صفحه نخست » افغانستان » او قبل از حمله وصیتنامه اش را نوشته بود
او قبل از حمله وصیتنامه اش را نوشته بود
منبع: نیویورک تایمز / نویسنده: مجیب مشعل /
برگردان: خیرمحمد مقدسی
حتی قبل از این که اطلاعات خاصی از حمله برنامه ریزی شده برایش برسد، امرالله صالح، این احساس را داشت که مهاجمانی برای گرفتن جانش خواهد آمد؛ بنابر این او چندی قبل از وقوع حمله وصیت نامهاش را نوشت.
او به عنوان رئیس سابق امنیت ملی افغانستان که کاملاً ضد طالبانی بود، مدتها در صدر لیست شبه نظامیان قرار داشت. اما اکنون دلیل دیگری برای هدف قرار دادن وی وجود داشت، او قصد داشت کمپین خود را به عنوان معاون رئیس جمهور اشرف غنی در انتخابات ماه سپتمبر آغاز کند.
حدود یک هفته قبل از حمله مهاجمان، آقای صالح نگاهی به وصیت نامه چهار صفحهای اش انداخته بود. وی برای همسر و پنج کودکاش توصیههای را اضافه کرده بود که چگونه با خبر مرگش کنار بیایند و چطور به حساب پساندازش دسترسی داشته باشند.
آقای صالح میگوید: «مطمئن شده بودم که این بار، زنده نخواهم ماند.»
حملهای که آقای صالح از آن وحشت داشت، درست روز یکشنبه، در اولین روز آغاز کارزارهای انتخابات ریاست جمهوری، پس از حضور وی و رئیس جمهور غنی در یک گردهمایی به شدت محافظت شده در کابل، اتفاق افتاد.
به محض رسیدن آقای صالح به دفتر سیاسیاش، یک موتر مملو از مواد انفجاری در نزدیکی دفترش منفجر میشود، و سپس مهاجمان مسلح وارد ساختمان چهار طبقهیی دفتر روند سبز میشوند.
در یک درگیری تقریبا هفت ساعته، حدود 30 نفر کشته شدند، که از میان 30 کشته در این حمله، 20 تن آنها از مهمانان و همکاران آقای صالح بودند، که سالها عمر شان را در کنار وی صرف کرده بودند.
امرالله صالح پس از 50 دقیقه درگیری به سقف ساختمان، جایی که انبار اسلحه موقعیت دارد، میرود. او میگوید: «آنها آمده بودند تا به هر قیمتی مرا بکشند، برای از بینبردن من از هیچ تکتیکی دریغ نکردند. این که من زندهام خواست و کمک خداوند است و شاید هم تجربه گذشتهام کمک کرد. من به شدت متزلزل شده ام؛ اما عزم من برای جنگ قوی تر شده است. از این به بعد، من 20 دلیل دیگر برای جنگیدن دارم.»
آقای صالح 46 ساله یک بازمانده دیرینه است: او از چندین حمله انتحاری و کمینها نجات یافته، سالها انزوای سیاسی را تجربه کرده و در کودکی یتیم شده و کودکیاش را بدون تربیت پدر گذرانده است.
آقای صالح برای صعود به بالاترین سطوح سیاست افغانستان با آقای غنی متحد شده است، که او یک بار با قاطعیت از آن انتقاد کرده بود. در یکی از دشوارترین و نامشخصترین دورههای جنگ افغانستان قرار داریم. تلاش آمریکاییها برای دستیابی به توافق سیاسی از طریق مذاکرات دشوار به نظر میرسد.
این خونریزیها فقط نگرانیها را در مورد برگزاری انتخاباتی که چندین بار به تعویق افتاده است، بیشتر میکند. در میان تشدید ناامنی، کاندایدان انتخابات ریاست جمهوری و رأی دهندگان نیز با احتیاط پیش میروند.
روز دوشنبه، در دومین روز از مبارزات انتخاباتی، هیچ یک از 18 کاندیدا گردهمایی انتخاباتی شان را برگزار نکردند.
این فقط خشونت نیست. بلکه بحرانهای سیاسی ناشی از دو دور انتخابات جنجالی اخیر، نیز به شدت آن افزوده است.
برخی از دیپلماتها نگران این هستند که تکرار بحران انتخابات قبلی موضع افغانستان را در مذاکرات صلح با طالبان تضعیف کند. تیم آقای غنی، از جمله آقای صالح، استدلال میكنند كه تنها یك دولت قدرتمند از طریق انتخابات میتواند با طالبان مذاكره كند.
رنگین دادفر سپنتا، مشاور پیشین امنیت ملی میگوید: «صالح به دلیل موضع رادیکالیاش در مقابل طالبان و سازمان استخباراتی پاکستان، که وی همواره این سازمان را متهم به حمایت از طالبان میکرد، هدف قرار گرفته است.»
