صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ضرورت غربال‌گری آموزگاران در معارف

ضرورت غربال‌گری آموزگاران در معارف

                نویسنده:محمد باقریان
پیشرفت یک کشور، مبتنی است به نیروی فکری و بشری آن کشور؛ نیری بشری و فکری، محصول و پیامد نظام تعلیم و تربیت یک کشور است؛ بنابر این اساس و تهداب توسعه و رشد یک جامعه به چگونگی کیفیت آموزش و پرورش بر میگردد. به هر اندازه که نظام آموزش و پرورش با کیفیت و روزامد باشد، به همان میزان، کشور به سوی توسعهیافتگی پیش میرود.
از سال 1398 به بعد تا یک دهه را به نام «دههی معارف» نامگذاری کردند. در این دوره «اصلاحات در معارف» قرار است در ابعاد مختلف انجام شود. دانشآموز، نصاب تعلیمی، آموزگار(معلم)، محیط آموزشی و ارزیابی آموزشی عناصر برجسته و مهم در نظام تعلیم و تربیت است. اصلاحات بنیادی و بادستآورد وقتی ممکن میشود که به همهی این عناصر برجسته، توجه عمیق و جدی شود.
بر اساس همین رویکردِ اصلاحات بنیادی در معارف، نصاب تعلیمی «قابلیتمحور» روی دست گرفته شده که تا صنف سوم، تهیه و چاپ گردیده و از صنف 4 الی 6 نیز به زودی تکمیل و نهایی میگردد. امیدوارم که نصاب جدیدِ«قابلیتمحور» مفید واقع گردد و خلاها و کاستیهای نصاب گذشته برطرف شده باشد تا بتواند این کار نیکو، تهدابی به سوی «معارف با کیفیت» باشد.
تحول و تغییر بزرگ دیگر در معارف، بازبینی و بازسازی ساختار یا تشکیلات این وزارت است. این تغییر از دگرگونی و جابجایی معینیتها شروع شده و تا پایینترین سطحِ ساختار اداری را در بر خواهد گرفت. فکر میکنم تغییرات ساختاری و تشکیلاتی، گام به گام پیش میرود و در حال نهادینه شدن است. آرزومندم که این تغییرات ساختاری و تشکیلاتی نیز منجر به نتیجه مثبت و کیفی شدن نظام آموزش و پرورش(تعلیم و تربیت) گردد.
مهمترین کلید در رویکرد اصلاحات معارف، شناخت وضعیت موجود و پیداکردن راهکار برای گذار به وضعیت مطلوب است. از این جهت، شناخت دقیق وضعیت موجود در تمام عناصر برجستهی نظام آموزش و پرورش شرط اساسی، برای عبور از این وضعیت است. تا زمانی که وضعیت موجود ارزیابی و تحلیل نگردد و شناخته نشود، هر نوع حرکت، کور و ناموفق است. به همین دلیل، شناخت وضعیت موجود، باید اولویت «اصلاحات معارف» قرار بگیرد. شناخت وضعیت موجود، مشکل و چالش را مشخص میکند. وقتی که مشکل معلوم باشد، متناسب به مشکل راه حل سنجیده میشود. بدون شناخت وضعیت موجود، مشکل معلوم نمیگردد و راهکار هم سنجیده نمیشود. 
در کنار عناصر برجسته و مهم نظام آموزش و پرورش، آموزگاران (معلمان) یکی از کلیدیترین عنصر به شمار میرود. تمرکز و توجه روی این عنصر کلیدی، یک ضرورت جدی و اساسی است. اولین گام، ارزیابی و شناخت «آموزگاران» در حالت موجود است. من با توجه به شناخت نسبی که از وضعیت آموزگاران در مکتب و محیطهای آموزشی دارم، چند نکته را در این مورد قابل یادآوری و توجه میدانم:
1ـ آموزگاران که به صورت رسمی در چهارچوکات نظام معارف به تدریس گماشته شده اند و عملا در صنفها میروند و تدریس میکنند، شمار زیادی شان، دانش، تخصص و مهارت ابتدایی آموزگاری را در بخش مربوطه ندارند. پایین بودن سطح سواد، ناآشنایی با روشهای تدریس، بیخبری از دانش پیداگوژی، ناتوانی در شناخت یادگیرندگان و نیازمندیهای روانی و ذهنی آنان، مهارت نداشتن در تهیه و ترتیب پلان درسی عملی و کارا، ناآگاهی از روشارزیابی و سنجش، برجستهترین کاستی در کار و تدریس این آموزگاران به حساب میآید. بر علاوه ، در گذشته ـ پیش از ایجاد سیستم اصلاحات اداری ـ شماری از آموزگاران به اساس رقابت شفاف و توانایی شان وارد نظام آموزش و پرورش نشده اند؛ به اساس بعضی از شرایط نامناسب پیشآمده، به بدنه نظام تعلیم و تربیت راه یافته اند و به تدریس گماشته شده اند. این گونه استخدامها، بر بدتر کردن کاستیهای بالا افزوده است.
