صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

26 دلو؛ درسی که باید آموخته شود

-

26 دلو، سالروز شکست و خروج نیروهای روسی از افغانستان است. دیروز مراسم رسمی این مناسبت در ارگ ریاست جمهوری با حضور معاون دوم ریاست جمهوری و رییس اجراییه و دیگر مقامات افغانستان و رهبران جهادی برگزار گردید. در همه سخنرانیهای مقامات از درسها و عبرتهای مقاومت مردم افغانستان در برابر قشون متجاوز شوروی و نیز رخدادهای پس از خروج عساکر شوروی از افغانستان اشارات مفصل گردید و همه با یک صدا خواهان درس آموزی از وقایع تلخ گذشته گردیدند.
اکنون پس از چهل سال از زمان آغاز تجاوز شوروی به افغانستان و سی سال پس از شکست و خروج کامل آخرین سربازان قشون سرخ، درسهای زیادی باید آموخته باشیم و یا باید بیاموزیم. این عبرت آموزی از آن جهت حایز اهمیت است که ما به ظاهر اکنون نیز در شرایطی شبیه سی سال قبل را داریم. ما اکنون به معنی واقعی کلمه در شرایط یک بحران ممتد تاریخی و در آستانه خروج حداقل بخشی از نیروهای ایالات متحده از افغانستان قرار داریم و بسیاریها از این مساله برداشت مشابه خروج نیروهای شوروی سابق از افغانستان را دارند.
در حالی که شبیه سازی زمان اکنون ما با سی سال قبل و خروج نیروهای امریکایی از افغانستان با خروج سربازان شوروی، تفاوتهای اساسی در عناصر، اهداف و عملکردها دارد، اما در مجموع نباید این موضوع را نادیده گرفت که خطرات شبیه خطرات پس از خروج شورویها افغانستان را بار دیگر تهدید میکند. شوروی بر اساس اهداف توسعه طلبانه کمونیسم به افغانستان لشکر کشی کرد و از نظر حقوق بین الملل این عمل، کاملا تجاوز و اشغال نامیده میشد. اما ایالات متحده بر اساس یک توافق بین المللی و تصمیم شورای امنیت ملل متحد و با هدف مبارزه با تروریسم به افغانستان حمله کرد. تفاوت مهم و عمده در این است که شوروی نتوانست یک نظام مشروع و منتخب را در افغانستان تاسیس کند و اساسا به آن هدف وارد افغانستان نشده بود. در حالیکه پس از حمله نیروهای امریکایی و کشورهای جبهه ضد تروریسم در افغانستان، یک نظام مشروع و منتخب به وجود آمد و بر همین اساس توافقنامههای رسمی دولت افغانستان و همکاران بین المللی اش به امضا رسید و حضور نیروهای خارجی در افغانستان در چارچوبهای قانونی تعریف گردید.
با تمام آنچه گفته شد، به نظر میرسد که هنوز ماهیت تهدیدها و مخاطرات زمان خروج سربازان شوروی همچنان با تهدیدها و مخاطرات زمان کنونی یکسان است. پس از خروج شوروی جنگهای داخلی شروع شد و تمام گروهها و جناحهای سیاسی به شمول دولت آن روز که یک دولت دست نشانده و کاملا غیر مشروغ تلقی میشد، نتوانستند بر سر یک میکانیزم پذیرفته شده و قابل قبول اکثریت مردم افغانستان به توافق برسند. از همین رو متاسفانه پس از سقوط حکومت داکتر نجیب و حضور مجاهدین در کابل، جنگهای تنظیمی و گروهی شدت یافت و نابسامانی به حدی رسید که زمینه برای حضور تروریسم در افغانستان و حکومت طالبانی مهیا گردید. از یک سو جنگ و خشونت تداوم پیدا کرد و از سوی دیگر افغانستان به قهقرای مطلق رفت و کشور در دام یک بربریت تمام عیار سقوط کرد.
اکنون علی رغم وجود نهادهای اساسی دولت و یک قانون اساسی قابل قبول با معیارهای جهانی و با وجود نهادهای امنیتی و نزدیک به 300 هزار نیروی دفاعی و امنیتی، هستند کسانی که با عطش خاص خواب بازگشت به گذشته را در سر میپرورانند. همه کسانی که در سالهای اخیر احساس محرومیت از منابع قدرت و سرمایه جرمی را دارند، مشتاق تکرار چنان سرنوشتی هستند. آنها احساس میکنند که اگر ما یک بار دیگر به نقطه آغاز و صفر برگردیم، احتمالا تنها کسانی که در چنان وضعیت انارشیک، سربرخواهند آورد، همانها خواهند بود. این تنها راه بازگشت به عرصه قدرت و برخورداری از فرصتهای غیر مشروع اقتصادی و سیاسی برای آنان است.
اکنون درسی که از همه مهمتر است و باید آموخته شود، تاکید و اجماع بر تداوم نظام سیاسی و حفاظت از قانون اساسی فعلی و دستاوردهای چندین ساله مردم افغانستان است. در سالهای نزدیک به یکونیم دهه اخیر، حداقلی از نظم و ثبات نسبی ایجاد شده است. این نظم و ثبات به آسانی و به بهای اندک نیز به دست نیامده است. در واقع نظام فعلی و سیستم سیاسی که مردم افغانستان در درون آن نفس میکشند، خونبهای صدها هزار انسانی است که در طی چهل ساله گذشته قربانی شده اند. این خونبها نباید به آسانی از دست برود. تنها راه حفاظت و نگهداری از این نظام، اجماع بر محورها و ارزشهای مشترک است. کسانی که به آسانی از ارزشها و محورهای مشترک، عبور میکنند، از سوی افکار عمومی و مردم افغانستان و از طریق روندهای جاری، تنبه داده شوند. 
بنابراین بزرگترین درسی که از 26 دلو و خروج نیروهای ارتش سرخ شوروی آموخته شود، حفظ نظام و دستاوردهای سالهای اخیر و نیز تمسک به قانون اساسی و حرکت در پرتو این قانون و رعایت قاعده بازی از سوی همه گروهها و جناحهای سیاسی است. قانون اساسی فعلی تنها معیار قاعده بازی است و انتخابات تنها راه ممکن برای به دست آوردن قدرت. هرگونه مسیری غیر از انتخابات و هرگونه تلاش برای برهم زدن قاعده بازی، بازگشت به نقطه صفر و آغاز یک بحران دیگر است. 

دیدگاه شما