صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

کدام صلح؟

-

در حالی که مذاکرات قطر ممکن است طی روزهای آینده نهایی شود، برخی از نامزدان انتخاباتی از آمدن صلح استقبال کرده اند. تعدادی دیگر که از همان آغاز به آمدن صلح دلخوش کرده بودند و به همان دلیل در مسیر انتخابات سنگ اندازی می کنند. این نامزدان از یک طرف از پیروزی خود در انتخابات پیشرو ناامید هستند و از سوی دیگر در تعاملات سیاسی هنوز نتوانسته با تیم های قوی تر کنار بیایند؛ لذا تنها اهرم فشار آنها بر تیم دولت ساز که یکی از تیم های مطرح و قدرتمند به شمار می آید، این است که از پروسه صلح قطر حمایت کند تا شاید از این طریق بتوانند با آن وارد گفتگو شود.
در این میان برخی تیم های شناخته شده تر از هردو گزینه حمایت می کنند و به اصطلاح "هم به میخ می زنند و هم به نعل"؛ پای شان را به رینگ انتخابات گذاشته؛ اما چشم شان به سوراخ صلح دوخته شده است.
این تیم ها از یک طرف دل از انتخابات برکنده نمی توانند، چون نفع شان را به حضور در میدان انتخابات جستجو می کنند. از سوی دیگر شکست در انتخابات را با توجه به سوابق حضور ضعیف شان در انتخابات و حکومت، تلخ و تحمل ناپذیر می دانند. به این دلیل تیم های مزبور آهسته و با احتیاط؛ ولی باهیاهو و تبلیغات کم مصرف فیسبوکی، هم کمپین می کنند و هم برای قربانی شدن در راه صلح اعلام آمادگی می کنند.
حالا باید پرسید کدام صلح سیاستمداران، رهبران و بزرگان ما را این طور هیجان زده کرده است؟
برای پاسخ به پرسش فوق لازم است که پرسیده شود که نظر آقایان در باره صلح دوحه چیست؟ آیا این یک صلح افغانی است؟ آیا در این صلح منافع کشور و مردم افغانستان در نظر گرفته می شود؟ آیا در این مذاکرات حیثیت و عزت مردم افغانستان حفظ و احترام گذاشته می شود؟ در این مذاکرات مردم افغانستان چقدر نقش دارند؟ آیا امریکا می تواند از مردم افغانستان در مذاکرات صلح نمایندگی کند؟
پاسخ به این پرسش ها می تواند وضعیت ما را نسبت به مذاکرات صلح قطر تا حدودی روشن سازد.
اول؛ طرفین مذاکرات قطر، امریکا و طالبان است و مردم افغانستان هیچ نقشی در آن ندارند. بنابراین محتوا و نتایج مذاکرات به مردم افغانستان ارتباط نمی گیرد. البته امریکا با توجه به حضور نظامی و سیاسی اش در افغانستان و تعهداتی که در قبال این کشور دارد، تنها می تواند در مورد مسایل مربوط به امریکا با طالبان مذاکره کند. علاوه بر آن امریکا در مسایل مربوط به خودش هم باید به تعهداتش در قبال افغانستان و منافع مردم آن پایبند باشد و نمی تواند هر طوری که خود صلاح دید با طالبان به توافق برسد. هیچ کشوری حق ندارد، هر زمانی که دلش خواست به کشور دیگر نیرو بفرستد و هر وقت خواست این نیروها را بیرون کند. این بازی کردن با سرنوشت جمعی مردم است و هیچ کشوری حق ندارد که با سرنوشت یک ملت بازی کند.
دوم؛ در مذاکرات قطر روی موضوعات کلی و محدود تصمیم گرفته می شود. بسیاری از مسایلی که مستقیم با سرنوشت مردم ارتباط می گیرد، در آجندای مذاکرات قرار نمی گیرد؛ چون طرف های مذاکره صلاحیت وارد شدن به آن حوزه ها را ندارند. تصمیم گیری در آن حوزه ها حق مردم افغانستان است.
سوم؛ مذاکرات قطر نه به خروج نیروهای امریکا از افغانستان منجر می شود و نه صلح و امنیت را تأمین می کند. مقامات بلند پایه امریکا این روزها تأکید می کند که صلح با طالبان هرگز به معنای خروج نیروهای بین المللی از افغانستان نیست و این مسأله به شرایط افغانستان بستگی دارد. رییس جمهور امریکا نیز گفته است که بعد از موافقتنامه صلح بیش از هشت هزار نیروی نظامی امریکا در افغانستان باقی می ماند. از سوی دیگر طالبان هم تأکید کرده است که امضای موافقتنامه صلح به معنای توقف جنگ نخواهد بود و این گروه به حملات خود علیه حکومت ادامه می دهد. پس دستاورد این صلح چیست؟
چهارم؛ پشت این صلح کشورهای قرار دارد که طی چند دهه گذشته هرگز در راستای منافع افغانستان کار نکرده اند. به این دلیل از نظر مردم، این مذاکرات از اساس مشکوک و با بدگمانی های زیادی همراه می باشد.
پنجم؛ صلح زمانی می تواند امیدبخش باشد که با محوریت مردم افغانستان به وجود بیاید. صلح ساخته و پرداخته کشورهای خارجی، مانند گذشته هرگز زمینه تأمین امنیت و برقراری ثبات در کشور را فراهم نمی تواند.
بنابراین مذاکرات صلح قطر نه مربوط مردم افغانستان است و نه حافظ منافع آنها می باشد. پس ما از کدام صلح حمایت می کنیم و به امید کدام صلح می نشینیم و در راه کدام صلح خود را قربانی می کنیم. آیا مذاکرات قطر ارزش این همه شور و هیجان هرچند کاذب را دارد که حاضر شویم یک پروسه ملی را به خاطر آن به تعویق اندازیم؟

دیدگاه شما