برد، شايد، همان مي¬شد. چرا كه در آن صورت، غرب پولي بيشتري هزينه مي¬كرد و اين در توان اقتصادي غرب بود.

پانویس
1.http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF%E2%80%8C%D8%A7%D9%81%D8%B2%D8%A7%D8%B1_%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C
2. ساموئل هانتیگتون در مصاحبه با اشپیگل.
3. همان.
4. همان.
5. همان.