صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

بحران اخلاق و معنویت

بحران اخلاق و معنویت

روز گذشته خبر تکان دهنده ی از غرب کشور (ولایت هرات) در خبرگذاری های مختلف منتشر شد. این خبر حکایت از تجاوز جنسی مداوم یک پدر بر دختر جوانش داشت که خود می تواند زنگ خطری برای جامعه ما باشد.

مقام ها امنیتی در ولایت هرات می گویند یک مرد که از مدت شش سال بدین سو با دخترجوانش رابطه جنسی داشته است که روز یک شنبه ازساحه ولسوالی انجیل هرات بازداشت شده است.

به گفته مقام ها، افسانه متعلم مکتب که اکنون 18 ساله است، پس ازمراجعه به ارگان های امنیتی، ادعا کرده که پدرش بالای او تجاوز جنسی انجام داده است. قوماندان امنیه ولسوالی انجیل افزود براساس تحقیقات ابتدائی، داوود، باشنده قریه کارته ولسوالی انجیل هرات شش سال پیش دخترش را مورد تجاوز جنسی قرار داده وتا کنون، بارها با او رابطه جنسی داشته است." به گفته آقای امین، مادر و برادر دختر(افسانه) نیز از این حادثه اطلاع داشتند اما نیروهای امنیتی را در جریان نگذاشته بودند. این درحالیست که تجاوز بالای دختران جوان از سوی پدران شان در افغانستان تازگی ندارد و پیش از این نیز، چندین دختر قربانی حملات جنسی از سوی پدر و یا برادران شان شدند.

این خبر که حاکی از فرو ریختن بنیان های اخلاق و ایمان در جامعه ما است حقیقتا تکان دهنده است و باید برای جلو گیری از تکرار چنین فجایعی چاره ای اندیشیده شود. این گونه رخدادها را نباید دست کم گرفت و نباید از کنار آن براحتی گذشت بلکه باید ریشه یابی کرد که چرا در جامعه مسلمان و متدین به آئین اسلام شاهد رویدادها این چنینی هستیم.

انسانهای که تمامی اصول و ارزش های انسانی و اخلاقی را فرو می نهند و از ایمان و معنا تهی می شوند اقدام به چنین اعمال ناشایستی می کند.

این گونه انسانها نه در سپهر حیات اخلاقی است و نه ایمانی. برای روشن شدن معنای این دو واژه از متفکر بزرگ دانمارکی سورن کی یرکگور کمک می گیریم.

سورن کی یرکگور بنیانگذار مکتب فلسفی اگزیستانیسیالیزم ایده بزرگی را مطرح کرد که سه مرحله ای دانستن حیات انسانی بود. به عقیده وی انسان ها در طول حیات خودشان در یکی از این مراحل زندگی می کنند. نخستین مرحله و یا پایین ترین و نازل ترین مرحله حیات سپهر زیبا شناختی یا حسی است.

این مرحله از حیات، حول تمایل به لذت و ارضای آنی شکل گرفته است. در این مرحله برای زمان حال زندگی می کنیم و به این ترتیب، معنا و بینش خود از وجود را محدود می کنیم.

در انديشه کي‌يرکگارد در عالم حسي که انسان را به دنبال ظواهر مي‌کشاند و او را به اشباع اميال و سطحي‌ـ‌بودن وامي‌دارد آيروني وجود دارد (کنف‌شدن و ريشخندکردنِ سقراطي در آن حالت چيزي را دنبال مي‌کند و به آن مي‌رسد سپس مي‌فهمد که چيزي که به دنبال آن بوده است اين نيست.)

در این مرحله انسان تعهدی نسبت به هیچ امری ندارد چون این امور مسئولیت ها و وظایفی را در پی دارد که فرد لذت پرست از آن شانه خالی می کند.

مرحله بالا تر و متعالی تر حیات انسانی از نظر این متفکر مرحله اخلاقی است.این مرحله را مرحله ای می دانند که در آن، انسان به اصول کلی و معیارهای اخلاق متعهد می شود تا راهنمایی برای رفتارش باشد به این ترتیب به بینش بیشتری از زندگی می رسد.
مشخصة حيات اخلاقي از نظر کي‌يرکگارد «ارتباطاتِ اجتماعي» است همچون «وفاداري» و يا تشکيل خانواده و به فردِ ديگري وفادار شدن، يعني اخلاق در يک ارتباط اجتماعي شکل مي‌گيرد.

