صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

«باب دیلن» سرانجام حرف زد

 «باب دیلن» سرانجام حرف زد

بعد از ماهها حاشيهسازي، «باب ديلن» خواننده و ترانهسرايي که جايزه نوبل ادبيات 2017 را از آن خود کرد، سرانجام فايل سخنراني خود را به آکادمي سويدني نوبل داد. «نيويورک تايمز» نوشت: «باب ديلن» درست در آخرين روزهايي که ممکن بود جايزه 900 هزار دالري نوبل ادبيات را از دست دهد، بالاخره دست به کار شد و فايل سخنراني خود را تسليم آکادمي نوبل کرد. او طي ماههاي گذشته با پاسخ ندادن به تماسهاي اين آکادمي، سخنان ضد و نقيض درباره حضور يا حضور نداشتن در مراسم دريافت جايزه نوبل و در پايان با غيبت در اين مراسم، حواشي بسياري به پا کرد. آخرين خبرها اين بود که او تا دهم جون وقت دارد تا فايل سخنراني خود را براي اعضاي آکادمي بفرستد، و در غير اين صورت، مبلغ 924 هزار دالري که به عنوان جايزه نقدي به او اعطا شده، پس گرفته خواهد شد. اين خواننده و ترانهسراي مشهور سخنراني 27 دقيقهاي خود را به آکادمي تحويل داده که بخشهايي از آن در روزنامههاي مختلف منتشر شده است. «سارا دانيوس» دبير دائمي آکادمي نوبل، درباره سخنراني «ديلن» نوشت: سخنراني او خارقالعاده و همانطور که انتظار ميرفت، شيواست. «ديلن» حرفهايش را اينگونه آغاز ميکند: «من در شگفتم که دقيقا ترانههاي من چطور به ادبيات مربوط ميشوند. ميخواستم درباره اين مسئله صحبت کنم و بفهمم که اين ارتباط کجاست.»
«باب ديلن» در ادامه سخنرانياش، از «بادي هالي» خواننده و ترانهسراي آمريکايي ياد ميکند و ميگويد: «اگر بخواهم از شروع همه چيز حرف بزنم، بايد از «بادي هالي» بگويم... او کهنالگو بود. او همه آن چيزي بود که من نبودم و ميخواستم باشم.» اين هنرمند سپس به سه شاهکار ادبي که در خلق ترانههايش الهامبخش بودهاند، اشاره ميکند. اين کتابها «موبي ديک» (نهنگ سفيد) نوشته هرمن ملويل، «اوديسه» شاهکار حماسي «هومر» و «در جبهه غرب خبري نيست» اثري از «اريک ماريا ريمارک» بودند و «ديلن» اذعان ميکند که تاثير آنها به سالهايي که او کلاسهاي گرامر را ميگذرانده بر ميگردد.
برنده نوبل 2017 نقل قولهاي شاعرانه ملويل و روايت دراماتيک رمان «موبي ديک» را ستايش ميکند و ميگويد: «اين کتاب اثري شگفتانگيز است، کتابي مملو از صحنههاي پرهيجان و ديالوگهاي دراماتيک. در گذشته پادشاهان روغن نهنگ را استفاده ميکردند. تاريخ نهنگها، جمجمهخواني، فلسفه کلاسيک، نظريات شبه علمي و توجيه براي تبعيض... همه اينها هست و هيچ يک از آنها منطقي به نظر نميرسد. روشنفکر، بيفرهنگ، تعقيب مرگ، تعقيب توهمات، وال سفيد بزرگ، سفيد مثل خرس قطبي، سفيد مثل يک سفيدپوست، امپراطور، پريها، تجسم شيطان...» اين خواننده سپس ميگويد که تحت تأثير غوغاي نامفهوم رمان «در جبهه غرب خبري نيست» که به موضوع جنگ جهاني اول پرداخته، قرار گرفته است: «اين کتابي است که تو در آن کودکيات را، ايمانت به جهان معنادار و دغدغهات براي افراد را از دست ميدهي. تو در يک کابوس گير ميکني. تو خيلي تنهايي، بعد يک گلوله به سرت برخورد ميکند و تو ميميري. تو از عرصه به در شدي. منهدم شدي. من اين کتاب را کنار گذاشتم و آن را بستم. ديگر هيچ وقت نخواستم رماني درباره جنگ بخوانم و هرگز هم نخواندم.»