صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

به جاده یک طرفه صلح باید پایان داد

-

صلح همواره پروسه  دو طرفه است که بر اساس مذاکره دو طرف صورت می گیرد و نتایج آن نیز برای هر دو طرف قابل قبول باید باشد. تنها صلحی که سال ها است به صورت یک طرفه و در فقدان وجه مشترک بین طرفین، به پیش می رود و طبیعی است که هیچ نتیجه ای نیز در بر نداشته است، پروسه صلح افغانستان است. در این پروسه یک طرف قضیه اصلا یا معلوم نبوده و یا غایب بوده است. تا کنون کشورهای حامی تروریسم افغانستان را در یک میدان بازی خیالی و بی نتیجه کشانده اند و هرگز طرف اصلی قضیه در آن حاضر نبوده است.
در تمام سال هایی که قصه صلح در گوش مردم خوانده شده و سرمایه های هنگفتی نیز در این راه مصرف گردیده است، کسی صدای شعور جمعی مردم را نشنیده و این صدا همواره نادیده گرفته شده است. هر وقت تروریست ها برادر خوانده شده و ناقوس صلح یک طرفه به صدا در آمده، دشمن دست به کشتار وسیع تر و خشونت بارتر زده است. اینک زمان آن فرارسیده است که این بنای کج ویران گردد و باری که بیش از دو دهه است بر دوش مردم سنگینی می کند، از دوش آن ها برداشته شود.
پروسه صلح افغانستان از بیهودگی گذشته و به مرز یک بازی احمقانه ای رسیده است. این روند بیهوده متاسفانه سال ها است که سرنوشت سیاسی و امنیتی افغانستان را به بی راهه برده است و از آغاز نیز اشتباه بود. اکنون نیز تا دیر نشده است باید به این بازی خاتمه داده شود. زیرا پروسه صلح به شکلی که فعلا جریان دارد هیچگاه  برای افغانستان نتیجه بخش نخواهد بود. دلایل و چالش های بسیاری وجود دارند که بر بیهودگی و بی نتیجه بودن پروسه صلح در کشور دلالت می کنند.
نخستین چالش فراروی صلح افغانستان فقدان دیدگاه های مشترک میان دولت و طالبان بوده است که از ابتدا تا کنون این شرط مهم تحقق صلح عمدا نادیده انگاشته شده است. طالبان از همان ابتدا قانون اساسی افغانستان را قبول نداشته و آن را برنامه ای برای پیاده کردن یک نظام کفری در افغانستان می دانسته اند. بجز قانون اساسی به عنوان میثاق ملی مردم افغانستان، هیچ وجه مشترک دیگری نیز میان دو طرف وجود نداشته است. گروه طالبان نه به ارزش های حقوق بشری و دموکراتیک و نه به هیچ اصلی از اصول انسانی پای بنده نبوده است. اما از این طرف سال ها است که مردم افغانستان به خاطر تحقق ارزش های انسانی و حقوق بشری قربانی می دهند و بهای سنگینی می پردازند.
دومین چالش اساسی فراروی صلح افغانستان حضور گسترده و قوی کشورهای حامی تروریسم در تمام مناسبات و تعاملات منطقه ای و نداشتن اراده جدی برای صلح است. بسیاری از کشورهای حامی تروریسم تا کنون منافع و اهمیت خویش را در تداوم جنگ و منازعه در افغانستان جستجو می کنند. واقعیت تلخ این است که تروریست ها هرگز اراده ای از خود ندارند و با دستور از خارج از مرزهای کشور عمل می کنند. این وابستگی به قدری عمیق و ریشه دار است که حتی برخی از علما، حملات انتحاری در آن سوی مرز را تحریم می کنند ولی انجام آن را در این سوی مرز جهاد می پندارند. چنین نگاهی یک شبه به وجود نیامده است و سال ها طول کشیده است تا چنین تفکری نهادینه شود. تمام این بدشگونی ها تحت اراده کشورهای خارجی به وجود آمده است.
سومین چالش اساسی در میکانیزم ها و روندهای درونی پروسه صلح نهفته است. هنوز برداشت ها از پروسه صلح و دستاوردهای آن در برگزاری محافل چند هزار نفری و مصرف بودجه خلاصه می شود. در طی سال های گذشته نیز مرسوم بوده است که وقتی آخر سال مالی از راه می رسد، همایش ها و نشست های چند هزار نفری برگزاری می شود. صرف به خاطر این که در مصرف بودجه از دیگر نهادها عقب نمانند. هنوز از تدوین یک استراتژی جدی برای تحقق صلح در کشور خبری نیست. هنوز ما نمی دانیم که با چه کسی صلح می کنیم و با چه کسی جنگ؟
علاوه بر موارد فوق، چالش های دیگری نیز وجود دارد که تحقق رویای صلح را ناممکن می سازد. بهتر آن است که دولت افغانستان از اجماع به وجود آمده علیه تروریسم و حامیان آن ها استفاده کرده و فشار را بر کشورهای حامی تروریسم بیشتر کند تا عملا این کشورها به روند صلح بپیوندند. تا زمانی که فشارهای بین المللی بر کشورهای حامی تروریسم به عنوان یک امر واقعی تلقی نشود،  کم ترین نتیجه ای برای پروسه صلح نباید انتظار داشت. بنابراین زمان را نباید از دست داد و به این جاده یک طرفه باید خاتمه بخشید.

دیدگاه شما