صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

چهارشنبه ۱۲ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

فرزاد ثابت کرد که «معلولیت ناتوانی نیست»

فرزاد ثابت کرد که «معلولیت ناتوانی نیست»

 فرزاد گل نمونه بارزی از این گفته است که "معلولیت ناتوانی نیست". او که از داشتن دو دست محروم است، به کمک کسی دیگر چشم ندوخته است و همه کارهای زندگی روزمره خود را به شکل موفقانه آن به پیش می برد.
اصطلاح معلولیت در افغانستان همواره نگاه ترحم آمیز مردم را در پی دارد، زیرا بسیاری معلولان در افغانستان زمینه‌های فعالیت ندارند و به عنوان "بار دوش" خانواده نگریسته می‌شوند.
فرزاد گل 26 ساله در ولسوالی غنی خیل ولایت ننگرهار زندگی می کند. او با وجود معلولیت اش برای داشتن یک زندگی خوب از هیچ تلاشی دریغ نمی کند. فرزاد می گوید: «من مادرزاد بی دست هستم. اما من همه کارهایم را با پا هایم انجام می دهم و نیاز به کمک ندارم.»
فرزاد فعالیت های روزمره مانند خوردن و نوشیدن، لباس تبدیل کردن، دکانداری و بقیه کارها را با استفاده از پاهایش طوری انجام می دهد که برای بعضی ها غیر قابل تصور است. او از پاهایش طوری بجای دست هایش استفاده می کند که گویا یک امر طبیعی است.
 فرزاد گل که در نزدیک خانه اش یک دکان کوچک دارد، در پهلوی دیگر وسایل کتاب، کتابچه و قلم می فروشد و امیدوارست روزی اطفال قریه اش سواد بیاموزند و همه بتوانند به مکتب بروند. او می گوید: «در نزدیکی دکانم یک مکتب است. من خودم مکتب نرفته ام، اما آرزو دارم که اطفال قریه ام مکتب بروند. به همین دلیل کتاب، کتابچه و دیگر وسایل مربوط مکتب را در دوکانم می فروشم.»
عضو فعال خانواده
ریدی گل، پدر فرزاد گل می گوید که پسرش باردوش خانواده نیست، بلکه برعکس در همه امور زندگی آنها را حمایت می کند. ریدی گل در ادامه می گوید: «فرزاد مثل یک فرد سالم به ما کمک می کند. دکانداری می کند و زندگی اش را به بهترین وجه پیش می برد.»
در کشور عقب مانده ای چون افغانستان، زندگی برای افراد معلول مانند فرزاد گل دشوار است. اما فرزاد می تواند الگویی برای دیگر معیوبین و معلولین در مبارزه برای یک زندگی بهتر باشد.
 برای شینواری یکی از باشندگان قریه غنی خیل ولایت ننگرهار، فرزاد گل یک قهرمان است. او می گوید: «ما جوانانی را دیدیم که صحتمند هستند و معیوبیتی هم ندارند. آنها می گویند که مریض هستیم و کار نمی کنند. فرزاد که دو دست ندارد، با آن هم برای داشتن یک زندگی بهتر شب و روز مبارزه می کند.»
آرزوی داشتن دست
فرزاد که پدر دو فرزند است، با وجودی که با نداشتن دست عادت کرده و این امر دیگر معضله بزرگی بر سر راه زندگی اش نیست، اما این کمبودی جسمی برایش آزار دهنده است. به ویژه وقتی مسأله فرزندانش مطرح می گردد. او می گوید که اگر دست می داشت می توانست فرزندان اش را بهتر پرورش دهد، با آنها بازی کند، دست شان را بگیرد.
فرزاد می افزاید: «وقتی کسی را می بینم که دست دارد و همه کارهایش را با دست انجام می دهد، افسوس می کشم که اگر من هم دست می داشتم و کارهایم را با دست انجام می دادم چه خوب می بود. در چنین وقتی افسرده می شوم.»
واضح است با چنین کمبودی جسمی یک فرد نمی تواند همیشه چنان عمل کند که گویا هیچ اتفاقی نیافتده است. بعضاً دردآور است اما او روحیه اش را از دست نداده است و با وجود معلولیت زندگی خود و کودکان اش را به شکلی پیش می برد که حتی برخی جوانان صحتمند نیز عاجز از آن اند. (دویچه وله)