صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

چهارشنبه ۵ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

تلاش های سطحی صلح و ریشه های عمیق جنگ

-

در نيمه جوزاي سال 1389 که به عنوان عضو جرگه مشورتي صلح در خيمه لويه جرگه حضور يافتم، نمي دانستم که پيشنهاد جرگه تا اين حد از سوي حکومت افغانستان جدي پنداشته شود. در افغانستان معمولا چنين جرگه ها در مقاطع خاص به صورت فرمايشي ايجاد مي شود و حلقات از قبل تعيين شده به صورت سيستماتيک در روند بحث ها و گفتگوها مداخله کرده و بر تصميمات اعضاي جرگه تأثير مي گذارد. در واقع جرگه به صورت نامريي از سوي حکومت مديريت مي شود. از اينرو فيصله هاي جرگه ها عموما مطابق خواست حکومت ها صورت مي گيرد. در جرگه مشورتي نيز اين امر مشهود بود و روند مباحثات در کميته ها کنترل مي شد و مواردي مشخصي از پيشنهادات اعضاي جرگه گزينش و در جلسه روسا ارايه مي گرديد. در جلسه رؤسا باز مواردي خاص انتخاب مي شد و در هنگام تهيه قطعنامه دست هاي زيادي کار مي کرد تا در قطعنامه ماده هاي گنجانيده شود که مخالف سياست هاي حکومت نباشد.
به هرحال تشکيل شوراي صلح در اين جرگه براي حکومت پيشنهاد شد و پس از آن با جديت از سوي رييس جمهور دنبال گرديد و سه ماه بعد اين پيشنهاد جامه عمل پوشيد و شوراي عالي صلح با اختيارات گسترده و امکانات فوق العاده با فرمان رييس جمهور و به منظور پيشبرد روند صلح و مذاکره با مخالفان مسلح تشکيل شد؛ اما اين شورا از همان آغاز با اشکالات و انتقادات جدي مردم و کارشناسان مواجه گرديد. از همان آغاز پيش بيني مي شد که اين شورا با ساختار فرسوده و ناکارآمد خود نمي تواند کار مثبتي در زمينه صلح انجام دهد. اما باهمه انتقادها اين شورا به کار خود ادامه داده و تا هنوز  مليون ها دالر از حساب دولت براي مصارف و معاشات هنگفت اعضاي شورا هزينه شده است.
ضعف شورا دراين بود که اولا خود اين شورا تعريف درستي نداشت، معلوم نبود که اين شورا يک نهاد دولتي است يا يک سازمان مستقل. ثانيا ساختار شورا مورد پسند واقع نشد. اکثر کساني که در شورا عضويت داشتند از کارايي مطلوبي برخوردار نبودند. ثالثا برخي از کارشناسان معتقد بودند که کساني که در شوراي عالي صلح گمارده مي شوند بايد افراد بي طرف بوده و سابقه دشمني و خصومت با طالبان را نداشته باشند. کساني که در گذشته با طالبان در جنگ بوده حالا نمي توانند باني صلح با طالبان گردند. مسأله ديگر ابهام سياسي بود که در سياست حکومت افغانستان وجود داشت. حکومت تعريف دقيقي از دشمنان خود نداشت. از همين رو گاهي از آنها به عنوان برادران ناراضي ياد مي شد و گاه به صورت مجمل تعبير بي شاخ و دم دشمنان را به کار مي برد که مصداق آن به کلي نامعلوم بود. شواري عالي صلح نيز در طي چند سال گذشته از مخالفان يک تعريف دقيقي ارايه داده نتوانست. اين شورا حتا يک استراتژي و برنامه براي صلح تدوين نتوانست و يک چارچوب فرضي براي مذاکرات صلح تعيين نکرد. از نظر مردم افغانستان اين شورا جز هدر دادن پول و امتياز دادن به مخالفان مسلح کوچکترين دستاوردي در تاريخ تشکيل خود نداشته است. با تشکيل حکومت وحدت ملي مردم اميدوار بودند که اين شورا لغو شود و خود حکومت استراتژي صلح را در قالب سياست هاي کلان حکومتي به پيش ببرد.
مسأله عمده اين است وقتي ما معتقديم که جنگ افغانستان ابعاد منطقه اي و حتا بين المللي دارد و مداخله و رقابت کشورهاي خارجي سبب دامن زدن به ناامني هاي داخلي مي گردد؛  چگونه راه حل آن را در ابتکار يک شوراي غير دولتي جستجو مي کنيم؟ آيا يک نهاد به تنهايي مي تواند از عهده اين مسؤليت بزرگ برايد؟
انتظار آن بود که حکومت بر اساس درکي که روند جنگ و ناامني در کشور دارد و معتقد است که کار صلح و مصالحه با مخالفان بايد فراتر از جغرافياي افغانستان به جريان بيفتد در باره ادامه کار شوراي عالي صلح تصميم مي گرفت. امروز افغانستان تنها عرصه رقابت کشورهاي منطقه نيست.  پس از سوريه و اوکراين اين بار افغانستان است که به ميدان رقابت قدرت هاي بزرگ تبديل مي شود؛ بنابراين تصميمات حکومت بايد در مطابقت با شرايط جديد سياسي افغانستان گرفته شود.

دیدگاه شما