صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

زوال ناشران در کابل؛ کتاب‌فروشی‌های که ورشکست می‌شوند

زوال ناشران در کابل؛  کتاب‌فروشی‌های که ورشکست می‌شوند

انتشار کتاب و فروش آن در کابل از قبل هم وضعیت چندان خوبی نداشت، اما پاندمی کرونا که بازار و اقتصاد جهانی را نیز فلج کرده بر بازار فروش کتاب در کابل تاثیر بسیار ناگواری گذاشته است.
لیلام همه کتابهای یک کتاب فروشی
چند روز قبل با پست فیسبوکی انتشارات «دانشگاه» مواجه شدم که نوشته بود، به دلیل اینکه حجم از مشکلات مالی خود را مرفوع کرده و از ورشکستگی جلوگیری کنیم تمام کتابهای موجود در کتابفروشی را زیر قیمت به لیلام میگذاریم. خبری کوتاه اما تکان دهندهای بود. زوال ناشران و کتابفروشان و جمع کردن این جماعت از یک شهر بدترین خبری است که میتوان شنید.  از همین رو دیروز به مارکت ملی رفتم تا با کتابفروشیها و ناشران در این مارکت صحبت کنم و نیز از مسوول انتشارات دانشگاه دلیل به حراج گداشتن زیر قیمتش را بپرسم.  از دروازه مارکت ملی که وارد شدم تمام کتابفروشی های آنجا خالی و بیروح مینمود. با آنکه یک بخشی از مارکت به کارهای تجارتی اختصاص دارد سه - چهار نفر بیشتر در مارکت دیده نمیشدند.  سراغ علی یعقوبی مسوول انتشارات دانشگاه را گرفتم. او مرا به یک چای سیاه مهمان کرد و هر دو در این مورد صحبت کردیم. از یعقوبی در مورد اینکه چرا کتابهایتان را لیلام کردهاید پرسیدم. او از ضررهای مالی یک سال گذشته گفت و از این وضعیت به حدی بد بود که ما حتی در کمترین مصارف و ناچيزترین مبالغ پرداختی میماندیم که چطور از شرشان خلاص شویم. یعقوبی و همکارانشان فکر میکنند که چه کار کنند تا این وضعیت تمام شود. در حالی که مصرف روزانهشان بیشتر از در آمدشان است و امیدی هم به روزهای بهتر وجود ندارد. نتیجه میگیرند که تمام کتابهای موجود در فروشگاه را به لیلام گذاشته و به قیمت پایینتر از حد معمول بفروشند تا اینگونه بخشی از مشکلاتشان را حل بسازند.  کمنتهای پای پست فیسبوک این انتشارات بسیار دل سوزانه بود، تصور میکردم با این حجم از دلسوزی و اعلام همکاری احتمالا وضعیت فروش این انتشارات شاید بهتر شود و توجه به آن هم بیشتر، اما در مدتی که آنجا حضور داشتم فقط یک نفر وارد این فروشگاه شد و کتابی را با پنجاه فیصد تخفیف که به گفته یعقوبی زیر قیمت است خریداری کرد و راضی هم نبود. از علی یعقوبی پرسیدم که قبل از کرونا و قرنطین وضعیت فروش و نشر کتاب چگونه بود. او گفت: «قبل از کرونا فروش نسبتا بهتر بود، اما بعد از فراگیری این ویروس و اعلام قرنطین میزان فروش بسیار زیاد پایین آمد. در حدی که حتی برای مصارف روزانه یک کتابفروش کفایت نمیکرد.»  قرار است علی و دوستانش فروشگاه را تعطیل کنند، اما پس از این در قسمت فروش آنلاین فعالیت خواهند کرد و همچنین در قسمت چاپ آثار نویسندگان نیز همکاریهای خواهند داشت.  پس از وارسی تمام کتابفروشیهای این مارکت متوجه شدم که عدهای از دکانها خالی و بخشی هم دروازههاشان قفل شده بود. از مسوول انتشارات دانشگاه پرسیدم که قبلا این کتابفروشیها فعالیت میکردند، اکنون چه پیشآمده و به کجا رفته اند. او گفت، از زمستان سال گذشته تا اکنون تنها از همین مارکت ۴ کتاب فروشی و ۲ ناشر ورشکست شده و کارشان را جمع کردند. بعضی هم به دلیل بالا بودن کرایه از مارکت کوچ کرده و جاهای ارزانتری رفتهاند. از دیگر نقاط کابل من آگاهی ندارم ولی مطمینن آمار ورشکستگیها و جمعکردنها بسیار بالاست. او می گفت حتی روزهای بوده که صاحب مارکت آمده و تمام فروشگاههای که کرایهشان عقب مانده بود را بسته است. کتابفروشان بیچاره هر کدام به هر دری میزدند و قرض میکردند تا اینکه بتوانند پس از پرداخت کرایه دکان، به فروششان ادامه بدهند.  