صفحه نخست » افغانستان » استراتژی خروج از افغـانـستان
استراتژی خروج از افغـانـستان
منبع: نشنل انتریست /
نویسنده: جنرال اسکات میرا /
برگردان: خیرمحمد مقدسی
چگونه جنگی را خاتمه میدهید که به عنوان یک جنگ بیپایان توصیف شده است؟ احتمال دستیابی به یک نتیجه موفق که خطر را کمتر میکند چیست؟ و برای رسیدن به این هدف چه نوع توافق صلح لازم است؟
اینها پرسشهای اساسی است که زلمی خلیلزاد، سفیر پیشین ایالات متحده آمریکا و تیم مذاکره کننده او در طی هشت ماه گذشته با آنها درگیر بوده است. خلیلزاد، در میان دو هدفی گرفتار شده است که در ظاهر سازشناپذیر به نظر میرسد. اول: امضای توافق نامهای است که بعد از هجده سال تعداد قابل توجهی از نیروهای نظامی ایالات متحده آمریکا از افغانستان خارج خواهد شد. دوم: حصول اطمینان از برنگشتن افغانستان به وضعیت قبلیاش به عنوان پناهگاه امن برای شبکههای افراطی که آمریکا و متحدانش را تهدید میکند.
دونالد ترامپ در تلاش است تا نیروهای نظامی ایالات متحده را به خانههای شان برگرداند که این هدف او به نحوی در انتخابات سال آینده ایالات متحده برای پیروزیاش نقش دارد؛ اما اواخر سال گذشته میلادی همزمان با تأکید مکرر وی برای بیرون ساختن نیروهای آمریکایی از افغانستان، مجلس سنای آمریکا به رهبری اکثریت جمهوریخواهان قطعنامه نمادینی را که خلاف برنامههای دونالد ترامپ در باره بیرون کشیدن نیروهای آمریکایی ازافغانستان بود، تصویب کرد. آنها به این باور است که خروج زودهنگام و عجولانه نیروهای آمریکایی ازافغانستان ممکن است باعث افزایش دوباره فعالیتهای هراسافگنان در این کشور شود. اما در نهایت ایالات متحده آمریکا نمیتواند که برای مدت طولانی نیروهای نظامیاش را در خاک افغانستان نگهدارد.
در حالی که قرار است دور هشتم مذاکرات بین ایالات متحده و طالبان در هفتههای آینده برگزار شود، طالبان تا هنوز حاضر نشده اند که با حکومت افغانستان به طور مستقیم گفتوگو و مذاکره کنند. آنها بر عکس دامنه جنگ را گسترده کرده و با راهاندازی حملات تروریستی علیه نیروهای افغان و نیروهای بین المللی به خشونت ادامه میدهد، در عین حال، هزاران کیلومتر دورتر از آن در میز مذاکره نشسته و راه دیپلماسی را هم دنبال میکند. با این وجود، چه تضمینی وجود خواهد داشت که بعد از خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان این کشور دو باره به پناهگاه امن هراسافگنان تبدیل نشود وطالبان چه تضمینی خواهد داد که علیه تروریستان بینالمللی فعالیت میکند. گفته میشود که علاوه بر گروه تروریستی داعش و القاعده در افغانستان، بیش از پانزده گروه تروریستی دیگر نیز فعال است که بعید به نظر میرسد طالبان بالای همه آنها کنترل داشته باشد و یا توانایی مقابله با آنها را داشته باشد.
آمریکاییها هم از پول و هم از خون شان در افغانستان گذشته اند. بسیاری از آن ها دوستان و خانواده هایشان را در این کشور از دست داده اند. با در نظر گرفتن درصد بالایی از جمعیت آمریکایی در جنگ، صبر آخرین چیزی است که آن ها میخواهند بشنوند. و به دلایلی آمار این منازعه دشوار و پیچیده شده است. بیش از 744 میلیارد دالر از مالیات دهندگان ایالات متحده آمریکا در این جنگی که اکنون هجده سال از آن میگذرد مصرف شده است، 2430 تن از نظامیان ایالات متحده کشته شده اند که تنها در سال جاری 13 تن شان کشته شده اند. بر اساس محاسبات اشرف غنی، رئیس جمهور افغانستان، دهها هزار سرباز افغان و افسران پولیس این کشور نیز از سال 2014 میلادی به این طرف جان شان را از دست داده اند. میزان تلفات، سرقت، و سوء استفاده مالی در طول جنگ، سرسامآور بوده است. زمانی که سرمفتش خاص ویژه برای بازسازی افغانستان یک بررسی جدید از برنامه کمک رسانی واشنگتن در افغانستان منتشر کرد، یک ماه طول کشید.
