صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

توقعات جدید از ساختار کهنه لویه جرگه

-

در روزهای اخیر زمرمه هایی مبنی بر برگزاری لویه جرگه از درون اردوگاه هایی به گوش می رسد که خود نیز باور به پویایی سیاسی خود را از دست داده اند. سردمدار اصلی برگزاری لویه جرگه در شرایط فعلی رییس جمهور سابق حامد کرزی است. اما در کنار وی خیلی از کسانی که گمان می رود این روزها بیشتر به دنبال یافتن سرگرمی برای خود هستند، در صف اول لویه جرگه خواهی قرار دارند. بسیاری از کسانی که در روزهای اخیر به برگزاری لویه جرگه دامن زده اند، شرکای سنتی رییس جمهور سابق هستند. کسانی که در زودبندهای قدرت و اقتصاد آلوده به فساد و مواد مخدر در زمان حکومت قبلی دست داشتند.
دیروز اما از دو آدرس با عقبه های تیوریک شدیدا مخالف همدیگر خواستار برگزاری لویه جرگه شده اند که کمی به نظر می رسد وضعیت سیاسی کشور را طنزآمیزتر می کند. البته اگر به هدف اصلی آن ها توجه کنیم، خیلی هم پیچیده و بغرنج نخواهد بود.
به دنبال موضع گیری های اخیر رییس جمهور سابق، علاوه بر برخی از سران قبایل متحد وی، رنگین دادفر سپنتا وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی سابق خواستار برگزاری لویه جرگه شده است و هم چنین عبدالسلام ضعیف، از مقامات طالبان که اینک ظاهرا به پروسه صلح پیوسته است. وقتی سران قبایل در هلمند و قندهار هماهنگ با عبدالسلام ضعیف خواهان برگزاری لویه جرگه می شوند، چندان جای تعجب ندارد. اما وقتی آقای سپنتا خواهان برگزاری لویه جرگه می شود و همان دلایلی را مطرح می کند که سران قبایل می گویند، به این نتیجه می رسیم که هنوز باورهای بنیادین همه سیاست گران در این سرزمین بر مبنای داروغگی و کدخدامنشی استوار است. به یک معنی تمام کسانی که حتی تحصیل کرده و در زمره روشنفکران هستند نیز وقتی سیاست می کنند، از طریق سران قبایل و سیاست های پدرسالارانه وارد می شوند. نمونه کاملی از این تناقض در عالم سیاست افغانی آقای سپنتا به عنوان یک شخص تحصیل کرده است.
به نظر می رسد همان گونه که عالم سیاست در کشور ما دچار نابسامانی است، سیاستمداران نیز از مسیرهای ناهموار و نه چندان معقول به دنبال اهداف سیاسی می گردند. کسانی که امروز دم از برگزاری لویه جرگه می زنند بیش از یک و نیم دهه بر مقدرات این کشور حاکم بوده اند و حتی در کارنامه سیاسی خویش برگزاری یک لویه جرگه عنعنوی را نیز دارند، اما خود هیچگاه به مشوره اعضای لویه جرگه توجه نکرده اند.
وقتی در سال 2011 لویه جرگه مشورتی در مورد امضای پیمان امنیتی با ایالات متحده با مصارف هنگفت و گزاف برگزار گردید و اعضای لویه جرگه با اکثریت قاطع بر امضای پیمان امنیتی با آمریکا رای دادند، حکومت زیر بار نرفت و مشوره لویه جرگه را نپذیرفت. اکنون که لویه جرگه را حکومت برگزار نمی کند و هیچ میکانیزم جایگزینی نیز برای مدیریت چنان مجلس بزرگی وجود ندارد، چگونه تصمیم گیری خواهد شد و چه کسی آن تصمیمات را عملی خواهد کرد؟ آیا احزاب سیاسی موجود و کسانی که خواهان برگزاری لویه جرگه هستند، توانایی و ظرفیت برگزاری چنین مجلسی را دارد؟ به نظر می رسد پاسخ منفی است.
وضعیت افغانستان بیش از چهار دهه است که بحرانی است و به نحوی اضطراری. اما هیچگاه مردم افغانستان به اندازه امروز در برابر دشمنان مشترک متحد و همدست نبوده است. ما امروز با دشمنی مواجه هستیم که به هیچ کس رحم نمی کند. مردم نیز با تمام توان در برابر این دشمن ایستاده اند. وضعیت اگر اضطراری است نه به خاطر روندهای داخلی بلکه به خاطر جدیت دشمنان مردم افغانستان و تلاش های خصمانه تروریسم و حامیان منطقه ای آن است. 
بنابراین وضعیت اگر بحرانی است بهتر آن است که عقلای قوم و سیاستمداران کشور به جای چنگ انداختن به یک میکانیزم فرسوده و کهنه به راهکارهای معقول و منطقی بیندیشند و مردم را به وحدت و برادری در برابر دشمن مشترک فرا بخوانند.
واقعیت این است که زمان لویه جرگه ها گذشته است و ما در عصری  زندگی می کنیم که تنها تصمیمات عقلانی و از مجرای روندهای دموکراتیک و قانونی نتیجه می دهد. دوران سیاست کلنگی به تاریخ پیوسته است و برای حل مشکلات باید راه حل های مطابق با روح زمانه جستجو کرد. اگر بخشی از طرفداران برگزاری لویه جرگه این موضوع را درک نمی توانند، بخش دیگر که عمری را در مراکز تحصیلات اکادمیک گذرانده اند باید به این موضوع واقف باشند.

دیدگاه شما