پس از گذشت چند دقیقه او در حالیکه برای همان یک نفر مشتریاش در باره کتابی توضیح میداد به من نگاه کرده و گفت: «میبینی؟ حد اکثر مراجعهکنندگان ما به طور اوسط در روز ده نفر است. چگونه میتوانیم با کرایه دکان بالا و کمرشکن، مالیات سنگین که از سوی وزارت اطلاعات و فرهنگ، وزارت مالیه و شهرداری کابل بالای ما وضع شده است ادامه بدهیم و ورشکست هم نشویم. اصلا این کار امکان ندارد.»  انتشارات دانشگاه از زمان فعالیت تا اکنون بیشتر از 30 عنوان کتاب چاپ کردهاند ولی تنها چند عنوان از کتابهایشان فروش خوبی داشته و به گفته یعقوبی بقیه کتابها سال هاست که در کنج انباری خاک خورده و کلا از یادها رفتهاند.
پس از هر انفجار تا دو روز اینجا پرنده هم پر نمیزند
سراغ جمعه خان رسولی مسوول «فروشگاه کتاب نسل نو» که در همین مارکت فعالیت میکند را نیز گرفتم. او که یکی از قدیمیترین کتابفروشی ها در سطح کابل را اداره میکند نیز چندان از وضعیت راضی نیست. رسولی باور دارد که قرنطین پس از کرونا، وضعیت بد امنیتی و بیکاری مردم دست به دست هم دادهاند و دارند تمام انتشارات و فروشگاههای کتاب را ورشکست میکنند. حرفی که او می گفت خیلی تکان دهنده بود. اینکه پس از یک انتحار و انفجاری که در کابل رخ میدهد در ساحت کتابخانهها تا دو سه روز حتی یک پرنده هم پر نمیزند. چون مردم به لحاظ روحی و روانی آسیبی بسیار سختی میبینند و به خریدن و شاید هم خواندن کتاب اصلا فکر هم نمیکنند و تلاش میکنند بیشتر در خانه باشند تا در هجوم انتحار و این همه قتلهای زنجیرهای.  مسوول فروشگاه کتاب نسل نو البته بسته بودن و تدریس آنلاین دانشگاهها را نیز یکی از مشکلات میداند که باعث رکود فروش در بازار کتاب شده است. چون کتابهای منبع در دانشگاهها یک بخشی از فروش این کتابفروشیها را شکل میدهد. او باور دارد در زمانی که دانشگاهها فعالیت داشتند دانشجویان خواهناخواه دنبال منابعشان میآمدند و وضعیت نسبتا بهتر بود، اما حالا این کتابها نیز از فروش بازماندهاند.  فروشگاه کتاب نسل نو یکی از فروشگاههای است که تقریبا تمامی کتابهایش را از ایران وارد میکند. او هزینههای بین راه و باجگیریهای بیمورد را نیز یکی از مشکلات جدی میداند که متاسفانه هیچکس در پی حل کردن آن نیست.
کتابفروشی که میوه خشک میفروشد
در همین مارکت با کتابفروشی مواجه شدم که یک بخشی از دکانش به میوه خشک اختصاص داده شده بود. در این طبقهای از مارکت که تمام دکانهایش به کتابفروشی اختصاص داده شده است این کار یک چیز بسیار غیر عادی به نظر میرسد. ولی وقتی که نتوان با فروش کتاب به پرداختن کرایه هنگفت دکان و خرج بلند بالای زندگی فایق آمد، فروش میوه خشک همزمان با کتاب، یک امر بسیار منطقی میشود.  پس از صحبت با مسوولین و فروشندگان کتاب در مارکیت ملی در برگشت به دفتر به یاد حرف احمد بهراد ناشر و شاعر اهل هرات افتادم که در گفتگو با روزنامه افغانستان ما گفته بود: «کتابها چاپ میشوند و در قفسهها باقی میمانند.» او البته چیزی دیگری هم گفته بود: «یک مشکل اساسی این است که هیچ کس به صورت تخصصی در یک حوزه کار نمی کند. یا چند کار را همزمان انجام می دهد. ببینید، چاپخانه کارش جداست، نشر کارش جداست و همینطور پخش یک کار جداگانه است. من به عنوان یک ناشر نمی توانم هم در کار نشر باشم و هم در کار پخش. اصولا باید طوری باشد که وقتی منِ ناشر کتاب را نشر میکنم، کسی که در کار پخش است و در سراسر کشور مراکز و نمایندگیهای خود را دارد، بیاید کتابها را بگیرد و پخش کند. در کار ما یک حلقه گم شده است. آن حلقه پخش است. حالا بحث مخاطب جدا. در خود کار نشر ما این حلقه مفقوده را داریم. گاهی فراتر از این، کسی کتاب مینویسد و اصلا  ناشر ندارد. خود نویسنده رفته چاپخانه و کتابش را چاپ کرده است.»