صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۸ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

فقدان رسالت سیاسـی در کارنامه اپوزیسیون

فقدان رسالت سیاسـی در کارنامه اپوزیسیون نویسنده : سید مصطفی حسینی

اپوزیسیون سیاسی در افغانستان از زمان مشروطه تا کنون نقش زیادی را در سیاست کشور بازی کرده است؛ اما رسالت سیاسی که معمولا برای آن در دولت های مدرن تعریف شده را انجام نداده است. مفید نبودن سیاست ورزی اپوزیسیون در افغانستان تا آنجا گاهی پیش رفته است که در نفس و نقش خود به یکی از چالش های حکومتداری و پروسه بزرگ دولت – ملت سازی در کشور تبدیل شده است. حتی گاهی دیده شده که این بازیگر  با پیروی از یک سنت تاریخی ، برای گرفتن قدرت  به عنوان نیروی براندازانه عمل کرده و نظارت و رقابت به کشمکش و نزاع میان اپوزیسیون و حکومت گردیده است.
اپوزیسیون طبق تجربه ای که در دولت های مدرن صورت گرفته، گزینه در حال انتظار است. یعنی این بازیگر در تمام عرصه های حیاتی جامعه اعم از امنیت، اقتصاد، مسائل اجتماعی و حتی هنر و فرهنگ واجد برنامه می باشد. فلسفه وجودی اپوزیسیون از تفاوت ها در نگرش، برنامه و عملکرد مایه می گیرد اما به رقابت های مسلحانه رهنمون نمی شود بلکه با توسل به رویکردهای مدنی، به گرفتن قدرت از تیم حاکم، اهتمام می ورزد.
بررسی نقش اپوزیسیون سیاسی در مقاطع مختلف تاریخی نشان می دهد که این بازیگر نقش های متفاوتی را بازی کرده به گونه ای که گاهی در مقام یک نیروی اصلاح گر و گاه در مقام یک قدرت برانداز و دگرگون کننده نظم سیاسی ظاهر گردیده است. در ساختار سیاسی ای که در سال 2001 در اجلاس بن برای افغانستان ایجاد شد، جایگاه اپوزیسیون نادیده انگاشته شد. غفلت از این بازیگر از آن روی صورت گرفت که گروه مخالف نظام به صورت مسلحانه هنوز در جبهات جنگ حضور داشتند و تمام گروه های سیاسی بر محوریت ساختار و اداره موقت گرد آمدند. پیش  از انتخابات 2004 اولین نشانه های اختلافات تا حدودی مشاهده شد. بخشی از نیروهای سیاسی مجاهدین در قالب نمایندگی از سه قوم تاجیک، هزاره و ازبیک به مصاف آقای کرزی رفتند که در نتیجه به پیروزی وی در این دوره انجامید. یکسال بعد جبهه ملی عرض اندام کرد که بیشتر ترکیب جهادی – چپی داشت و نیروهای نزدیک به جبهه مقاومت شمال در آن جا داشتند. برنامه اصلی این جبهه، تغییراتی در ساختار سیاسی بود. بازیگر جدید اگر چه دوام آورد اما نتوانست آنگونه که طراحان آن ادعا داشتند، نقش بیافریند و با فراز و فرودهایی، در حاشیه ماند. دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری که در سال 2009 برگزار شد، جریان های نوپا و متزلزلی مجددا به صورت فصلی در مقابل حامد کرزی عرض اندام کرد. تکنوکرات هایی مانند اشرف غنی و مجاهدینی مانند عبدالله عبدالله به رقابت با وی پرداختند که نتایج به چالش رفت و شفافیت پروسه انتخابات نیز زیر سوال رفت. اپوزیسیون سیاسی در این برهه، بیشتر تکت های انتخاباتی بود که شاخه های انشعابی احزاب جهادی و تشکلات نو تاسیس سیاسی و تا حدودی تحصیل کرده های غرب را شامل می شد. پس از آن در دوره انتخابات ریاست جمهوری 2014 صف بندی های جدیدی شکل گرفت، چون حامد کرزی به عنوان مهره درشت سیاست افغانستان پس از نزدیک به سیزده سال زعامت، با عنایت  به قانون اساسی حق کاندیدا شدن را نداشت و باید قدرت را به شخص دیگری واگذار می کرد. تمام چهره های مخالف و موافق تیم حاکم به سوی تشکیل تکت های انتخاباتی حرکت کردند. در جریان انتخابات ریاست جمهوری 2014 عملا اپوزیسیونی وجود نداشت و همه از مقام مدعی قدرت به مسائل نگاه می کرد.
