صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۸ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

زنان و فوبیای طالبان؛ حضور دوباره طالبان و تکرار تاریخی وحشتناک

زنان و فوبیای طالبان؛ حضور دوباره طالبان و تکرار تاریخی وحشتناک گزارش : منیژه میرزایی

زنان در گذشته، بهخصوص آناني که در شهرها زندگي ميکردند از وضعيت نسبتا ايدهآل برخوردار بودند؛ اما با شروع حاکميت طالبان در افغانستان، مشکلات زيادي سد راه زنان شد که آنان را در بسياري از عرصههاي زندگي محدود ساخته بود. هرچند که اکثر زنان در روستاهاي دوردست کشور با سنتها و فرهنگهاي قبيلهاي بدون هيچ امکاناتي زندگي ميکردند اما با اين حال، با آمدن طالبان به محروميتهاي آنان افزوده شد.
حکومت طالباني که با تحجرگرايي ديني و بنيادگرايي همراه است از تاريکترين دوره براي زنان بوده؛ اين گروه موجوديت زنان را که قشري از جامعه اند، از موضوعات پيش پا افتاده ميدانست. زنان که همواره با انديشه طالباني و افراط‌‌گرايي ديني اين گروه مقابل بودند، با ترس از ضرب شلاق، سنگسار و کشته شدن، سرکوب ميشدند.
در حکومت طالبان حقوق زنان به رسميت شناخته نشده و ابتداييترين حقوق زنان در اين دوره نقض شده بود؛ ازجمله حق تحصيل و هيچگونه حق مشارکت در جامعه و در عرصههاي سياسي را نداشتند و حضور زنان در فضاي عمومي با قيودات شديدي مواجه بود که آنان فقط ميتوانستند در خانه بمانند و به آرزوهاي ناممکن خود فکر کنند.
جميله، زني که کودکياش را با ترس از موجوديت طالبان سپري کرده ميگويد که هنوز 12 سال سن داشت که طالبان به شهرشان آمده بود. او که بهخاطر رسيدن عيد؛ ميخواست همراه مادرش به بازار تکه فروشي برود، در نيمه راه يکي از افراد طالبان در حالي که شلاق بهدست داشت، بهسوي او آمد، از اينکه بدون «چادري» بيرون رفته بود، او را با ضربهاي سنگين شلاق دوباره بهسمت خانه فرستاد.
جميله که تا هنوز بهدور از دنياي کودکانه با چنين افراد و اوضاعي مقابل نشده بود، ميگويد که آن روز با عذرهاي مادرش بهخاطر نجات او، جلوي آن افراد، به حيرت و وحشت افتاده بود.
جميله که در آن زمان از تعليم بازمانده، ديگر نتوانسته به درسهايش ادامه بدهد و در سن کمي مجبور به ازدواج شده، او با حسرتي در دل و بغضي در گلويش گفت: «ما در شهر پلخمري زندگي ميکرديم که طالبان آنجا را هم گرفت. طالبان در زمان حاکميت خود به هيچ کسي رحم نميکرد. هيچ دختر و زني حق درس خواندن و کار کردن در بيرون را نداشت.»
او اضافه کرد که جنگجويان طالبان با دختران بهجبر نکاح کرده و آنان را با خود ميبردند: «اين کارشان باعث ترس براي خانواده ما شده بود و با تصميم فاميلم مجبور به ازدواج با پسر خالهام شدم و به کابل آمديم.»
طالبان که زيبايي و خوشي را از دنياي کودکان بهخصوص دختران گرفته بود، خاطرههاي تلخي براي آنان برجا گذاشته و اکنون که زني بزرگ سال شدهاند، حسرت داشتن يک کودکي پر از عشق و هيجان را در دل دارند.
در زمان حکومت طالبان پوشش زنان تغيير کرده بود، از جمله پوشيدن برقع جبري شده بود و دختران به دلايل مختلفي از بيرون رفتن محروم شدند، بهخصوص دختران بالاتر از سن 9 سال؛ بعضي از دختران براي تهيه نيازهاي خود و خانوادهشان با پوشيدن لباس پسرانه به بيرون از خانه ميرفتند.
جميله با چشمان بسته و صداي آرام گفت: «دعا ميکنم روزگاري را که من سپري کردم، فرزندانم آن را تجربه نکنند.»
زنان که يکبار اين دوره تاريک را با تمام مشکلات و دشواريهاي آن سپري کردند، اکنون از بازگشت به وضعيت گذشته هراس دارند.
ليلا، زن کهن سالي است که بيشتر زندگي خود را با خانوادهاش در مهاجرت در کشورهاي همسايه سپري کرده، او همچنين از اوضاع دوره طالبان در گذشته گفته که مردم در آن زمان در وضعيت بد و غير قابل تحمل قرار داشتند.
