صفحه نخست » فرهنگ و سینما » Edge Of Tomorrow (لبه فردا) با بازی تام کروز
Edge Of Tomorrow (لبه فردا) با بازی تام کروز
کارگردان : Doug Liman (دوئگ لیمان )
نویسنده: Christopher McQuarrie (کریستوفر مک کواِری), Jez Butterworth (جز باتِروورث),
نشریه Chicago Sun-Times
جایی، کسی به طریقی فلم «لبه فردا» را بدون اشاره به فلم «روز موش خرمایی / Groundhog Day» نقد خواهد کرد، اما همانطور که همین الان شنیدید، آن فرد من نخواهم بود. «لبه فردا» برداشتی علمی-تخیلی و بزن بهادر از «روز موش خرمایی / Groundhog Day» است که در آن تام کروز نقش بیل ماری را بازی می کند: یک آدم انزوا طلب خود محور و نچندان نجیب که خود را در حلقهای ممتد مییابد که محکوم است یک روزش هر روز تکرار شود و سرانجام به کشف حقایقی می انجامد که زندگیاش را دگرگون میکند .
البته «روز موش خرمایی» روشن ترین تاثیر را بر «لبه فردا» داشته است، اما پرتوهایی از«کد منبع / Source Code» ، «تاثیر پروانه ای / The Butterfly Effect» ، «یادآوری مطلق / Total Recall» ، «ارتش فضایی / Starship Troopers» و حتی «بازگشت به آینده / Back to the Future» را در آن میبینم. با وجود این، فلم برتری های خاص خود را به عنوان یک ابتکار، یعنی ماجراجویی علمی-تخیلی شور انگیز و بدجنسی با هوش دارد. «لبه فردا» تا اینجا یکی از فلمهای محبوب امسال من است .
در واقع تام کروز، لااقل برای مدتی، در نقشی متفاوت با شخصیت معمول خود ظاهر میشود. سرگرد بیل کیج مدیر روابط عمومی حیله گری است که برای آرام کردن تودههای مردم بر صفحه تلویزیون ظاهر میشود، در حالیکه خودش از زندگی نسبتاً آسوده دور از خط مقدم برخوردار است .
اما پس از مدتی، بِرَندِن گِلیسِن در نقش ژنرال بِریگام، تصمیم می گیرد کیج را به خط مقدم مهمترین نبرد در جنگ بفرستد. کیج امتناع میکند و به سرباز تنزل درجه داده میشود. یکدفعه میبینیم کیج در لباسی جنگی که از آن سردر نمیآورد، در میدان جنگ در میانه حملهای ساحلی با قدم های سنگین در حال حرکت است، که به صحنه جنگ در فلم «نجات سرباز رایان / Saving Private Ryan» شباهت دارد، با این تفاوت که در اینجا جنگ بین انسان ها و موجودات فرازمینی صورت میگیرد .
اگر پیش پرده یا حتی پوستر مربوط به «لبه فردا» را ملاحظه نکرده باشید، شاید جریان داستان لو برود : (و در مورد نام فلم که اصلاً به عنوان شبیه نیست چه میگویید؟ انتخاب منبع اصلی، رمان علمی-تخیلی ژاپنی با عنوانی که به عبارت فوق العاده «تمام نیاز شما کشتن است / All You Need Is Kill» ترجمه میشود و تغییر آن به عنوانی تا این حد کلی را به هالیوود واگذار کنید .) کیج برای مدتی شانس میآورد، اما از همان روز اول از نبرد جان سالم به در نمیبرد، و اینجا است که وارد حالت شبه رؤیا می شویم، چون کیج بیدار می شود و میبیند روز قبل دوباره از سر گرفته شده است و وقایع آن تکرار میشوند. اگر کیج یک میمیک آلفای نادر را بکشد دیگر نمیمیرد. او مجبور است رویدادها را بارها و بارها زندگی کند که برای کیج امکان کسب مهارتهای جنگی فوق العاده و توانایی پیش بینی دقیق ترتیب رویدادها را فراهم میکند .
اِمیلی بِلانت همچون یک جواهر است. کیست که او را دوست نداشته باشد؟ شخصیت نسبتاً ظریف روی پرده او به آدری هِپبورن شباهت دارد و به همین دلیل، انتخاب او برای بازی در نقش افسانه نیروهای ویژه، یعنی ریتا وِراتاسکی، یا شخصیت نامشخص تمام فلزی، عجیب می نماید. اما بِلانت این نقش را بازی می کند و تا حد زیادی هم از عهده آن برمی آید. او به خوبی هوش سرکش و شخصیت جدی خود را در هم میآمیزد و کمی دیوانگی و حتی کمی هم عاطفه اضافه می کند. کیج تنها هنگامی به وجود این عاطفه پی میبرد که تقریباً صد بار همان روز تکراری را با وی میگذراند .
در واقع در فلم «لبه فردا» صحنه های سه بعدی بسیار خوبی وجود دارند و فلمبرداری نیز در مواردی عالی است. داگ لیمَن (کارگردان فلم های دیگری چون «هویت بورن / The Bourne Identity» و «آقا و خانم اسمیت / Mr. and Mrs. Smith») در کارگردانی سکانسهای نبرد تصاویر کامپیوتری پیچیده مهارت دارد، اما در عین حال می داند صحنههای اجباری را نیز چگونه کنترل کند، جایی که دو شخصیت اصلی در لحظات آرام فلم بر زخمهای یکدیگر مرهم میگذارند و در حالیکه با یکدیگر بیشتر آشنا می شوند، موسیقی فلم ملایم میشود .
کروز یکی از بهترین بازی های دوران کاری اش را ارائه میدهد. بازی او در نقش کارمند روابط عمومی چرب زبان بدون نقص است و با وجود گذشت تقریباً ۳۰ سال از «سلاح برتر / Top Gun» هنوز به عنوان قهرمان فلم های اکشن پذیرفتنی است. بیل پَکِستون در نقش سرگروهبان دیوانه سرزنده جالب و خنده دار است. بِرَندِن گِلیسِن در نقش ژنرال عالی است .
می خواهید درباره میمیک آلفا و میمیک معرکه آدمهای کله گنده و برنامه هایی که کیج و ریتا می چینند هم چیزی بدانید؟ خوب، اینها از کلکهای سینمایی در فلمهای علمی-تخیلی هم فراتر میروند. و مطابق رسم فلمهایی که در آنها زمان از سر گرفته میشود، ناگهان میبینید دارید میگویید: “خوب چرا پس این کار را نمیکند؟” یا “چرا نمیتوانند آن کار را بکنند؟”. اما این یک فلمنامه هوشمندانه است که تعداد پاسخهایش بیش از نواقص پی رنگ است .