صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

معرفی کتاب ؛ نام کتاب :قصه ها و افسانه ها

معرفی کتاب ؛ نام کتاب :قصه ها و افسانه ها

«قصهها و افسانهها» اثر نویسندۀ معاصر، عبدالغفور برشنا است که در زمستان 1396 از سوی انتشارات تاک برای بار دوم در بازار کتاب عرضه شد. چاپ اول آن در سال 1352 از سوی انجمن فولکلور و ادب منتشر شده بود. این مجموعه دارای 115 صفحه است و تعداد شش قصه و افسانه را در خود جای داده است. قصهها و افسانهها به زبان ساده و رسا تحریر شده است و محتوای آن تا قسمتی دربرگیرندۀ انتقادهای تند و تصویر نابسامانیهای جامعۀ امروز است. از آنجایی که نویسندگان دربیان دیدگاههای دینی، اجتماعی، سیاسی و اخلاقی، روشهای متفاوتی را برمیگزینند، بیشتر این روشها در ادبیات جهان، خلق داستانها، قصهها و افسانههاییاند که شخصیت اصلی آنها را حیوانات یا موجودات غیر از انسان تشکیل میدهند؛ چون اکثریت این نویسندگان به دلیل حفظ حرمت و انسانیت نمیتوانند به طور مستقیم به مسائل روز بپردازند و انسان را مخاطب قرار دهند. عبدالغفور برشنا نیز از همین دسته نویسندگانی است که با وجود تمام نابسانیها و بداخلاقیها، به انسانیت و انسان بودن ملتش ارج گذاشته و حرمت قایل شده است. او نمیخواهد اینگونه انتقادهای تند را به مخاطبان اصلیاش به طور مستقیم بیان کند؛ ولی زبانی را که برگزیده است و بیشک به زیبایی روایت افزوده و مسلما که خوانندهۀ توانا و با درک میتواند به درونمایۀ آن پیببرد.
به نقل از محمود فتوحی یکی از مهمترین ویژگی افسانه تمثیلی همانا اسلوب و روایت آن است که مجموعه‌‌ای از حوادث، عوامل و شخصیتهای گوناگون در قالب یک روایت نقش بازی میکنند. در حقیقت تمثیل، ترکیبی از عوامل و عناصر است که روایت به آن فرم میدهد و این روایت تصویری است از یک اندیشه ، یک وضعیت، یک پیام یا یک مفهوم انتزاعی که در قالب اعمال و خصلتهای انسانی یا حیوانی شکل داده میشود.1
 نویسنده نیز در این مجموعه سعی برآن دارد که وضعیت نابسامان جامعه امروز را بازتاب داده و پیام خود را برای مخاطبانش برساند.
او حرص و آزمندی را در قالب قصه جا داده و مورد انتقاد قرار میدهد که امروز شاهد این وضع در جامعه خود هستیم. «در اعصار گذشته، مرد متمولی که دارای چند سرای تجارتی، حمام و دکانهای متعدد بود، در پایین چوک کابل با خانم و یک پسر دوازده ساله و دختر هشت سالهاش در منزلی محقری میزیست و از فرط خساست یا به اصطلاح عوام، سختی و سوگتی، به منتهای عسرت و پریشانی شب و روز خود را به سر میآوردند. از این رو مردم به او (جلدر) سوگت نام نهاده و اسم او را طور ضربالمثل استعمال میکردند. خانواده او البسه کهنه و مندرسی به تن داشتند و از این رو، هرگز به خانهی خویشاوندان و دوستان نمیرفتند و شرم داشتند از این که مبادا یکی از آنها سری به خانهۀ ایشان بزند و...»
این گفته های نویسنده به طور اغلب دلالتهای اخلاقی مورد پسندی دارد که در پیکرۀ نمادهایش جای داده است.او در قصۀ دیگری این مجموعه که ترکیبی از راویان انسان و حیوان است، نقل میکند که انسانهای فریبنده و حریص هیچگاه به منزل مقصود نمیرسند و با تمثیل از حیواناتی که در این قصه نقش دارند، رنگی زیباتری به آن داده است. «...هنوز پاسی از نصف شب نگذشته بود که آواز حیوانی او را به طرف غار متوجه ساخت. بعد از توفان آسمان صاف گشته و روشنی ماه به داخل مغاره میتابید. در آن روشنی نقرهفام چشم نیکی به روباهی افتاد که با پوز تیز، گوشهای بلند و دُم انبوه به اینطرف و آنطرف خرامیده سپس به گوشهای رفته و آرام نشست. به تعقیب آن گرگی بدون شرفه با چشمانی که نور مخوف و موذی در آنها منعکس بود، پا به داخل غار گذاشت و بدون اینکه مزاحم روباه گردد، به کنجی قرار گرفت. دیری نگذشته بود که پوست ابلق پلنگی در روشنی ماه نمایان گشت و بیدرنگ به داخل مغاره شتافت و...»
عبدالغفور برشنا با خلق اینگونه قصهها و افسانهها که بهجز از موضوعات سیاسی و اجتماعی، جنبههای دیگری چون اخلاق را بازتاب داده است و این نگاه نمایانگر آن است که نویسنده تحت تأثیر ادبیات کلاسیک به خصوص آثاری چون بوستان و گلستان سعدی، مثنوی معنوی، کلیله و دمنه و... قرار گرفته و به سادگی به خلق این قصهها به سبک و روش جدید پرداخته است. شخصیتهای حیوانی که در قصهها وافسانههای این مجموعه جا گرفتهاند، هر کدام آنها نماینده و نماد قشر خاصی این جامعهاند که دارای خصوصیات اخلاقی و رفتاری متفاوت هستند و به نویسنده در شخصیتپردازی قصهها و رسیدن به اهدافش کمک میکند. این یگانه راه انتقال مفاهیم خاص اجتماعی، سیاسی و اخلاقی برای مردم جامعه خصوصا به کسانی است که کورکورانه عمل میکنند.
او در جای دیگر بازهم با تأثیرپذیری از آثار گذشتگان ما، به ارزش راستکاری و امانتداری میپردازد که بازهم با زبان عام فهم و سادهاش رونق دیگری به آن داده است. «شنیدم که در امالبلاد بلخ، قبل از تبهکاریهای چنگیزیان، بازرگانی بود عاقل و دوراندیش که مال و ثروتش بیحساب بود و دست جود و کرمش بر ضعفا و مستمندان دراز، از استماع تملق و مداهنۀ کاسهلیسان بینیاز بود...»
در کل قصهها و افسانههای عبدالغفور برشنا در این مجموعه بیان آزاد دردهای درون یک جامعه است که توانسته است با مخاطب خود به نحوی ارتباط برقرار کند و احساسات و اندیشههای خود را با مخاطبان و خوانندگان خود در میان بگذارد و نویسنده تا حدودی از عهدۀ این کار موفق بدرآمده است.

نویسنده کتاب: عبدالغفور برشنا