 ورود بدون محاسبه و بی رویه جریان های سیاسی به انتخابات با هدف کسب قدرت باعث ایجاد یک بحران در انتخابات شد. تیم حاکم نیز بنا بر محدودیت هایی که داشت نمی توانست از موضع میانجی با رقیب ورود کند. پروسه ملی انتخابات تبدیل به یک چالش جدی گردید و انتقال قدرت با تهدیدها و آسیب های بی شماری همراه شد. دامنه خالی ساختن بی رویه اپوزیسیون تا تشکیل حکومت وحدت ملی و چهار سال حکومتداری آن گسترش یافت و مشکلات عدیده ای را فراهم آورد.
اپوزیسیون سیاسی افغانستان به عنوان بازیگر تاثیرگذار و تاثیرپذیر عرصه سیاست همیشه از نقاط ضعف زیادی رنج برده است که آسیب شناسی نگردیده است. عدم موجودیت روشمندی، برنامه محوری، ملی گرایی از جمله مهم ترین نقاط ضعف این جریان است.
عمده ترین دلیل ضعف حکومت، غیبت رقیب در عرصه کلان سیاست ملی است. حکومتی که اپوزیسیون قوی داشته باشد، قدرتمند و دقیق تر عمل می کند اما زمانی که هیچ رقیبی برای چالش آفرینی و نظارت وجود نداشته باشد، حکومت نه تنها در حکومتداری، مسئولانه و مدبرانه حرکت نمی کند بلکه رفته رفته خوی دیکتاتوری قدرت رخ می کشد و امور را به سمت مطلقه سازی قدرت، صلاحیت، ثروت و فرصتها حرکت می دهد. در ساختار سیاسی ای که در 2001 اساس گذاشته شد، آنچه مغفول ماند، جایگاه اپوزیسیون بود. از آنجایی که آن زمان دغدغه اصلی ایجاد یک سیستم و ساختار دموکراتیک بود و طالبان به عنوان مخالفان مسلح نظام شناخته میشد، کسی به تداوم راه دموکراسی سازی توجه جدی نکرد و ساختار سیاسی را معطوف به " تشنج و بی ثباتی" بنیاد گذاشته اند به این معنا که ساختار موقت است و احتمال تغییر بنیادین آن وجود دارد.
اپوزیسیون افغانستان حداقل در هجده سال اخیر، روشمند عمل نکرده است و از بی ثباتی، بی برنامه گی و فردگرایی رنج برده است. حکومت در یک و نیم دهه اخیر از امکانات عظیمی که از جامعه جهانی گرفته شد، کمترین استفاده را کرد و این نتیجه ضعف مدیریت بود. جریان بیرون حکومت در این قسمت هیچ توجهی نشان نداد و یگانه دلیل آن هم بی تجربگی و ناآشنایی با فرهنگ اپوزیسیونی بوده است. برنامه های بدیل ارائه نشد و ضعف جریان مخالف و بیرون از حکومت از آنجا ریشه می گیرد که اکثر جریان های عضو اپوزیسیون دارای ساختار غیر دموکرات، قومی، زبانی و حتی مذهبی بوده و نتوانستند در برابر عملکرد تیم حاکم، برنامه های کارا ارائه کنند، چون اساسا شایستگی، برنامه و ظرفیت در آن وجود ندارد.
از سوی دیگر عدم اجماع بر سر تعریف منافع ملی و مصالح علیای کشور باعث گردید تا حکومت و اپوزیسیون هر دو بر طبق منافع تیمی و سیاسی خود عمل کنند و گاهی تا مرز حذف نیز پیش بروند. با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری در سال جاری و شدت یافتن مذاکرات صلح، جریان های مخالف حکومت نیز در سردرگمی و شتاب زدگی قرار گرفته اند. زمزمه تشکیل حکومت موقت و به تعویق افتادن انتخابات اگر چه توسط حکومت استقبال نشد اما اپوزیسیون احتمالا به خاطر کنار زدن تیم حاکم از آن بهره بجویند و طبق رویه سنتی و تاریخی اپوزیسیونی در افغانستان، به شکستن قاعده بازی دست بزنند. سوالی که پیش می آید این است که آیا با آمدن طالبان و شمولیت این گروه در قدرت، ثبات سیاسی و قاعده دست به دست شدن قدرت با رویکرد مدنی در افغانستان نهاده و نهادینه خواهد شد؟ آیا فرهنگ حکومتداری و مخالفت های مدنی فرهنگ سازی خواهد شد؟ آیا سنت کنار زدن حتی با رویکرد حذف گرایانه، به نقطه پایان خود خواهد رسید؟ این سؤالات اساسی پاسخ جداگانه می خواهد که در این نوشته تنها به طرح مسئله پرداختیم به این هدف که نگاه های کلان سیاسی باید از مسایل سطحی به موضوعات اساسی معطوف شوند و در مبارزات سیاسی و انتخاباتی طرح و پلان استراتژیک روی صحنه بیایند.