صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

خردباوری و خردمحوری در شاه‌نامه ‌فردوسی

خردباوری و خردمحوری در شاه‌نامه ‌فردوسی خادم حسین میرزاد :

گذشته از به معرفی گرفتن کلیشهی شاهکار و کاخِ بلند فردوسی، به قول خودش، این کاخ بلندی که از باد و باران او را گزندی نیست، ارادت سخنی چند در مضمون خرد و توصیف این ناجی زبان پارسی کردم.
شاهنامه از یکسو ارزش تاریخی دارد که بازگو کنندهی شاهان و سرگذشت مردم و تمدن ایران قدیم است پیش از اسلام. از سوی هم قابوس بینقص از فرهنگ و عنعنات نیکومنشانهِ پارسیگویان است. در کنار آن، حماسهی بزرگ و بینظیر جهان که مصرع، مصرع آن بیانگر دلاوری، قهرمانزیستی و وطن دوستیست.
شاهنامه فردوسی گنجینهی از اصلواژههای خاص فارسیست که تا هستی هست این داشتههای غنی زبان را داعیه داری میکند.
شاهکار فردوسی فراتر از یک اثر است. این کتاب دایرهالمعارف قلمرو فارسی زبانان پیش از اسلام و اوایل اسلامیست. شاهنامه کتابیست هم فلسفه هم مکتب تربیتی و هم صفت بلند بالای پهلوانی و میهن پرستی. اگر بخواهیم توصیف درخور شاهکارِ شاه طوس نویسیم بر هر مصرع، داستان و واقعهی تاریخی آن باید جلدها نوشته شود. در این کوتاه نوشته ما به یکی از موضوعاتی بسیار مهم در دریای از معانی شاهنامه میپردازیم که آن خرد است . در کنار دیگر مقولههای تربیتی؛ اندرز و فلسفه، خرد نیز از محوریترین موضوعیست که فردوسی همواره بر آن متوسل شده و توصیهی حرکت بر محور خرد دارد.
خرد در واژهنامههای زبان پارسی به شکل لغوی آن داریم که تقریبا معانی واحدی دارد آن هم به معنای عقل، قوهی دریافت و ادراک آمده است. در حالیکه در شاهنامه شاه طوس فراتر از محدود معانی است.
گسترهی معنایی خرد در شاهنامه
ما اگر در شاهنامه، توصیهها و پندهای فردوسی در این اثر ماندگار و نحوه کارگیری از واژهی خرد را بررسی نماییم بدون شک مفهوم عقل و مفاهیم معمول آن را استحصال میکنیم، اما در شاهنامه این واژه بیشتر از این محدود معانی را دربردارند. فردوسی در هر داستان برای قهرمان داستاناش توصیهی خرد را دارد. شاهنامه در واقعات تاریخی شاهان و فرماندهانی که خردباورند را میستاید و به نیکویی یاد میکند.
اگر در تمام شاهنامه واژهی خرد را گردآوریم بیشتر از هر گروه واژهایست که فردوسی بیشتر بر آن تاکید داشته است . با در نظرداشت این همه دقت و توجه بر واژهی خرد، بدون شک خرد در شاهنامه از مفهوم گستردهی برخوردار است تا معانی کلیشهی و معمول آن.
در آغاز شاهنامه فردوسی، در ستایش خدا، آنجا که میخواهد به بزرگی خدا اشاره کند، وصف درخوری به بزرگی خالق عالم میآورد، در آنجا نیز مستقیم به واژه خرد متوسل میشود-خداوند جان و خرد- وقتی خدا آفریننده خرد و روح باشد، دیگر اندیشه بالاتر از آن وجود ندارد تا وصف او گوید.
بنام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد
در ستایش خرد نیز میآورد:
خرد زندگی جاویدانی شناس
خرد مایهی زندگانی شناس
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هردو سرای
کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کرده خویش ریش
خرد چشم جان است چون بنگری
تویی چشم شادان جهان می نسپری
با در نظرداشت این مجموعه مضامین در پیوند به خرد به درستی پی میبریم که بلندای معناواژهی خرد نزد فردوسی تا کجاهاست. او دانش و فلسفه‌‌ی زندگی آدمیان را وابسته به خرد میداند و خرد را راهگشای راه بشر.
در جایی هم در باره خرد میآورد:
خرد را و جان را کی یارد ستود
وگر من ستایم کی یارد شنود
او اهمیت خرد را به مثابه ارزش جان میداند. از آنجا که فلسفهی آفرینش گرفتن روح برای انسان با اهمیت و بسیار پیچیده است و کار خدایی. پس از تلفیق تن با جان برای انسان در نزد فردوسی خرد است.
قضاوت بر محور خرد
در داستان خشم کاوس بر سودابه میآورد:
بجای که کاری چنین اوفتاد
خرد باید دانش و دین و داد
در صورت اتفاق قضیهی، آنجا از مقولههای مفید و با ارزش چون دانش و دین که خرد در راس همهی اینهاست، راه حل مورد نظر فردوسیست.
در خوان دوم رستم نیز فردوسی برای دادگری و قضاوت خرد را با ارزش میداند: هرکس که از دادگر، یک خدای
بپیچید خرد را، ندارد جای
خرد همچون شعور سیاسی فردوسی
فردوسی در نامههای کیکاوس میآورد:
خرد باید اندر سر شهر یار
که تیزی و تندی نیاید بکار
اینجاست که فردوسی تصمیمگیری را برمبنای خرد میستاید و هرگونه تصمیم از روی احساس، تندی و تیزی را برای حکومت کردن مردود میداند، که همانا تئوری تصمیمگیری دور از احساسات است. اندیشمندان سیاسی امروز نیز معتقد است که اتخاذ تصمیم در هنگام، قرار گرفتن تحت تاثیر هرگونه احساس و فشار به معنای کوتاه کردن عمر سیاسی فرد سیاست‌‌گر است. که البته تاکید فردوسی نیز همین تصمیمگیرفتنهای عاقلانه بر محور خرد است.
در گفتار فریدون به پسرانش میآورد:
چه گفتند گفتندگان پرخرد
هر آنکس که بد کرد کیفر برد
که بر ما چنین گشت گردان سپهر
خرد خیره شد ، تیره شد جای مهر
در داستان افراسیاب نیز نیامیختن کین و خرد را بر مرد جنگی حتمی میشمارد:
سر مرد جنگی خرد نسپرد
که هرگز نیامیخت کین با خرد