صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

کارنامه‌ی پربار از نویسنده‌ی پرکار بخش دوم و پایانی

کارنامه‌ی پربار از نویسنده‌ی پرکار بخش دوم و پایانی نویسنده: غضنفر کاظمی

     مهارت در نگارش
نثرهای محمود دولت آبادی، نثری زنده، جذاب، اثرگذار و با قدرت انتقالی شگفت که گویی خواننده تمام شخصیتها و مناظر و پدیدههای طبیعت را که او توصیف میکند، به چشم میبیند.
مهارت دولت آبادی در توصیف اندام و چهره و حالات روحی قهرمانانش چنان است که تا مدتها پس از مطالعهی داستان، سیمای یک یک آنان در ذهن خواننده میماند.
این قهرمانان، کردان کوچیده به روستاهای خراسان و چادرنشینانی ایلیاتی اند که با گله داری و کشاورزی روزگار می گذرانند.
در نثر دولت آبادی واژگان محلی (کردی و خراسانی) نیز در کنار واژههای امروزی آورده شدهاند و این موضوع بدون اینکه نقصی در معنی متن ایجاد کند، به شیرینی و زیبایی زبان نثر او می افزاید.
اکنون بیشتر از پنجاه سال است که محمود دولت آبادی یک نفس و بی وقفه مینویسد. اغلب نوشتههایش، سفری به اعماق جامعهای بوده که از آن برخاسته و خود آن را تجربه کرده است.
این تجربه و این درک نزدیک مردمش، در کنار تسلط رشک برانگیزش بر زبان و توانایی کم نظیرش در توصیف مردمان و پیرامون شان و روایت رویدادها، باعث شده تا او چنان دقیق شود که بتواند تصویری دقیق و بکر از روزگارش و دودمانش رقم بزند و در جایگاهی بایستد که زمانه و مردمان به آسانی و ارزانی هدیه هر هنرمندی نمیکنند.
آنچه او با کارهایی مثل جای خالی سلوچ و کلیدر و روزگار سپری شده مردم سالخورده و دهها داستان کوتاه و بلند کرده، دستاوردی است بزرگ و بیبدیل برای زبان و ادبیات فارسی و گنجینهی از آداب و رسوم و مردمانی که اکنون اندک اندک از یادها میروند.
محمود دولت آبادی در آثارش، شاید بیش و پیش از هر چیز رنجهای مردمش را جاودانه کرده است. در سیمای شماری از بیاد ماندنیترین شخصیتهای داستانی ادبیات معاصر ایران: مرگان، گل محمد، بلقیس، خان عمو، بابا سبحان و...»

