صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۱۳ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

استقلال؛ از کژتابي هاي ذهني تا بحران هاي سياسي

-

روز شنبه مصادف با 28 اسد سالروز استرداد استقلال افغانستان است. افغانستان در 19 آگست سال 1919 از سوي امان الله خان پيش از آن که جواب مکتوبش را از حکومت بريتانيا بگيرد، به عنوان يک کشور مستقل اعلان گرديد. اعلان استقلال افغانستان از سوي امان الله خان از آن جهت استرداد استقلال ناميده شده است که افغانستان درتاريخ سياسي خود هيچگاه مستعمره قرار نگرفته بود. بلکه تنها مدتي استقلال خود را از دست داده بود. به همين خاطر بدون آن که نظر رسمي بريتانيا برسد استقلال افغانستان اعلان شد و از آن پس 28 اسد هر سال در افغانستان به عنوان سالروز استرداد استقلال کشور رخصتي عمومي است و از سوي دولت افغانستان جشن گرفته مي شود.
مفهوم استقلال در عصر مدرن به عنوان بخشي از مفهوم دولت- ملت، جايگاه ويژه اي در فلسفه سياسي اين عصر داشته است. حاکميت به عنوان مهم ترين عنصر دولت در واقع الهام بخش استقلال يک سرزمين در زمينه مرزهاي خارجي خود است. اين مفهوم به خصوص درعصر استعمار اهميت ويژه يافت و به عنوان يک عنصر کليدي در ذهنيت عامه، نقش اساسي در حرکت هاي سياسي و اجتماعي ايفا کرد. شايد هيچ انقلابي در قرن بيستم صورت نگرفته است که داعيه کليد و مهم آن استقلال از بيگانگان نباشد. تمام جنبش هاي سياسي و اجتماعي حاکميت هاي سرزمين خود را با عنوان قدرت هاي وابسته و مزدور بيگانه قلمداد مي کردند و از اين رهگذر اعتراض هاي سياسي و اجتماعي را بر بنياد نارضايتي هاي عمومي سامان مي دادند.
گذشته از رشد جنبش هاي سياسي و اجتماعي و انقلاب هاي قرن بيستم در جهان، مدعاي اصلي تمام حرکت هاي سياسي و حتي مسلحانه در افغانستان نيز همواره با داعيه استقلال طلبي و اتهام بستن به مزدوري بيگانگان براي ديگري همراه بوده است. بحراني که تا کنون دامنگير کشور ما است و هر روزه از مردم افغانستان قرباني مي گيرد، نيز بر يک مدعاي خيالي بنا شده است.
مشکل از آن جا ناشي مي شود که در نخستين روزهاي اعلان استقلال از سوي امان الله خان، پيام اصلي او به خوبي دريافت نگرديد. در حالي که پيام اصلي امان الله خان مشروطه خواهي و تجددطلبي بود و حصول اين اهداف بدون استقلال امکان پذير نبود. اما اين پيام که محتواي اصلي حرکت استقلال طلبانه و تجددطلبانه امان الله خان را تشکيل مي داد، دچار کژتابي هاي ذهني و مفهومي گرديد. بيشترين نقش را در اين کژتابي ها ذهنيت سنتي و متحجر داشت. به همين خاطر به زودي مدعيات امان الله خان با مقاومت هاي شديد از سوي بخش سنتي جامعه مواجه گرديد که قيام ملاي لنگ نمونه بارز آن است. در واقع امان الله خان نتوانست يک گسست تاريخي در افغانستان ايجاد کند و تمام نقطه هاي عطفي که بعدا صورت گرفته است، همگي به دوره هاي ماقبل خود متصل گرديده و اين روند هم چنان تداوم يافته است. رسوبات سنت هاي ديرپاي در اين سرزمين چنان ته نشين گرديده است که هيچگاه کسي نتوانسته است آن ها را از زندگي مردم افغانستان بزدايد. بدين ترتيب مفهوم استقلال خواهي هيچگاه درک نگرديده است و امروز چندان معناي محصلي در نزد کسي ندارد.
تمام بحران هايي که امروز در افغانستان شاهد آن ها هستيم با محوريت استقلال خواهي استمرار مي يابد. مدعايي که اکنون بيش از هر زمان ديگر خيالي و پوچ است. اين مفهوم امروزه نه تنها از درون تهي گرديده است؛ بلکه به صورت وارونه در ذهنيت عمومي تجلي کرده است. وقتي امروز نشرات گروه هاي مسلح مخالف حکومت و هم چنين سخنان سردمداران نظام را با همديگر مقايسه کنيم، هر کدام به مقياس وسيع و برابر، ديگري را متهم به خيانت ملي، مزدوري بيگانه و همکاري با بيگانگان مي کنند. اين مدعيات پاردوکسيکال به قدري بي شرمانه است که حتي گروه هاي افراطي که از سراسر عالم در افغانستان جمع شده اند و مردم را هر روز به مسلخ مي برند، دولت افغانستان را مزدور بيگانه خطاب مي کنند و بر عکس دولت آن ها را اجيران بيگانه مي خوانند. در گذشته ها نيز چنين بوده است. در عصر جهاد نيز مجاهدين که تر و خشک دنيا را مي بلعيدند، دولت کمونيستي را مزدور خطاب مي کردند و بر عکس دولت نيز مجاهدين را اشرار و خاينين ملي مي خواند.
اين گونه است که هرگز مفهوم واقعي استقلال نه درک شد و نه واقعيت يافت. حکايت هم چنان باقي است و بحران ادامه دارد. اين بحران نه تنها براي امروز بلکه فرداهاي بلند نيز قابل تصور است. زيرا محتواي اصلي پيام استقلال افغانستان و امان الله خان نه تنها تا کنون درست فهم نشده است؛ بلکه احتمال فهم آن نيز به اين زودي ها وجود ندارد. پس بايد هم چنان شاهد چرخه اي از کژتابي ها و بحران ها باشيم.

دیدگاه شما