صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

سینمای افغانستان چه زمانی آغاز شد؟ - بخش دوم و پایانی

سینمای افغانستان چه زمانی آغاز شد؟ - بخش دوم و پایانی

شهاب الخشاب
مترجم: آیدا حقطلب
منبع: آسو

شهلا پس از گفتگو با عروسکش و توضیح هدف سفرش به او در ابتدای فلم، راهی جاده‌‌ی آسفالتی میشود که به کابل میرسد. او یک روز کامل را صرف تماشای جشنها در پایتخت میکند و در حالی که به گفتهی مادرش در صحنهی آخر «دختر بزرگی» شده به روستای خود برمیگردد. این فلم تصاویر واقعی از جشنهای استقلال سال ۱۹۶۳ را با صحنههای قدم زدن شهلا در کابل و تماشای کنسرت موسیقیدانان برجستهی افغانستان از جمله استاد سرآهنگ، استاد جلیل زلاند و استاد هماهنگ تلفیق میکند. صحنههای واقعی فلم تصاویری از رژههای نظامی، رقصهای محلی، ورزشهای ملی و واکنش ظاهرشاه را نشان میدهد که با دقت در حال تماشای مراسم است. حضور پررنگ او و نگاه خیرهاش به مراسم در صحنههای واقعی فلم، در تضاد با نگاه‌‌های کنجکاوانه و شیطنتآمیز شهلا در صحنههای ساختگی فلم قرار میگیرد.
بر خلاف روزگاران، که دو هفته پس از انتشار اولیهاش در ۱۹۷۰، علاقهمندان سینما را به صف کشیدن مقابل گیشهها واداشت، مانند عقاب محبوبیتی در پی نداشت. منتقد فلم روزنامهی کابل تایمز از این ناراضی بود که «برخی از قسمتها و صحنههای فلم گیجکننده و در حقیقت غیرقابلفهم هستند.» شاید صحنههای تأملبرانگیز و تدوین ناموزون میان قسمتهای داستانی و واقعی فلم، به مذاق او که احتمالاً عادت به تماشای تولیدات آمریکایی، هندی، روسی و ایرانی در سینماهای ۱۹۶۰ در کابل داشته خوش نیامده بود. با وجود این، این فلم برداشتی هنرمندانه و جذاب از گفتمان توسعهی حاکمیت افغانستان از دریچهی نگاه یک دختربچه ارائه میدهد.
مانند عقاب شاید اولین فلمی باشد که تقریباً تمام صحنههای آن در افغانستان و توسط یک تیم افغانستانی فلمبرداری شده اما اولین فلم داستانی فلمبرداریشده در کابل نیست. سلطان حمید هاشم در مصاحبهی خود با ژوندون (Zhwandoon ) به فلم دیگری اشاره می‌‌کند که پیشتر «قسمتهایی از آن در هند» تهیه شده بود. اما این فلم در زمان خودش اولین فلم افغانستان محسوب میشد. فردی به نام محمد رحیم خان شیدا در نامهای به روزنامهی دولتی فارسیزبان «انیس» در ۹ سپتامبر ۱۹۴۶ این فلم را «اولین فلم ما» نامیده است. او فلم را «مختصر و مفید» توصیف میکند و از اینکه بهرغم کمبود امکانات مالی و فنی در مدتی کوتاه در افغانستان یک فلم فارسی ساخته شده ابراز شگفتی میکند. این نامه در حالی منتشر شد که نقد و گفتگو دربارهی این فلم حدود یک ماه در صفحات روزنامهی انیس ادامه داشت.
فلم مزبور به نام عشق و دوستی، یک فلم داستانی موزیکال ۴۳ دقیقهای است که نویسندهی آن رشید لطیفی از پیشگامان تئاتر در افغانستان است. بیشتر قسمتهای فلم در استودیوی معروف شوری در لاهور فلمبرداری شده و کارگردان آن هرولد لوئیس، بازیگری است که در آن زمان مخاطبان سینمای جنوب آسیا او را با نام «مجنون» میشناختند. عشق و دوستی داستانی نمادین دربارهی یک شاعر و یک کاپیتان مسن است که برای به دست آوردن عشق مریم با هم در رقابتاند. کاپیتان که از عشق شاعر به دختر خبر ندارد از او میخواهد که از جانب او از مریم خواستگاری کند. شاعر میان دوستی خود با کاپیتان و عشقاش به مریم مردد مانده است تا آن که فلم با پایانی خوش خاتمه مییابد.