     نگاهی اجمالی به داستان /رمانها
محمود دولت آبادی پس از نشر اولین داستانش «تهشب»، «ادبار» را به همراه داستانهای «بند»، «پای گلدسته امامزاده»، «هجرت سلیمان» و «سایههای خسته»، در مجموعه «لایههای بیابانی» در سال ۱۳۴۷ منتشر کرد. داستان بعدی او «هجرت سلیمان» و «سایههای خسته» است که از نظر ساختار با آثاری که تا به آن روز منتشر کرده بسیار متفاوت است. در این اثر، دخالت نویسنده بسیار ناچیز است، دیالوگ و عمل داستانی ماجرا را به پیش میبرد که نقش تأثر در آن غیر قابل انکار است. اثر بعدی دولت آبادی «بیابانی» است که نقطه عصیان آثار دولت آبادی نیز به شمار میرود، داستان دیگری از ناکارآمدی ساخت و ساز نوین اجتماعی. پس از آن، دولت آبادی اولین رمانش را تحت عنوان «سفر» به چاپ رساند. این رمان از طرح داستان محکمی برخوردار نبود. «سفر» داستان یک گره، یک بنبست است، داستان با یک بحران آغاز میشود؛ از بیکار شدن مختار و طلیعه دنیای جدید و ورود ماشین که این گرفتاریها را آغاز کردهاست. پس از آن دولت آبادی رمان «اوسنه بابا سبحان» را منتشر کرد که از ساخت خوبی برخوردار است. رمان، با بابا سبحان آغاز میشود و بعد عروسش شوکت و آنگاه پسرها صالح و مصیب و دیگر شخصیتها، در شبکهای منطقی از روابط اجتماعی روستا و تعاملی معقول و ناگزیر، یکییکی پا به صحنه داستان میگذارند. رمان بعدی دولت آبادی «باشبیرو» است که این اثر با آثار قبلی دولت آبادی تفاوت فاحشی دارد. دولت آبادی داستانهایی دارد که پرده داستان به روی یک زن باز میشود. «جای خالی سلوچ» و «کلیدر» و نیز «باشبیرو» از آن جملهاست. پس از آن «گاوارهبان» را مینویسد که رمانی کوتاهتر از «باشبیرو» و نه به خوبی «اوسنه بابا سبحان» است، «گاوارهبان» نیز چون همیشه با یک بحران آغاز میشود. داستان بعدی دولت آبادی، «مرد» است که در سال ۱۳۵۱ یک نوشته میشود، ولی در سال ۱۳۵۳ به دست مخاطبان میرسد. داستان کوتاه نسبتاً بلندی راجع به مرد شدن یک پسر نوجوان، این نوشته مثل بقیه آثار دولت آبادی داستان فقر است، اما داستان نکبت نیست و این درست در جهت عکس نوشتههای نویسندهای مثل صادق چوبک است که در آنها میتوان بوی چرک و کثافت را فهمید، ولی تفاوت دولت آبادی با چوبک در این است که وقتی دولت آبادی از مردم عادی یا فرودست جامعه صحبت میکند، نگاه او نگاهی آرمانی و حتی حماسی است. اثر بعدی او «عقیل عقیل» است. این اثر دیگر با بحران شروع نمیشود، بلکه داستان با فاجعه آغاز میشود؛ زلزله! در مرکز فاجعه عقیل قرار دارد که همه کساش مردهاند جز دخترش شهربانو، که با او به صحرا رفته بودهاست و جز پسرش تیمور که در گناباد به سربازی رفتهاست. در «عقیل عقیل» این پدر است که پسر را گم کردهاست، اما در واقع تیمور تنها پسر عقیل نیست که همه کس و کار اوست؛ پس باز هم عقیل پدر گم کردهای بیش نیست. پس از آن «از خم چنبر» را منتشر میکند که بسیاری معتقدند، موضوع یا ماجرا در این داستان اهمیت ندارد. اثری دیگری که از دولت آبادی منتشر شده «دیدار بلوچ» سفرنامه کوتاهی و شرحی سفری است که دولت آبادی به زاهدان و آن حدود داشته است. سفرنامه از مشاهدات وی از زاهدان آغاز شده و بعد همراه راوی به میرجاوه و زابل هم سری میزنیم. در این اثر برخی افکار و روحیاتی که دولت آبادی در جا بهجایی آثارش به تفکری محوری در داستانهایش بروز داده است، در این اثر بروز آشکار و مستقیم پیدا میکند. اثری دیگری او «جای خالی سلوچ» است. این داستان با غیبت سلوچ با جای خالی او آغاز میشود، پدر نقطه اتکا و اطمینان خانواده، ناگهان نیست شده، یا از بین رفته است. آثارهای دیگری از جمله «کلیدر»، «سُلوک»، «روزگاری سپری شده مردمان سالخورده»، «کلُنل» و... نیز است که بررسی آنها از حوصلهی این نوشته و عهدهای صاحب این قلم خارج است. در یادداشتهای بعدی اگر فرصتی باقی بود، به بررسی و معرفی کتابهایش به صورت جداگانه خواهم پرداخت.

منابع:
- کلیدر/محمود دولت آبادی
- نونِ نوشتن/محمود دولت آبادی
- کارنامه سپنج/محمود دولت آبادی
- محمود دولت آبادی/ ویکی پدیا، دانشنامه آزاد
- گفتگوی جمشید بزرگر خبرنگار بیبیسی با محمود دولت آبادی