من هم خوشبختانه عضوی خانوادهی بزرگی معارف هستم و مدتی با آموزگاران پایتخت کارکردهام و چالشهای بالا را از نزدیک مشاهده نمودهام. وقتی که آموزگاران در پایتخت با این چالشهای کلان  مواجه است؛ آموزگاران ولایتها، ولسوالیها و نقاط دور دست کشور وضعیت بدتری دارند.
2ـ بنابر مدعای شماره 1، باورمندم که آموزگاران موجود در معارف، باید بر اساس یک مکانیزم و برنامه سنجیده شده و مشخص، ارزیابی گردد تا اینکه مشخص شود که آموزگاران چه اندازه از عهدهی تدریسِ کارامد بر میآیند. پس از ارزیابی، آموزگاران که چالشکمتر دارند و با آموزشهای مقطعی مشکلاتشان بر طرف میشوند، آموزش داده شوند؛ اما آموزگاران که ازعهدهی تدریس بر نمیآیند و در دانش و مهارت معلمی ناتوانند، به جایشان افراد ورزیدهتر استخدام گردد. البته این نکته را متوجه هستم که آموزگاران با چالشهای سخت زندگی و معیشتی روبهرو اند، با برطرف کردن شان، دچار وضعیت بد و رنجآور میشوند؛ اما سرنوشت و آیندهی دانشآموزان مهمتر است. باوجود آن هم، این دسته از آموزگاران مورد حمایت دولت  قرار بگیرد. اگر به این مسئله صرفا عاطفی و احساساتی نگاه نکنیم، برای ما قابل قبول خواهد بود که انسانیتر و اخلاقیتر نجات زندگی و سرنوشت دانشآموزان است. با برطرف شدن آموزگار ناتوان، فقط سختی و مشکلات زندگی آموزگار زیاد میشود؛ اما با بودن آموزگارِ ناتوان، همهی دانشآموزان قربانی میگردد. البته این جا بازهم تأکید و تکرار میکنم که فقط آموزگاران مستحق برطرف شدن اند که واقعا دانش و مهارت معلمی را ندارند و با آموزشهای مقطعی و کوتاه مدت، مشکلات تدریس شان رفع شدنی نیست. همچنان سطح تحصیلشان خیلی پایین است.
3ـ در سالهای اخیر، فارغان دانشگاه در رشتههای مختلف زیاد شده است. تعداد از این دانشآموختگان، افراد توانمند و با دانش در رشتهی مربوطهی شان هستند. جذب و جابجایی این نسل دانشگاه رفته به عنوان آموزگار در مکاتب و اجباری کردن تدریس مطابق به رشتهی تخصصی تحصیلی میتواند گام هرچند کوچک؛ اما مفید در راستای بهبود وضعیت آموزش توسط آموزگاران گردد. شماری زیادی از دانشآموختگان لایق و توانمند بیکار و سرگردان اند؛ اما دانشآموزان هنوز هم با چالشهای نبود آموزگار و آموزگار ناتوان و بیمهارت روبهرو اند. چه خوب خواهد بود که از تواناییها و داشتههای این افراد در نظام آموزش و پرورش بهره گرفته شود.
4ـ گذر از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب در بخش آموزگاران، با ایجاد و طراحی یک سیستم و مکانیزم دقیق، مشخص و عملی در این بخش تا حدی ممکن است. سیستم که در آن با شفافیت و معیارهای دقیق، آموزگاران ارزیابی شوند؛ زمینهی جذب و جابهجایی افراد توانمند با افراد فاقد مهارت و دانش موجود باشد. همچنان آموزش مهارتهای معلمی و مسلکی به آموزگاران  تعریف و تعیین گردد. تا اکنون از آموزگاران، نظارت و ارزیابی دقیق و راهگشا صورت نمیگیرد. گزارشهای نظارتی بیشتر نادقیق، کلیگویی و بینتیجه است. ارزیابی که منتج به بهبود وضعیت نشود، بود و نبودش یکسان است. امیدوارم که این سیستم سنجشگر و کارا شکل بگیرد تا آموزگاران بتوانند، دانشآموزان را مطابق به هدف مطلوب بار بیاورند.
به امید معارف باکیفیت و کارآمد در کشور!