صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

احوال‌پرسی از کتاب‌های شهر نیلی

احوال‌پرسی از کتاب‌های شهر نیلی

نویسنده: غضنفر کاظمی

هر بار به دایکندی میرفتم در دلم بود که سری بزنم به کتابخانههای شهر نیلی و دیگر جاهای نزدیکتر به آن؛ کنجکاو بودم که ببینم آنجا مردم چه کتابهای میخوانند و حال و هوای مطالعه و فرهنگ خوانش در آنجا از چه قرار است؛ اما متاسفانه درگیر روزمرگی و گرفتاریهای بهخصوص زندگی روستایی میشدم و نمیشد.
اینبار که نیلی رفتم، بخت با من یار بود و سرانجام توانستم به چند کتابخانه و کتابفروشی در شهر نیلی سر بزنم. 
قبل از همه به منظور اینکه شاید بتوانم یک معلومات کلی و جامع در مورد کتابخانهها به دست آورم به ریاست اطلاعات و فرهنگ دایکندی مراجعه کردم. با رفتن دو روز پی هم با لیستی از کتابخانههای از مرکز و ولسوالیها مواجه شدم که چندان تکمیل نیست و یک سال قبل از امروز در سال 1398 ترتیب داده شده است.
در این لیست آمده است که در دایکندی 55 کتاب خانه وجود دارد و از جمله اینها 14 کتابخانه در مرکز ولایت، 7 کتابخانه در ولسوالی شهرستان، 25 کتابخانه در ولسوالی سنگ تخت و بندر، 2 کتابخانه در ولسوالی میرامور، 4 کتابخانه در ولسوالی کیتی و 3 کتابخانه در ولسوالی خدیر فعالیت میکند.
بر اساس این لیست از مجموع 55 کتابخانه، 12 کتابخانه دولتی، 19 کتابخانه خصوصی و 25 کتابخانه توسط موسسه سی.آر.اس تمویل میشود.
با آنکه با رفت و آمدهای بسیار نتوانستم معلومات دقیقی از ریاست اطلاعات و فرهنگ ولایت دایکندی به دست آورم، اما با معلومات کم و بیشی که خودم داشتم به چند کتابخانه خصوصی و دولتی در شهر نیلی سر زدم. قرارگاه اول، کتابخانه عامه ریاست اطلاعات و فرهنگ ولایت دایکندی بود.
با وارد شدن به این مکان به اتاق سرد و تاریکی مواجه شدم که هیچ شباهتی ظاهری به کتابخانه نداشت. در دو طرف اتاق کتارههای چیده شده بود که کتابهای روی آن بیشتر از هزار جلد کتاب تجاوز نمی کرد. در مدتی که آنجا بودم سه دختر خانم که ظاهرا به دنبال منبع برای استفاده در سیمینار دانشگاهشان میگشتند با ورق زدن چند جلد از این کتابهای فرسوده با ناامیدی بسیار پس بازگشتند.
پس از آن سر زدم به کتابخانه نجیبه بهار که در زیر زمین تعمیر تازه ساخته شده ریاست اطلاعات و فرهنگ موقعیت دارد.
این کتابخانه اما برخلاف دیگر کتابخانهها غنیتر و با شکوهتر مینمود. کتابهای از هر بخش در کتارههای جداگانه به صورت منظم و دسته بندی شده بود. مسوول کتابخانه با روی خوش از من پذیرایی کرد و به تک تک سوالهایم با گشادهرویی پاسخ گفت. کتابخانه نجیبه بهار با تفاوتی بسیار نسبت به دیگر کتابخانهها ساخته شده است و نیز روایتی حزنانگیزی دارد: مانند هر روز دیگر سپیده صبح دمید و مردم از گوشه و کنار شهر از خواب برخواستند و صبحانه خوردند و آمادگی گرفتند برای رفتن بر سرکار و زندگیشان به جاهای پیدا و پنهان.
از میان همه امروز فقط برای سرنشینان یک موتر در کابل روزی نحصی بود. موتری از مربوطات وزارت معدن، کارمندان این وزارت را از گوشه و کنار غرب کابل جمع و به سوی دفتر کارشان حرکت کردند.
در راه رفتن به یک بارگی صدای وحشتناک انتحار و آتش و دود و خون و خاکستر و نیستی. آن روز برخلاف دیگر روزها کارمندان وزارت معدن هدف حمله طالبان قرار گرفته بود.
