صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نگاهی به فلم سینمایی «شکل آب» ساخته گیرمو دل تورو

نگاهی به فلم سینمایی «شکل آب» ساخته گیرمو دل تورو

قصههای عاشقانه بسیاری درباره عشق بین یک انسان و موجودی غیر از انسان شنیده شده که شاید مطرح ترین آنها «دیو و دلبر» باشد که در سینما نیز بارها این قصه جذاب به فلم تبدیل شده، پس از «دیو و دلبر» میتوان به عاشقانههای دیگری مثل «کینگ کونگ» نیز اشاره کرد اما در بین این آثار اشتراکاتی وجود دارد که ممکن است به ذهن هر نویسنده برای نوشتن چنین قصهای پیش آید. شکل گیری درام در یک قصه عاشقانه میتواند مهم ترین دغدغه نویسنده باشد، چرا که قصه عاشقانه زمانی که با اوج و فرود و گرههای متعددی همراه باشد میتواند باعث ترغیب مخاطب به دنبال کردن آن شود و در نتیجه خلق درام در اینگونه قصهها یک عنصر مهم و لازم به حساب میآید اما آن چیز که باعث سرخوردگی مخاطب و کم شدن بار دراماتیک چنین اثری میشود استفاده از کلیشههای نخ نماشده است به گونهای که هر بینندهای که به طور جدی سینما را دنبال میکند میتواند مسیر پیشروی قصه را حدس زده و به راحتی از قصه فلم چند قدم جلوتر باشد.
«شکل آب» به عنوان جدیدترین اثر سینمایی گیرمو دل تورو که موفق به کسب جوایز معتبری چون شیر طلای ونیز و اسکار بهترین فلم شدهاین ضعف بزرگ استفاده از کلیشه و کمبود خلاقیت در قصه پردازی را در خود دارد. با صرف نظر از اینکه جدیدترین اثر دل تورو یک اثر اقتباسی است «شکل آب» روایتگر قصهای کلیشهای است که بارها بهاشکال مختلف در ادبیات و سینما روایت شده و دل تورو به عنوان نویسنده و کارگردان تنها شکل و شمایل قصهاش را تغییر داده و موجودی که ارتباطی عاطفی با یک انسان برقرار میکند این بار موجودی تخیلی تر، دست نیافتنی تر و گویا بی عاطفه تر از دیو در «دیو و دلبر» و گوریل بزرگ «کینگ کونگ» است و خلاقیت فلمساز در همین حد باقی میماند و گرههای قصه همان گرهها و اتفاقاتی است که در قصه هایی با ایده مشابه وجود دارد.
«شکل آب» اثر به شدت مبتذلی است که حتی در حد «کینگ کونگ» پیتر جکسون هم قادر به خلق یک رابطه عاشقانه نامتعارف نیست. همه آن چیزی که باعث شده «شکل آب» فلم مهمی به نظر برسد کارگردانی، فلمبرداری و طراحی صحنه خیره کنندهاین اثر است. جدیدترین فلم سینمایی گیرمو دل تورو کارگردانی که پیش از این فلم تحسین شده «هزارتوی پن» را ساخته همانقدر که در فلمنامه ضعیف است در شکل بصری خود فوق العاده به نظر میرسد و کارگردانی دل تورو به قدری خیره کننده است که فلمنامه ضعیف «شکل آب» را به فلمی متوسط تبدیل کرده است. طراحی صحنه، نورپردازی و رنگ هایی که در تصاویر دیده میشوند فضایی فانتزی و در خدمت قصه به کلیت اثر بخشیده و بیش از هر چیز فضاسازی فوق العادهای که در تصاویر شکل گرفته نقطه قوت «شکل آب» به نظر میرسد. همانقدر که فلم را در قصه نمیتوان جدی دانست در کارگردانی، «شکل آب» حرفهای بسیاری برای گفتن دارد، میزانسنهای دقیق دل تورو و حرکات دوربین تصاویر چشم نواز و تأثیرگذاری را در فلم به وجود آورده است. با وجود چنین کارگردانی خیره کنندهای فلمنامه بسیار سطحی «شکل آب» این اثر را به ابتذالی کشانده که فلمساز در ادامه قصه وقتی متوجه خالی بودن درونمایه فلمش میشود روی به احساسات آورده و قصد دارد خود و اثرش را فلمی جدی در مضمون جلوه دهد. گشتن به دنبال مضمونی عجیب و خاص در چنین فلمی کار بیهودهای به نظر میرسد چرا که دل تورو به هیچ وجه قصد ارائه مضامین عجیب و زدن حرفهای بزرگ را ندارد و اگر حرفی هم میزند از ترس خالی بودن فلم از محتوایی بزرگ است اما فلم در لایههای زیرین خود جهان بینی و آن چیز که فلمساز در ذهن دارد را بیان میکند و در واقع ذهن فلمساز را به راحتی لو میدهد و شاید بتوان دوری از شعار را بهترین نکته در فلمنامه «شکل آب» دل تورو دانست اما با وجود اینکه مضمونی خاص از دیدن «شکل آب» به مخاطب منتقل نمیشود میتوان با نشانههای بسیاری که در فلم وجود دارد به شخصیت کارگردان اثر نزدیک تر شد.