احتیاط و دوراندیشی برای یک سیاستمدار ضروری است، اقدامات عجولانه برای پایان دادن به جنگ به همان اندازه خطرناک است که کورکورانه وارد آن شوید. با این حال، آن چه را که همه باید بدانیم، این است که آوردن ثبات در کشوری که سالها شاهد جنگ و خشونت بوده، یک اقدام بسیار پیچیده است. با توجه به اینکه افغانستان برای تقریبا چهل سال درگیر جنگ بوده است، با این وجود، با توجه به تجربههای گذشته و مصارفی هنگفتی که در جنگ پرداخته شده است، ابتکارات دیپلماتیک متمرکز، تنها گزینههای قابل قبول برای بیرون رفت از جنگ بیپایان یا خروج اجباری است.
چرا دیپلماسی؟ زیرا تنها گزینه نظامی برای پایان جنگ و برقراری امنیت راه حلی مناسب و امکان پذیر نیست و قدرت نظامی به تنهایی قادر نخواهد بود که مشکلات پیچیده را حل کند. اگر از بین بردن جنگجویان طالبان راه حل بود، افغانستان مدتها قبل شاهد صلح و امنیت میبود. موفقیتهای تاکتیکی نمیتواند بر اثرات استراتژی ناقص غلبه کند.
مذاکرات صلح که اکنون میان ایالات متحده آمریکا و طالبان در جریان است منتقدان زیادی نیز دارد. رایان کراکر، یکی از دیپلماتهای سرشناس ایالات متحده آمریکا که در دولت اوباما به عنوان سفیر در افغانستان مشغول به کار بود، رویکرد خلیلزاد را نشانه تسلیمی ایالات متحده آمریکا در برابر طالبان دانسته بود و آن را با مذاکرات صلح پاریس در مورد ویتنام تشبه کرده بود. موجی از انتقادها و اختلاف های شدید در برابر تصمیم رئیس جمهور آمریکا برای کاهش نظامیان آمریکایی از افغانستان درکانگرس ایالات متحده نیز بالا گرفت و شماری از جنرالان و مقامهای ارشد نظامی در وزارت دفاع آمریکا هم با خارج کردن نظامیان از افغانستان موافق نبودند، زیرا آن ها به این باور بودند که درصورت که شمار نظامیان این کشور در افغاستان کاهش پیدا کند، دست آوردهای مشترک افغانستان و ایالات متحده که در چارچوب راهبرد جدید دربیش ازیک سال پسین به دست آمده با خطر روبه رو خواهد شد.
شماری از منتقدان به این باور است که تقویت و تنظیم مجدد نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا درچارچوب راهبرد جنوب آسیا و پشتیبانی آنها از نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان، فشارها بر طالبان را افزایش داده است، و طالبان را متقاعد کرده که نمیتوانند برنده جنگ درمیدان های نبرد باشند و طالبان را وادار به پایان جنگ از طریق یک راه حل سیاسی کرده است.
با این حال، هیچ یک از منتقدان جایگزین قابل قبولی ارائه نکرده است. تعلیق مذاکرات با طالبان پس از هفت دور ممکن است منجر به استفاده از گزینه نظامی شود، در حالی در طول هجده سال گذشته ثابت شده است که چنین راه حلی برای پایان جنگ وجود ندارد. به همین ترتیب، متوقف کردن مذاکرات تا زمانی که طالبان موافقت خود را برای گفتوگوهای مستقیم با دولت افغانستان اعلام کند، بقیه جامعه افغانستان را از این فرصت محروم میکند تا در گفتوگوهای صلح در مورد توزیع قدرت سیاسی، حمایت از حقوق زنان و ادغام مجدد طالبان به پروسه ساسی ابراز نظر کنند و مسیری را برای پایان جنگ دراین کشور پیدا کنند. در یک دنیای ایده آل، همه چیز سریعا اتفاق میافتد و خاتمه مییابد. طالبان روابط خود با القاعده را قطع میکند و برای مبارزه با شبکههای تروریستی خارجی در خاک افغانستان با جامعه بینالمللی همکاری میکند. مردان و زنان آمریكایی که در افغانستان در برابر تروریستان میجنگند دوباره به آغوش خانوادههای شان برمیگردند. افغانها یک توافقنامه صلح جامع و قابل اجرا را که جنگ را متوقف کند، و طالبان را به روند سیاسی برگرداند، امضاء میکند. در نتیجه، هر فرد بدون توجه به جنسیت، قومیت، وابستگی قبیلهای یا منطقهای، صاحب همهای حقوق و حمایتهای قانونی میشود.
اما متأسفانه، در دنیای واقعی چنین آرزوهای به آسانی قابل تحقق نیست. هیچ یک از این موارد به سرعت اتفاق نخواهد افتاد. در نهایت، اگر همهای آن ها اتفاق بیفتد، تنها پس از گفتوگوهای سخت و طولانی مدت در میز مذاکره خواهد بود.