در این حمله بیشتر از 30 نفر کشته و 50 نفر دیگر زخم برداشتند. پس از آن روز در گوشههای دور و نزدیک این سرزمین به خون خفته بیشتر از 30 خانواده تا آخر عمر داغدار مرگ عزیزانشان باقی ماندند. در این میان یکی از خانوادهها کاری بهتر از غصه خوردن انجام داد: تاسیس «مرکز آموزشی و کتاب‌‌خانه نجیبه بهار» در ولایت دور افتاده دایکندی.
پس از فراخوان جمعآوری کتاب در رسانه های اجتماعی به زودی کمکهای مالی و کتابهای بسیار از سراسر جهان به کتابخانه نجیبه اهدا شد. به گفته مسوول این کتابخانه، یک سال و سه ماه از تاسیس این مرکز در دایکندی میگذرد و روزانه در حدود 30 الا 70 نفر برای رفع نیازمندیهاشان در این کتابخانه مراجعه میکنند.
در این مدت کتابخانه تلاشها و فعالیتهای متعددی را در عرصه کتاب و کتابخوانی انجام داده است.
از جمله برگزاری جلسات هنر داستان نویسی، برای کودکان جلسات قصه خوانی و روزهای پنجشبنه برای متعلمین مکاتب به نمایش گذاشتن فیلمهای انگیزیشی.
در این مرکز بیشتر از یازده هزار جلد کتاب از هر نوع برعلاوه مجلات و گزارشهای تحقیقی وجود دارد. شرایط عضویت و بهرهمندی از کتابها هم برای همه میسر است و با پرداخت مقدار پول و گرو گذاشتن یک کاپی تذکره به راحتی میتوان در این کتابخانه حق العضویت گرفت.
کتابخانههای تربیه معلم عالی ولایت دایکندی و ریاست تحصیلات عالی دایکندی از دیگر جاهای بود که به آن ها سر زدم.
کتابخانه تربیه معلم نسبتا غنیتر و به گفته مسوولین آنجا تا حدودی می‌‌تواند حداقل نیازهای دانشجویان خودشان را در زمینه تهیه سیمینار و پایاننامه مرفوع سازد. برعلاوه یک مرکز منابع انگلیسی از سوی BRITISH COUNCIL نیز در تربیه معلم دایکندی احداث گردیده است و به گفتهای مسوولین آنجا از این منابع فقط دانشجویان دیپارتمنت انگلیسی و کارمندان موسسات خارجی استفاده میکنند. اما با تاسف کتابخانه ریاست تحصیلات عالی همانند خود دانشگاه نوپاست و هیچ کتابی قابل توجهی در آنجا موجود نبود.
از دو – سه قرطاسیه فروشی در شهرک و بازار پایین نیلی را نیز دیدن کردم. در دکان قرطاسیه فروشی راه سبز در شهرک جدید بیشتر از سی جلد کتاب در بخش ادبیات و روانشناسی به چشم نمیخورد.
از مسوول کتابفروشی از این که چرا کتاب زیاد برای فروش نمیآورند پرسیدم. وی اما از اینکه همان سی جلد کتاب را برای فروش آورده است پشیمان بود. میگفت؛ بخش از این کتابها از سه سال قبل و بخشی هم از یکسال پیش همینجا است.
هیجکسی از ما کتاب برای مطالعه نمیطلبند.
ما فقط با فروش کتابهای مکتب و کمی هم قرطاسیه روزگار میگذرانیم.
متاسفانه در دایکندی سوای از فعالیتهای کتابخانهها و مراکز آموزشی و فرهنگی هیچ نشریهای محلی آنچنان که باید فعالیت نمیکند.
در گیر و دار همین کارها در صالون ریاست اطلاعات و فرهنگ چشمم به دو هفته نامهای خورد که به گمانم از سوی خود همین ریاست نشر و پخش میشود.
با تاسف با تورق سرسری میشد دریافت که دو هفتهنامه نه تنها نمیتواند برای آگاهیدهی و یادگیری در آن مکان دور افتاده نقش ایفا کند بلکه با آن دیزاین ابتدایی و یادداشتهای تهی از محتوای خوب و ویراستاری ناقص، تصویری بدی از ریاستی به بزرگی اطلاعلات و فرهنگ به نمایش میگذارد.