صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۳۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

بایستگی های صلح در افغانستان

-

به هر ميزاني که نا امني و جنگ افزايش پيدا کند، ضرورت صلح و ثبات درکشور نيز بيشتر احساس مي شود. مردم افغانستان نزديک به چهل سال است که جنگ را تجربه کرده است و پيامدهاي ناگوار و مصيبت بار آن را در زندگي خود مشاهده کرده است. بنابراين جاي بحث نيست که مردم افغانستان از جنگ، خشونت و نا امني خسته شده و خواهان برقراري امنيت، صلح سراسري و ثبات سياسي در کشور مي باشند.
سؤال اين است با وجودي که سال ها است حکومت افغانستان از صلح با مخالفان مسلح سخن مي گويد و کميسيون هاي متعددي را در اين راستا ايجاد کرد و در نهايت شوراي عالي صلح را با ساختار گسترده تر و قوي تر و صلاحيت و امکانات بيشتر تشکيل داد؛ چرا اين فراخوان همواره بي جواب مانده و کمترين تأثيري در موضع گيري مخالفان مسلح نداشته است؟ با آن که هفت سال از تشکيل شوراي عالي صلح مي گذرد، چرا هنوز موضوع امنيت و استقرار صلح در افغانستان در صدر اولويت ها قرار دارد؟ چرا تمام راهکارهاي توسعه سياسي، اقتصادي و فرهنگي به دليل جنگ و نبود امنيت متوقف مانده و چرا کمک هاي ميلياردي جامعه بين المللي تغييرات بنيادي را در زندگي مردم افغانستان به وجود نياورد؟
اين موضوعات از آن جهت مطرح شد که ميان توسعه سياسي و اقتصادي و بخصوص فقر و بيکاري با موضوع امنيت و ثبات رابطه ارگانيگ برقرار مي باشد و ضعف، نارسايي و توقف دريکي از عرصه ها، سبب کندي و ايستادگي روندها در ساير عرصه ها گرديده و در نهايت تمامي برنامه ها و فعاليت هاي ملي را با اخلال مواجه مي سازد. امروزه فرايند توسعه و بازسازي در افغانستان در باتلاق نا امني و جنگ گير مانده است. اگر گفته شود، چرا فقر بيداد مي کند؟ چرا بيلانس بيکاري به اوجش رسيده؟ چرا فرار سرمايه به صورت روز افزون ادامه دارد؟ چرا پروژه هاي اقتصادي متوقف مانده؟ چرا در راستاي اصلاحات اداري و سياسي گامهاي مؤثري برداشته نمي شود؟ چرا مبارزه با فساد با ناکامي و شکست مي انجامد و چرا انتخابات برگزار نمي شود؟ پاسخ روشن است. تنها از يک عامل بازدارنده نام برده مي شود: « جنگ ».
حال اگر سؤال را به طرف « جنگ » منتقل کنيم و بگوييم: چرا جنگ در افغانستان متوقف نمي شود؟ چرا امنيت سراسري، صلح و ثبات در افغانستان حاکم نمي شود؟ ديگر با يک پاسخ ساده و بسيط نمي توانيم مردم افغانستان را قانع بسازيم. پاسخ به پرسش فوق بيش از حد پيچيده و چند لايه مي باشد.
جنگ و صلح در افغانستان به تصميم يک شخص و يا يک نهاد بستگي ندارد. جنگ و صلح  حتا از اراده و اختيار حکومت و مردم افغانستان و رهبران و هواداران گروه هاي مخالف مسلح دولت نيز بيرون است. يک و نيم دهه است که حکومت و مردم افغانستان در راستاي برقراري صلح تلاش مي کند، اما اين تلاش ها نتيجه ا ي در پي نداشته است. جنگ در افغانستان ابعاد ملي، منطقه اي و بين المللي دارد؛ بنابراين ادامه و ختم جنگ به نحوه تعامل ميان پرامترهاي فوق قابل تصور مي باشد. تا زماني که هماهنگي و سازگاري ميان سياست هاي ملي، منطقه اي و بين المللي به وجود نيايد، راهکارها و راهبردهاي صلح با مؤفقيت نخواهد انجاميد.
از اينرو دولت در کل و حکومت به خصوص به عنوان دستگاه ها و ارگان هاي رسمي، بايد پروسه صلح را در ابعاد ملي، منطقه-اي و بين المللي به پيش ببرد؛ واگذاري اين مسؤليت ها به شوراي عالي صلح که هنوز تعريف روشني از آن وجود ندارد، نوعي فرافگني سياسي از سوي حکومت تلقي مي شود. حکومت نمي تواند به اين بهانه، شکست در پروسه صلح را به شوراي عالي صلح نسبت دهد و اين شورا را آدرس جعلي براي توجيه شکست ها و ناکامي هاي ديپلماتيک خود قرار دهد.
تعريف روشن از جايگاه و کارکردهاي شوراي عالي صلح و واگذاري اختيارات و صلاحيت هاي واقعي به اين شورا، گرچند مي تواند بخشي از مشکلات حقوقي و کارکردي اين شورا را حل کند؛ ولي اين مسأله براي آوردن صلح کافي نيست. گرفتن ابتکار عمل در جبهات جنگ، وجود دولت مقتدر و مردمي و به وجود آمدن اجماع سياسي در مورد نحوه صلح، تعيين چارچوب صلح و مرزهاي آن، از ضرورت هايي است که بايستي از سوي حکومت در عرصه ملي مد نظر گرفته شود. تجميع منافع مشروع همسايگان و کشورهاي ذيدخل منطقه و جلب حمايت واقعي و دوامدار جامعه بين المللي از پروسه صلح، از مسايلي اند که بايد در سطوح مختلف سياست خارجي مورد توجه قرار گيرد.

دیدگاه شما