در مرحلة حسي وفاداري نيست. حيات اخلاقي، فراز و نشيب و پستي و بلندي ندارد و افراد هنجارها را مراعات مي‌کنند. در این مرحله که برتر از مرحله استحسانی است انسان از دام مسائل جزئی و آنی رهایی یافته و در میان جمع قرار می گیرد و در بند آرمانهای کلی است در این مرحله انسان برای دیگران و به صلاح دیگران فکر میکند و دست به کارهای می زند که به صلاح جمع و جماعت است.

اما حیات مورد نظر و ایده آل این متفکر همانا سپهر ایمانی است. در این مرحله یا سپهر انسان "اصول اخلاقی" را رها می کند تا خود را کامل و با شوری عاشقانه وقف خدا کند. فقط در این مرحله ی "رویای پرشور" است که آدمی از اضطراب وجودی بشر رها می شود. در مرحلة ايماني ارتباط با سايرين تحت‌الشعاع ارتباط با خدا قرار مي‌گيرد.

شهسوار این سپهر ابراهیم است ابراهیم راضی شد به امر خدا فرزندش را قربانی کند، امری که شاید حتا نمی‏توانست توجیه اخلاقی داشته باشد. از نظر کی یرکگور ابراهیم محال و خلاف عقل را انتخاب کرد و به همین جهت پدر مؤمنان است. طبق دیدگاه وی لازمه ایمان خطر کردن است و ایمان همواره فراتر از ساحت عقل و محدوده منطق است.

از نظر او عقل انسان به سر حدی می‏رسد که دیگر نمی‏تواند از همان روش برای درک خدا استفاده کند، زیرا خدا شی‏ء نیست که بتوان وجود یا عدم وجود او را ثابت کرد. وقتی خدا برای ما شناخته شود از نظر عقلی ضد و نقیض جلوه می‏کند. خدایی که انسان‏ها با فلسفه‏های خود ادعای پیدا کردن وی را دارند فقط تصویری از خودشان است، خدای واقعی را فقط تا حدّی می‏توان یافت که خود را به عنوان عامل زنده‏ای در حیات ما ظاهر سازد.

اما مهم ترین نکته در دیدگاه این متفکر این است که انسانهای که اقدام به جنایات علیه بشریت و رفتارهای وحشیانه و غیر انسانی می نمایند اصولا از سپهر حیات انسانی بیرون اند و نمی توان واژه انسان را بر انان اطلاق کرد.

بدست آوردن حیات انسانی و ایمانی کار راحتی نیست. مسلمانی نیز از این قاعده مستثنا نیست و برای استحکام پایه های ایمان و اخلاق در جامعه و حل بحران معنا و اخلاق باید چاره ای اندیشید.

براى كيركگور اين مسأله پيش آمد كه چطور مى‏توان يك انسان واقعى شد؛ همان‏گونه كه عضو كليسا بودن انسان را مسيحى واقعى نمى‏كند، به همان سان نيز متولد شدن نيز به عنوان انسان، شخص را واقعا انسان نمى‏كند. در واقع، كيركگور مى‏گويد: ما به وسيله دانستن چيزهايى كه قبلاً نمى‏دانستيم، مسيحى و انسان نمى‏شويم، بلكه به وسيله تغيير وجود و زندگى از طريق لطف و فيض الهى نجات مى‏يابيم.

كيركگور اطمينان داشت كه هيچ كس نمى‏تواند مسيحى شود، بلكه تلاش مى‏كند مسيحى شود، ولى به مقصد نخواهد رسيد.

به نظر می رسد مسیر مسلمانی نیز به همین دشواری است انسان هنگامی می تواند مسلمان واقعی باشد که به همه ارزشها و اصول اخلاقی و ایمانی اسلام پای بند باشد اما این مهم از راه تربیت سالم و صحیح و محیط سالم انسانی و ایمانی ممکن است.

باید نهاد های دینی و مذهبی، دولت و هم رسانه های جمعی در کشور برای استحکام پایه های اخلاق و ایمان در جامعه همت خود را بیشتر کند. زیرا هنگامی که پایه های ایمان و اخلاق در جامعه فروریخت و رذایل اخلاقی شیوع پیدا کرد ما از حیات انسانی بدور می شویم و این خطری نیست که بتوان از کنار آن براحتی گذشت.