صفحه نخست » فرهنگ و سینما » نامه ی پسر یک سرباز شهید پسر یک سرباز شهید
نامه ی پسر یک سرباز شهید پسر یک سرباز شهید
پدرم ﺳﻼﻡ
ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ؟
ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﺧﺪﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ؟
پدر نیستی که ﺗﺎ ﺩﺳﺘﺎن پر مهرت ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺍﺩﺏ ﺑﺮ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﮕﺬﺍﺭم و بوسه باران کنم و روز پدر را برای تو که قهرمان زندگیام هستی تبریک بگویم. پدرم هر سال روز پدر را خیالی و بدون تو عاشقانه جشن میگیرم تا یادم نرود که هر جا خم شدم تو بودی، هرجا کم آوردم تو بودی و هر جا کم آوردم تو بودی و هر جا تشنه دعا بودم تو با قلب پاک دستانت را به سوی خدا دراز میکردی.
پدر!
نیستی تا ببینی که غم نبودنت مرا صغیر و اسیر این زمانه کرده، پدر تا زمانیکه سایه پر مهرت همانند چتر بر سرم بود من از خوب و بد دنیا چیزی را نمیدانستم، فقظ بیخیال دنیا و بیخبر از همه چیز مصروف عیاشی های جوانی بودم و نبودنت را هرگز تصور نمیکردم؛ فکر میکردم که تو را خدا از ما نمیگیرد و همیشه سایهای پر مهرت روی سرما باقی میماند و هنوز هم که هنوز است با خودم فکر میکنم که تو وظیفه هستی، در ایام رخصتی بر میگردی و باز مثل سالهای قبل فرزندانت را به نوبت در آغوش گرفته و بوسه باران میکنی .اما چه کنم پدر با غم نبودنت؟
پدر!
این سال نو همه در ایام رخصتی برای زیارت پدر و مادر شان به خانههایشان میروند، اما من صغیر که پدر ندارم با چه روحیه و دلخوشی به خانه بروم؟ من در جواب خواهرک کوچکم که برایش گفته بودم؛ پدر جان وظیفه است و در رخصتی سال نو خانه میآید چه بگویم؟
پدر جان!
بعد رفتنت بغض، اشک و غم نبودند شانه هایم را خم کرده است. پدر رفتی و مسوولیتهای وزین و سنگین خانه را به شانههای ناتوان من گذاشتی. پدر می خواهم برایت اطمینان بدهم که من دیگر کلان شدهام و مسوولیتپذیر؛ تو آرام بخواب، من با خوب و بد دنیا گذرانده و زندگی خواهم کرد.
پدر!
من برای وفا به نصیحتها و قولهای که به تو داده بودم به تحصیلات عالیام شروع کردهام. خلاصه بگویم من و برادرم شامل دانشگاه شدهایم تا بعد از اتمام تحصیلات، نام تو را مفتخرانه زنده کرده و به نصیحتهایت جامهای عمل بپوشانیم.
روز پدر بر همه پدران جهان مبارک باد.