صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

یادداشتهای یک معلم

یادداشتهای یک معلم

مقیم مهران
از تجربههایـی کـه نیـاز بـه بالندگـی دارد و بایـد از زاویههـای مختلـف بـه آن نگریسـته شـود، تجربـۀ معلمـی اسـت. وقتـی از بالندگـی ایـن تجربـه میگویـم منظـورم بـاروری و بالندگـی یکـی از عوامـل دخیـل در آمـوزش اسـت. بـه ایـن معنـا کـه به هـر اندازه ایـن تجربـه فربهتـر و پختهتـر شـود بـه آمـوزش موفق و موثـر منجر میشـود. بهعنـوان یـک معلـم دوسـت دارم از تجربههایـی کـه در جریـان چندسـال معلمـی اندوختـه ام بنویسـم و در بـاروری و بالندگـی ایـن تجربـه کمـک کنم. من فکـر میکنم که هر کسـی، خصوصـاً معلـم، در سـاختار کالن اجتامعـی در نقـش خـود رهبر اسـت. کافـی اسـت تـا از ایـن نقـش خطیـر اطلاع حاصـل کنـد . پـس از آن نقـش خـود را جـدی بگیـرد و در اعتلا و پربارشـدن آن تلاش ورزد. یکـی از راههـای اعتلای ایـن تجربـۀ نیـک مکتـوب شـدن و انتقـال آن بـه دیگـران اسـت . مـوازی بـا هدف بالندگـی تجربۀ معلمـی میتوان مقصـد دگری را نیـز مدنظـر گرفـت. و آن جدی گرفنت و جدی شـدن نقش معلمی در جامعـه اسـت. در جامعهیـی کـه اکثر تحصیلکردههـا از رس بیـکاری بـه معلمی روی میآورند و آن را نسـبت بـه بیکاری ترجیح میدهنـد میتـوان تصـور کـرد که تـا چه انـدازه نقش معلـم تنزیل یافتـه اسـت. در چنیـن جامعهیـی وقتـی از تجربههـای نابـی کـه نهفتـه در شـغل معلمی اسـت روایت شـود خـود به خود بـه تثبیت ایـن نقـش در ذهـن عامـه نقـش ایفـا میکنـد و منجـر بـه ایـن میشـود کـه جامعـه ایـن نقـش را جـدی بگیـرد. همچنـان وقتـی از رکـود ایـن نقـش سـخن بـه میـان میآیـد از سـهلانگاری خـود معلمان نیـز منیتـوان غافـل بـود. آمـوزگاری کـه بـه معلمـی بـه مثابـۀ یـک رسگرمـی و جایگزین بیـکاری از رس اجبـار میبیند و بر تجربههـای آن چشـم میبنـدد نیـز در چنیـن رکـودی سـهم دارد . بنابرایـن، آن طـرف ایـن مقصـد تلنگـری بـه معلمان نیز اسـت که بـر مسـندی تکیـه زده اند که حامـل تجربههای مفید بـرای جامعه اسـت و منیتـوان بـا بیمباالتـی از ایـن مسـند و نقـش گذشـت . چنیـن اسـت کـه ارزش و نقـش معلمـی تـا حـد غیرقابـل تصـوری در ذهـن افـراد در جامعـه تنزیـل یافته و بـه مـوازات آن آموزش نیز بـه رکـود مواجـه شـده اسـت؛ چـون بدیهی اسـت که وقتـی ارزش یـک نقـش )معلـم( در ذهـن فـرد شکسـت دگـر هـر آن چیـزی کـه وابسـته بـه آن اسـت نیـز ارزش خـود را از دسـت میدهـد. دانـش آمـوز، والدیـن و درکل جامعـه به حرفی که منسـوب به معلم باشـد کمرتیـن بهـا را میدهـد و اینگونـه آن رس ایـن زنجیـرۀ آمـوزش به جهـل، رکـود و نادانـی وصل میشـود . هـدف نهایـی امـا ایـن اسـت تـا بـا بـاروری و بالندگـی ایـن تجربه بـه بهبـود آمـوزش در کشـور کمـک کنیـم. بـا رشحـی کـه در فـوق خواندیـد بعیـد اسـت که در رشایط فعلی و کسـانی که نقش شـان را بـه عنـوان معلـم جـدی منیگیرنـد یـک آمـوزش موفـق داشـته باشـیم؛ امـا بـا بـاروری تجربههـای معلمـی و از ایـن رهگـذر بهبود آمـوزش میتـوان بنیـان یک پیرشفت پایدار در کشـور را گذاشـت؛ چـون هـر چیـزی بـا آمـوزش رشوع میشـود . ایـن یادداشـتها محصـول تجربههـای مسـتقیم نگارنـده از معلمـی اسـت. تجربههـای معلمـی را نیـز میتـوان بـه دو بخـش تقسـیمبندی کـرد: تجربههـای غیرقابـل انتقـال کـه بایـد معلـم باشـی تـا آن را درک کنـی و تجربههـای قابـل انتقال کـه میتواند بـرای هرکسـی کـه هـوای ایـن شـغل را در رس دارد مفیـد باشـد . ایـن یادداشـتها حـاوی تجربه ِ هـای مسـتقیم قابل انتقال اسـت . بدیهـی اسـت کـه مکتـب میتوانـد محـل خوبـی بـرای یادگیـری خـود معلـم نیـز باشـد. برخلاف گمان غالـب کـه مکتـب جایـی ِ اسـت کـه فقط شـاگردان نشسـته در صنـف در آن تعلیـم مییابند میتـوان ادعـا کـرد کـه در عیـن حـال میتوانـد بـرای معلـم نیـز یـک مکان آموزشـی باشـد. معلمی کـه در مکتب نتوانـد فضایی را ایجـاد کنـد کـه در آن بتوانـد هم خود یـاد بگیرد و هم شـاگردانش را یـاد دهـد، درواقـع در معلـم حقیقـی بودنـش بایـد شـک کـرد . وقتـی حـرف از یادگیـری معلم میشـود الزاماً به معنـای یادگرفنت فورمول و مسـایل تاریخی توسـط او نیسـت بلکه کسب تجربههای معلامنـه اسـت که با آنها میتـوان به یک آموزش پایـدار و هدفمند رسـید. تجربههـای معلامنهیـی کـه بایسـت نوشـته شـوند، روایـت شـوند و بـه دیگـران انتقال داده شـوند؛ امـا دریـغ از معلمی که به ایـن تجربههـا بهـا دهـد و بـه آنهـا احسـاس نیاز کنـد. امیـدوارم با نشر ایـن سلسـله یادداشـتها بـه اهـداف ذکرشـده دسـت یابم .