فلمنامه نویس در «شکل آب» به شدت تلاش کرده تا اتفاقات و گرهها را نسبت به آثار مشابه به شکل متفاوت نشان دهد اما به هیچ وجه نمیتوان لال بودن شخصیت اصلی و تنهایی او را یک ترفند خلاقانه در فلمنامه تصور کرد. فلم یک شخصیت دوست داشتنی به نام الیزا دارد که اطلاعات اندکی از او در اختیار مخاطب قرار داده میشود، در همان ابتدای فلم با ارائه چند نشانه از عدم توانایی الیزا برای برقراری ارتباط با افراد دیگر را متوجه میشویم، الیزا تنها دو دوست نزدیک دارد که از هر لحاظ هیچ وجه مشترکی بین الیزا و دوستانش دیده نمی شود، به همین دلیل مخاطب تنهایی او را بیشتر درک میکند و تلاش الیزا برای برقراری ارتباط و از طرفی توانایی برقراری ارتباط او با موجود عجیبی که میبیند به دلیل ضعف هایی که دارد کاملا منطقی به نظر میرسد اما منطق در چنین فلمی به خودی خود کافی نیست، چنین اثری نیاز به هیجان و جذابیت دارد و در غیر اینصورت «شکل آب» به اثری بیمخاطب به معنی واقعی کلمه تبدیل میشود اما این فلم را نمیتوان اثری بی مخاطب دانست اما به وضوح میتوان فهمید که فلمساز نمی داند که چه فلمی ساخته، در بیان قصه تحت تأثیر چه کسانی است و مخاطبان اصلی فلم چه افرادی از لحاظ شخصیتی و سنی هستند. در واقع فضاهای عاشقانه، سیاسی، ماجراجویی، فانتزی و معمایی در این فلم بر روی کاغذ یا در فلمنامه به خوبی در کنار هم قرار نگرفته و تلاش کارگردان برای انسجام بخشیدن بهاین شلوغی در فلمنامه توانسته تا حدی «شکل آب» را به فلمی متوسط تبدیل کند که میتواند با تصاویرش مخاطب خود را در سالن سینما نگاه دارد اما اگر فلمساز کم تجربهای دست به ساخت این فلمنامه میزد مطمئناْ «شکل آب» به اثری غیر قابل تحمل و یا یک فاجعه هنری تبدیل میشد.
به طور کل میتوان آکادمی اسکار سال جاری را نیز مملوء از انتخابهای عجیب دانست که انتخاب «شکل آب» به عنوان بهترین فلم به خودی خود انتخاب بسیار عجیبی به نظر میرسد و با توجه به اتفاقاتی که در سالهای گذشته رخ داده و فلمهای ضعیفی که به عنوان بهترین فلم این جشن سینمایی انتخاب شدهاند میتوان بهاین نتیجه رسید که آکادمی اسکار در انتخاب آثار برتر هر دوره خود تجدیدنظرهای بسیاری دارد و معیارهای بسیاری را زیر پا گذاشته است وگرنه برای هر سینمادوست یا سینماگری انتخاب فلم «سه بیلبورد خارج از ابینگ میزوری» منطقی تر به نظر میرسید. «شکل آب» فلمی است که به هیچ وجه نمیتوان آن را لایق جایزه معتبری چون جایزه اسکار بهترین فلم دانست.