صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نقد و بررسی فیلم جنگ سرد

نقد و بررسی فیلم جنگ سرد

دوشیزه بالا» بازسازی یک فلم مکزیکی محصول سال ۲۰۱۱ است. اگرچه که هر دوی فلمها اسم یکسانی دارند اما به لحاظ موضوع کاملاً از یکدیگر متفاوتاند. فلم «دوشیزه بالا»یِ اصلی بیشتر بر روی عناصر دراماتیک اثر تمرکز میکرد تا عناصر اکشن یا هیجانی و هیچ ترسی هم نداشت از اینکه فلم بخواهد تاریک و یا تلخ بشود. بازبرداشت سال ۲۰۱۹ این فلم اثری با میزان خشونت کمتر است و بسیاری از عناصر مورد اشاره دربارهی فلم اول را یا به کل کنار گذاشته است و یا اینکه مقداری تعدیل داده است تا برای گروههای سنی بیشتری قابل پخش باشد. گرفتن درجهی سنی PG-13 به خوبی نشانگر این نکته است که چقدر از محتوای این اثر دستخوش تغییر شده است. و گرچه شخصیت اصلی اثر همچنان مشکلدار و پیچیده است اما پایانبندی باعث شده تا بیشتر شبیه به یک ابرقهرمان به نظر برسد تا چیزی که محتویات اثر نشان میدهد.
پیشزمینهی داستانی اثر برای مخاطب آمریکایی آشنا خواهد بود. این پیشزمینه نمونهای است که بارها در فلمهایی دربارهی جنگهای درونگروهی بین تشکیلات مختلف مافیا و گروههای خلافکاری استفاده شده است. در اینجا مکان رویدادهای اثر به جنوب مرز یعنی «تیخوآنا» تغییر کرده است، جایی که خشونت منتج شده از مواد مخدر که دستپخت کارتلهای مواد به شمار میرود خود به نوعی سبک زندگی تبدیل شده است. تنها چیزی که تشخیصش از شناختن آدمهای بد سخت است، یافتن آدمهای خوب است. اصلیترین نقشآفرینان در داستان «دوشیزه بالا»، یک اتحادیه مجرم اند که توسط «لینو»(اسمائیل کروز) ـِ کاریزماتیک و ترسناک ادره میشوند و همچنین یک دپارتمان فاسد نیروهای پولیس که زیر نظر رئیسپولیس «ساسدو»(دیمین آلکارز) قرار دارد. دو نیروی DEA و CIA نیز هر کدام نقش کوچکی را در این فلم ایفا میکنن اگرچه در برخی از لحظات فلم، حضور آنها در اثر بیشتر به اجبار فلمنامه شبیه است تا مسیر طبیعی فلم.
حال در این معدن پول کثیف و انتقامجویان خشن، یک دختر آمریکایی-مکزیکی به نام «گلوریا»(جینا رودریگز) وارد داستان میشود. او به مکزیک آمده تا به دوست صمیمیش یعنی «سوزو»(کریستین رودلو) برای حضور در یک مسابقهی فرد زیبای سال کمک کند. در پی یک تیراندازی در یک کلاب شبانه، جایی که گلوریا به مدت چند ثانیه با لینو چشم در چشم میشود، «سوزو» ناپدید میشود. «گلوریا» که شدیدا و با تمام توان به دنبال دوست خود میگردد، خود را در خطرات بزرگی قرار میدهد و کمی بعد متوجه میشود که توسط افراد گروه «لینو» دزدیده شده است. آنها او را اجبار میکنند تا یک «لطف» برایشان انجام دهد(ماشینی که پر از مواد منفجره است را به داخل یک پارکینگ ببرد و در آن جا رها کند) اما پس از فرارکردن، او در دام نیروهای DEA میافتد. آنها نیز او را مجبور میکنند تا تبدیل به موش آنها شود و دوباره به دامان لینو بازگردد.
اگرچه کارگردان این اثر یعنی خانم «کاترین هاردویک»(سازنده فلم «گرگ و میش»(Twilight) بخش اعظمی از خشونت موجود در این اثر را نمایش نمیدهد – حداقل نه در جزئیات واضح و زیاد – اما او تلاش میکند که آنچه واقعا در حال روی دادن است را به تصویر بکشد، و البته چیز چندان زیبایی نیز نیست. «گلوریا» تحت فشار بسیاری است تا تشخیص بدهد چه کسی میتواند یک متحد قابلاعتماد است، البته اگر همچین شخصی وجود داشته باشد. در نهایت او متوجه میشود تنها کسی که میتواند به او اعتماد کند خودش است و شاید با کمی کمک از «دوشیزه بالا»(“Bala ” به معنی گلوله). نقطهی اوج اثر به نظر شبیه به یک تقلب میرسد چرا که چندان واقعی به نظر نمیرسد علیالخصوص در جایی که «گلوریا» را تا حد ابرقهرمانها بالا میبرد. البته که او در لباس شب و وقتی که اسلحهی AK-15 به همراه دارد بسیار جذاب است اما این تصویری است که ما در کامیکبوکها انتظار دیدنش را داریم نه فلمی که ادعای دراماتیک بودن دارد.
«میس بالا» موقعیت بسیار خوبی را برای بازیگر نقش اول خود یعنی «جینا رودریگز» فراهم کرده تا او بتواند توانایی و استعداد خود را به نمایش بگذارد و او نیز از این فرصت کمال بهره را برده است. او تغییرات این شخصیت در طول داستان را به خوبی درک و به نمایش گذاشته است و توانسته شخصیتی را به تصویر بکشد که در عین قوی و مستحکم بودن لحظاتی از ضعف و تردید نفس نیز دارد. ما هیچوقت در راستی و صداقت بازی این فرد تردیدی نمیکنیم. «گلوریا» مشکلات هویتی نیز دارد؛ او نه کاملاً حس آمریکایی بودن دارد و نه مکزیکی بودن. این ذهنیت اشتراکی میسازد بین او و «لینو»ای که به همان اندازه بیوطن است. پویایی بین این دو نفر جذابترین جنبهی فلم است چرا این که دو اشتراکاتی بسیار زیادی دارند که خودشان نیز متوجهش نیستند. «لینو» قتلها و خشونتهایش را به عنوان حرکاتی که بنابر شرایط و موقعیت لازم هستند توجیه میکند. اگرچه که «گلوریا» قصد جلوگیری از این اقدامها دارد اما تصمیمهای خود او نیز عواقب وحشتناکی دارند؛ او فرد دیگری را محکوم میکند تا به جای خودش بمیرد.
فلمهایی شبیه به «میس بالا» مرا ناامید میکنند چرا که به نظر خیلی به ساخت داستانی پیچیده و درگیرکننده نزدیک میشوند اما در نهایت ناموفق اند. تنگنای اخلاقیای که توسط کارتل نزدیک مرز ایجاد شده است موقعیت خوبی را برای روایتهای متفاوت خلق کره است اما شاید این مسئله که فلم در ردهبندی سنی PG-13 جای گرفته است باعث شده که مضامین و مشکلات بزرگسالانه کمی به حاشیه بروند. در نهایت میتوان گفت که «میس بالا» دربارهی قدرتبخشی به زنان است؛ یک موضوع ارزشمند برای یک فلم اگر که فلم تصمیم داشت که حقیقت و پیامدهای تصمیمات «گلوریا» را با آغوش باز مورد استقبال قرار میداد تا اینکه بخواهید با گرایشات بینندهراضیکن نقطهی اوج اثر را خراب کند.