آقای سپنتا میگوید: "او در سکتور امنیتی ما یک شخصیت نادر است: شخصی که تحقیق و مطالعه عمیقی دارد. هم از زمان حضورش در مقاومت ضد طالبان و هم به عنوان رئیس امنیت ملی تجربه زیادی در زمینه امنیتی دارد."
اما بسیاری از منتقدان وی مقاومت انعطاف ناپذیر او را در برابر طالبان مانعی برای پایان جنگ میدانند منتقدان وی به این باور هستند که جنگ فقط با سازش به پایان میرسد. تکذیب وی از میزان کنترل طالبان بالای افغانستان، یک بار به حدی پیش رفت که آنها را مسخره کرد.
آقای صالح در تویتی نوشت: «کسانی که ادعا میکنند که گروههای هراسافگن نزدیک به نیمی از افغانستان را اداره میکنند چلنج میدهم که به دفترم در کابل بیایند تا یکجا با آنان برای گردش در کشور با موتر، با هواپیما، با بایسکل، با اسپ و یا پیاده برویم. این خبرهای دروغ و نادرست بیشتر از سوی دست نشاندهگان، جاسوسان و احمقان پخش میشوند.»
هنگامی که موتر مملو از مواد منفجره در اوایل عصر روز یکشنبه در خارج از دفتر روند سبز منفجر شد، آقای صالح با یکی از فرماندهان ولایت بغلان که اخیراً جانشین برادرش شده بود، دیدار داشت؛ فرماندهی که بعدها جسدش در میان کشته شدههای رویداد پیدا شد.
او و محافظانش از یک راه اضطراری که به پشت بام و انبار اسلحه ختم میشد، از چنگ مهاجمان فرار میکند. در عین زمان نیروهای ویژه افغان نیز وارد صحنه شده و به نبرد میپیوندد.
محافظان صالح، ساختمان مجاور را امن کرده و با گذاشتن نردبانی او را به آن ساختمان انتقال میدهند و با این که آقای صالح از پنجره کوچکی در تیررس گلولههای مهاجمان بوده، موفق به فرار میشود. صبح شب درگیری، ساختمان صحنهای از یک قتل عام را نشان میداد.
دفترچه یادداشت آقای صالح به رنگ زرد در داخل دفترش، با خون یکی از محافظانش که در آنجا به ضرب گلوله کشته شده بود به کف اتاق چسپیده بود. در کنار پنجرهای اتاق، کفش و كلاه یكی از بازدید كنندگان بود كه سعی فرار از آن جا را داشت؛ اما نتوانسته بود.
فهیم فطرت، پسر کاکای یکی از محافظان آقای صالح به نام حسیب گفت: "ما امروز صبح به دفتر رفتیم و جسد حسیب را از زیر دروازه زرهی یافتیم. ما فکر میکردیم که او خیلی نزدیک به موتر بمب بود و ممکن است چیزی از جسدش نمانده باشد، اما او را پیدا کردیم."
دوستان امرالله صالح میگویند، که او آن شب تا صبح را نخوابید و برای دفن دوستان و کارمندانش آمادگی گرفت.
جسدها به گورستانهای شهر کابل و همچنین به ولایتهای شمال و شرق انتقال داده شدند. برخی از نزدیکترین نگهبانان آقای صالح توسط سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیآیای) در ایالات متحده ماهها آموزش دیده بود.
آقای صالح گفت وقتی که برای بازدید از زخمیها و کشته شدگان رویداد، ساعت 2 شب به یکی از شفاخانههای دولتی وارد شدم، یکی از بستگان همکارم چنان عصبانی بود که مرا با سیلی زد.
آقای صالح گفت: "من به او گفتم، مرا بیشتر بزن. او دوباره مرا با سیلی زد." آقای صالح میگوید درد آن مرد قابل درک است، او یکی از عزیزانش را از دست داده؛ اما، صالح هنوز زنده است.
آقای صالح گفت، سپس از آن جوان پرسیدم که آیا مرگ من درد او را کاهش میدهد یا خیر، آن مرد گفت بله. آقای صالح میگوید اسلحه خود را کشیدم، و به آن جوان دادم."
اما او لحظهای فکر کرد و اسلحه را برگرداند. یکی دیگر از بستگان افراد کشته شده نیز دست به یخن آقای صالح شده و او را میزند.
آقای صالح می گوید: "من به نگهبانانم گفتم که آنها حق ندارند به کسانی که در اینجا به من حمله میکنند دست بزنند. آنها حق دارند که چنین کنند. ما باید به آنها پاسخ دهیم که در این کشور چه میگذرد.