ليلا ميگويد زنان حق نداشتند بدون محرم شرعي و سندي که نشان دهنده محرميت آنان باشد در بيرون گشت و گذار کنند او علاوه کرد که خود شاهد چندين مورد سنگسار زنان بوده.
ليلا قصه ميکند که از يک طرف صداي شليک مرمي و راکت و از سوي ديگر ضجههاي مردم کنار جسد عزيزانشان شنيده ميشد؛ خانهها تخريب شده بودند و کوچهها را خون و جسد گرفته بود.
ليلا افزود: «با شروع و ادامه يافتن اين وضعيت، من و شوهرم همراه با سه فرزند، مجبور به فرار و ترک وطن شديم. اول به پاکستان رفته و از آنجا به ايران مهاجر شديم؛ اما بعد از چند سال با شنيدن سقوط حکومت طالبان تصميم گرفتيم که دوباره به وطن برگرديم و حالا که 20 سال از برگشتن ما ميگذرد ولي دوباره شاهد تکرار وحشتهاي آن دوره سياه هستيم.»
او در حالي که از وضعيت حکومت طالبان در گذشته روايت ميکند، ميگويد اينکه اين بار وضعيت خانواده و آينده فرزندانش چگونه خواهد بود، نگران است.
با وجود اينکه در يک دوره 20 ساله، پس از سقوط طالبان در افغانستان، حضور فعال زنان در عرصههاي مختلف در سطح جامعه وسيع بوده است؛ اما حضور مجدد طالبان در کشور سبب نگرانيهاي فراواني براي زنان شده است. آنان ميگويند که بازگشت طالبان دوباره همان وضعيت گذشته را به همراه دارد؛ هيچگونه تغييري در انديشه طالبان نيامده است.
طالبان ادعا کرده که اين گروه با حضور و فعاليت زنان در جامعه مشکلي ندارد اما رويکرد و خشونت طالبان در مناطق تحت کنترولشان نشان ميدهد که اين گروه هرگز تغيير نکرده است.
طي 20 سال گذشته امکانات وسيعي در زمينه تحصيل، فعاليت و پيشرفت دختران و زنان فراهم شده است؛ اما طالبان تعداد زيادي از مکاتب را ويران کرده ، دانش آموزان را به قتل رسانده و براي درس خواندن دختران محدوديت ايجاد کرده است.
ويدا احمد، رئيس «انجمن اجتماعي دادخواهان افغان» در اين باره گفته است که پس از سقوط طالبان، در دوره فعلي هم تغييرات زيادي در وضعيت زنان ديده نميشود؛ چون زنان هنوز هم از ابتداييترين حقوق خود برخوردار نيستند، از طرز پوشش تا بزرگترين اتفاقات زندگيشان که حتا «زنان با سگ مقايسه ميشوند.»
براساس گزارشها، دولت تعهدات زيادي راجع به زنان افغانستان در قوانين، معاهدات و موافقتنامههاي سياسي و اسناد استراتژيک داده است؛ همچنين دولت بر تعهداتش به نفع زنان تاکيد کرده است.
اما خانم ويدا علاوه کرد نهادهاي که در عرصه تامين حقوق زنان فعاليت ميکنند، بعضي از آنها با امکانات ناچيز خود فعاليتهاي را انجام دادند که نقش آنان موثريت چنداني نداشته و برخي هم فقط در سطح تطبيق يک پروژه نقش ناچيزي در زمينه تامين حقوق زنان داشتهاند.
او ميگويد: «در طول عمر خودم، به خاطر ندارم که زنان کشورم قرباني نشده باشند. من هم جز همين جامعه هستم که با روي کار آمدن طالبان و امارت اسلامي ، موانع زيادي براي فعاليتهاي ما ايجاد خواهد شد و آسيب پذيري ما به عنوان يک زن فعال بيشتر است. با اينکه تبليغات زيادي براي طالبان ميشود که فکرشان تغيير کرده است، اما ممکن نيست.»
او افزود افرادي که با انديشه قرون وسطايي و ضد زن باشد، هرگز تغيير نميکند؛ «ما عملا شاهد ايجاد وحشت از سوي اين گروه در اين مدت از حاکميت آنان در ولايتها و ولسواليها بوده‌‌ايم.»
در همين حال، برخي از گزارشها نشان ميدهند که اخيرا، طالبان پوشيدن برقع را در مناطق تحت کنترولشان اجبار کرده، نکاح اجباري و باجگيري جنسي را آغاز کرده اند که اين گونه رفتار و وضع محدوديتها آسيبهاي روحي و رواني زيادي بر زنان وارد کرده است.
اکنون بايد ديد که آيا يک بار ديگر، زنان بعد از بيست سال فعاليت اجتماعي و مدني، دوباره به پستوهاي خانه فرستاده ميشوند يا خير؟