نیمی از صحنههای فلم به داستان میپردازد و نیمی دیگر صحنههای موزیکال به سبک موسیقی و رقص فلمهای هندی اما با ترانههای فارسی است.
به نظر میرسد که عشق و دوستی در نمایش عمومی فلم موفقی بوده است. یکی از گزارشگران روزنامهی انیس دربارهی اولین اکران این فلم در جشنهای ملی استقلال در سال ۱۹۴۶ مینویسد که جمعیت زیادی برای تماشای آن صف بسته بودند. مریم غنی به پیوند نزدیک سینما و جشنهای ملی استقلال در فلم مانند عقاب اشاره میکند اما ظاهراً این پیوند از نظر تاریخی قدمت بیشتری دارد تا آنجایی که عشق و دوستی و روزگاران نیز در نخستین روز جشنهای استقلال ملی اکران شدند. به نظر میرسد که هر «آغاز» جدیدی در سینمای افغانستان در مراسم باشکوه جشنهای استقلال کشور گنجانده میشد. نمایش نخستین تولیدات سینمایی افغانستان در چنین مناسبتهایی در کنار رژههای ارتش، رقصهای محلی و برنامههای ورزشی، نشان دیگری از اصالت و مدرنیته در عرصهی ملی بود.
عشق و دوستی مدت زیادی بر پردهی سینما نماند. عبدل غفور قیومی، یکی از تماشاگران ناامید در نامهای به روزنامهی انیس مینویسد که بارها برای تماشای مجدد فلم به سینما مراجعه کرده اما متوجه شده فلم تنها یک ماه پس از اولین اکران از پردهی سینما برداشته شده است. قیومی و بسیاری از دیگر خوانندگان روزنامهی انیس این فلم را «فلم فارسی» خطاب میکنند. هر چند در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ برخی از فلمهای ایرانی در کابل به نمایش در میآمد اما این امر در سال ۱۹۴۶ رایج نبود. آنچه عشق و دوستی را برای مخاطبان روزنامهی انیس منحصربهفرد ساخته بود زبان و اهمیت ملی این فلم در مقابل فلمهای آمریکایی و هندی متداول آن زمان بود. آن «فلم فارسی» که آن روزها در روزنامهها صحبتش بود در حقیقت یک فلم افغانستانی بود، فلمی که خوانندگان انیس امیدوار بودند شروع صنعت نوپای فلمسازی در کشورشان باشد.
این امید اما هرگز به ثمر ننشست. هجده سال طول کشید تا مخاطبان عشق و دوستی بتوانند یک فلم بلند افغانستانی دیگر را تماشا کنند. در فاصلهی ۱۹۴۶ تا ۱۹۷۰ سینمای افغانستان با سه «نخستین» مواجه بود، سه شروع و سه توقف در جهان فلم‌‌سازی داستانی که هیچگاه قابل قیاس با صنعت فلمسازی در بمبئی، لاهور یا تهران نشد. موانع فنی و مالیِ بیش از حدی وجود داشت و تعداد فلمسازان و مخاطبان سینما در کابل کمتر از آن بود که صنعت فلمسازی بتواند در مقیاسی مشابه شهرهای همسایه مسیر توسعه را طی کند. با وجود این، در هر بار اعلام شروع جدیدی برای سینمای افغانستان، میشد چشماندازی از توسعهی ملی را در کشور دید، چشماندازی که در آن شکلگیری صنعت فلمسازی نشانهی حرکت به سمت مدرنیته بود. در برخی از موارد از جمله در مانند عقاب پیوند نزدیک سینما و مدرنیته با تار و پود فلم آمیخته بود.
«آغازها»ی متفاوت در سینمای افغانستان یکدیگر را به رسمیت نمیشناختند، گویی هر بار داستان به خانهی اول باز میگشت. آیا این نشانهای از فراموشی تاریخی بود؟ یا معنای فلمی که «حقیقتاً» افغانستانی باشد پیوسته تغییر میکرد؟ یا این که تلاشی عامدانه در میان بود تا تولد دوبار‌‌هی سینمای افغانستان هر بار بر لوحی سپید ترسیم شود؟ دلیل آن هر چه باشد این اشتیاق همیشگی برای خلق سینمای ملی در افغانستان نشان میدهد که فلمسازی ــ حتی زمانی که پروژهای ناتمام ماند ــ بخشی جدانشدنی از ر‌‌‌ؤیای ملتسازی افغانستان بوده است.