صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

چرا مذاکرات قطر به بن بست می انجامد؟

-

بیش از یک سال است که مذاکرات صلح به صورت فشرده و پی هم میان هیأت امریکا و طالبان در قطر جریان دارد. این مذاکرات که با خوشبینی های زیادی آغاز شد، دو طرف در دور نهم موفق شدند که موافقتنامهای را جهت امضا آماده کنند. اما حملات انتحاری در کابل که در جریان آن یک افسر امریکایی نیز کشته شد، سبب توقف مذاکرات قطر گردید و دونالد ترامپ پروسه قطر را مرده اعلام کرد.
نزدیک به چهارماه، مذاکرات قطر متوقف ماند. در این مدت گروه طالبان با رایزنی های سیاسی شوق و علاقه اش را برای شروع مذاکرات اعلام کرد و پاکستان نیز خواهان از سرگیری مذاکرات میان امریکا و طالبان بود. پس از چهارماه دوباره این مذاکرات شروع شد؛ اما در نتیجه حمله چند روز پیش گروه طالبان در بگرام، باردگر مذاکرات قطر متوقف شد.
اگرچه این توقف مذاکرات، مؤقتی و برای چند روز اعلام شده است؛ اما مشکلات موجود در مسیر مذاکرات صلح میان امریکا وطالبان بسیار جدی به نظر می رسد. این مشکلات چنانچه درست موشکافی و ارزیابی گردد، ممکن است کل پروسه صلح را با خطر مواجه سازد.
هدف از گفتگوهای صلح این است که اولا زمینه خروج نیروهای امریکایی از افغانستان فراهم شود. منافع امریکا از سوی طالبان و گروه های همسو با آنها در معرض تهدید قرار نگیرد و افغانستان باردگر به لانه های امن برای تروریستان و گروه های مختلف دهشت افگن تبدیل نگردد. حداقل انتظار این است که مذاکرات صلح زمینه خروج آبرومندانه نیروهای خارجی از افغانستان را فراهم آورد و حکومت و امنیتی که در آینده منطقی بودن خروج نیروهای خارجی از افغانستان را توجیه کند.
اما حملات انتحاری از سوی گروه طالبان در زمان حساس و در مراکز مهم مرتبط با امریکایی ها، نشان می دهد که مذاکرات قطر به انتظارات فوق پاسخ نمی دهد. حملات انتحاری طالبان بر مراکز امریکایی ها بیانگر این است که یا طالبان می خواهند دراین مذاکرات به نفع حداکثری خود برسند و به این دلیل می خواهند با آوردن فشار بیشتر بر امریکایی ها آنها را وادار به پذیرش خواستهای این گروه در افغانستان بسازند؛ یا این که میان طیف های سیاسی طالبان و فرماندهان نظامی آنها در رابطه با صلح وحدت نظر وجود ندارد. فرماندهان نظامی این گروه جایگاه و منافع شان را در مذاکرات صلح در خطر می بینند. از نظر آنها این سیاستمداران و رهبران این گروه است که در روند صلح به جایگاه و موقعیت های بالای سیاسی دست می یابند؛ اما سرنوشت فرماندهان و نیروهای جنگی این گروه در هاله از ابهام قرار می گیرد.
برفرض اول طالبان در حال حاضر خود را به لحاظ سیاسی و نظامی در موقعیت برتر احساس می کند. حداقل گفته می تواند که طولانی ترین و پرهزینه ترین جنگ را بر امریکا و متحدین غربی و منطقهای آن تحمیل کرده اند و آنها با تمام توان و نیروی خود به شکست در این جنگ اعتراف کرده اند و اکنون از سر ناچاری به مذاکرات سیاسی رو آورده اند. وقتی طالبان خود را در موقعیت برتر احساس کند، طبیعی است که هم در میز مذاکره از یک موضع قوی تر صحبت می کند وهم فشارهای نظامی را بر رقیب بیشتر می سازد.
واقعیت اما چنین نیست. هرچند سیاست های حکومت افغانستان و جامعه جهانی و برخی کشورهای منطقه، این گروه را به لحاظ سیاسی بیش از حد و ظرفیت شان بالابرد؛ اما در سطحی هم نیست که بتواند خواستهای خود را بر طرف های مذاکره تحمیل کند. قطع مذاکرات قبلی، قدرت واقعی این گروه را در عرصه سیاسی برملا کرد. طالبان با توقف مذاکرات، احساس کردند که بزرگترین فرصت سیاسی را از دست داده اند، لذا به هر دری می زدند تا این مذاکرات دوباره آغاز شود. برای گروه طالبان هیچ روند دیگر نمی تواند جای روند قطر را پر کند. نه پروسه مسکو و نه هم مذاکرات بیجینگ. بنابراین بعید است که طالبان در حالی که نتیجه و پیامد این گونه حملات را بر پروسه صلح می دانند، با آن هم دست به حملات نظامی بزنند.
احتمال دوم به واقعیت مناسبات درون گروهی طالبان نزدیکتر می باشد. طالبان در سال های اخیر، یکپارچگی ایدئولوژیکی خود را از دست داده و بیشتر بر محور منافع شخصی ارتباطات خود را عیار می سازند. از اینرو تا زمانی که این گروه به بخش نظامی خود نسبت به آینده پروسه صلح اطمینان ندهند، این ملیشه های جنگی با یک فرمان و دستور رهبری حاضر نیستند، دست از جنگ بکشند. این هماهنگی و همسویی میان بخشهای سیاسی و نظامی طالبان تا هنوز به وجود نیامده است. به این دلیل فکر می کنم که مذاکره با طالبان تا زمانی که از یکدستی و توافق نظر تمام بخش های آن گروه در ارتباط با مسأله صلح، اطمینان حاصل نشود، بی فایده و عبث خواهد بود. در این صورت چنانچه توافقی هم صورت بگیرد به کاهش ناامنی و ثبات در افغانستان کمک نخواهد کرد.     

دیدگاه شما