صفحه نخست » سرمقاله » از صلح رؤیایی تا صلح واقعی
از صلح رؤیایی تا صلح واقعی
- حفیظ الله زکی
هفته گذشته رئيس جمهور براي شرکت در کنفرانس قلب آسيا شرکت کرد و در آنجا علاوه بر مذاکرات دو جانبه با مقامات پاکستان، گفتگوهاي سه جانبه و چهار جانبه با اشتراک افغانستان، آمريکا و پاکستان؛ افغانستان، پاکستان، چين و آمريکا داشتند تا همه طرفها براي موفقيت صلح افغانستان همکاري کنند. به گفته رييس جمهور عمدهترين دستاورد اين سفر اين بوده که پاکستان پذيرفته است عليه گروههايي که از شرکت در روند صلح افغانستان سرباز زنند و سلاح به زمين نگذارند، از تمام قدرت، از جمله نيروي نظامي، استفاده کند. رئيس جمهور گفت که «صلح عادلانه، پايدار و عزتمند» بايد در چارچوپ قانون اساسي اين کشور عملي شود.
روند صلح که از هفت سال به اين طرف از سوي حکومت افغانستان تعقيب شده است و ميلياردها دالر در اين رابطه بدون کمترين دستاورد ملموس به هدر رفته است؛ با پيچيدگي ها و رمز و راز هاي کلاني مواجه بوده است. حکومت افغانستان متأسفانه هيچگاه استراتژي مشخص و جامعي را در زمينه صلح تدوين نتوانست تا در چارچوب آن پروسه صلح را به پيش ببرد.
در سفر اخير رييس جمهور به پاکستان تأکيد زياد روي استقلاليت، حاکميت سياسي و تماميت ارضي افغانستان صورت گرفته و گفته شده است که روند صلح تحت رهبري آن به پيش برده شود. اين تأکيدات به معناي اين است که پاکستان در آينده بر مبناي اسناد بين المللي با احترام متقابل و به گونه برابر با افغانستان برخورد کند و حق نداشته باشد که از قدرت و نفوذ خود بر گروه هاي مسلح مخالف دولت در راستاي تضعيف و مداخلات نامشروع در افغانستان سود ببرد.
نکته مهم ديگر اين است که هردو کشور افغانستان و پاکستان بايد با گروه هاي مختلف شورشي در افغانستان تماس بگيرند و آنها را در چارچوب مشخص به مذاکرات صلح دعوت کنند؛ چنانچه هر يک از اين گروه ها به مذاکرات سياسي راضي نشدند، حکومت هاي پاکستان و افغانستان مؤظف اند که در قبال اين گروه ها از قدرت مشروع نظامي استفاده نمايند. اما مشکل اصلي دراين راستا تشخيص تروريستان ميانه رو و تندرو است. در گذشته نيز گروه هاي شورشي با عناوين مختلف ياد مي شدند. برادران ناراضي، مخالفان مسلح، مخالفان سياسي، نوکر بيگانه، دشمنان مردم. در اين صورت بايد مشخص شود که برادران ناراضي کيستند و نوکران کشورهاي خارجي و دشمنان مردم افغانستان کي هستند؟ به نظر مي رسد که تفکيک ميان گروه هاي مسلح طالبان و شبکه حقاني و ساير گروه هاي تروريستي کاري آساني نخواهند بود.
مسأله ديگري که در اين سفر مي توان روي آن تکيه کرد، مذاکرات سه جانبه و چهارجانبه ميان کشورهاي افغانستان، پاکستان، آمريکا و افغانستان و پاکستان، آمريکا و چين است که از نظر اين قلم شايد بزرگترين و مهمترين دستاورد اين سفر محسوب شود.
منافع آمريکا و چين در حال حاضر در افغانستان گره خورده است و آمريکا از موضع چين در قبال افغانستان حمايت مي کند، منافع چين نيز با امنيت افغانستان عجين گرديده و طرح هاي بزرگ اقتصادي چين در منطقه تنها با امنيت افغانستان شانس تطبيق پيدا مي کند. از اينرو چين در سال هاي اخير نقش فعال تري در تحولات افغانستان بازي مي کند و سهم بزرگتري در پروژه هاي بزرگ اقتصادي مي گيرد.
چين و آمريکا هردو به پاکستان کمک اقتصادي مي کنند و هردو پاکستان را شريک استراتژيک منطقه اي خود مي دانند. چنانچه منافع چين و آمريکا ايجاب کند که امنيت افغانستان و کشورهاي منطقه تأمين شود، مي توانند در اين راستا بر حکومت پاکستان فشار بياورند و يا آن را در منافع اقتصادي منطقه شريک بسازند، تا آن کشور نيز در مقابل در برابر هراس افگني موضع روشن و صادقانه در پيش بگيرد. پاکستان با توجه به نيازهاي سياسي، تسليحاتي و اقتصادي که به آن دو کشور دارد، نمي تواند برضد منافع کشورهاي چون آمريکا و چين اقدام نمايد. همگرايي ميان آمريکا، چين، پاکستان و افغانستان روزنه جديدي است که به سوي صلح
و امنيت در کشور باز مي شود و مردم را نسبت به آينده اميدوارتر مي سازد.
دیدگاه شما