صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

یکشنبه ۹ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

عمر خیام و زندگی در لحظه‌ی اکنون

عمر خیام و زندگی در لحظه‌ی اکنون نویسنده : غضنفر کاظمی

28 ثور را سالروز تولد عمر خیام نامیدهاند. آدمی که هم شاعر بود و هم دانشمند و فیلسوف و ریاضیدان و منجم و مهمتر از همه نابغهی که پرسشگر بود و در عین حال کسی که همهاش در رباعیاتش مخاطبان خود را به بیخیالی و شادی دعوت میکرد.
عمر خیام جدای از شاعر بودن در علوم دیگر از جمله ریاضی، فلسفه، نجوم و دیگر چیزها نیز از آدمهای برجستهی بوده است. یکی از استادان برجسته ریاضیات در دانشگاه آکسفورد در باره دستاوردهای عمر خیام در گفتگو با صادق صبا میگوید، در آن زمان دستآوردهای خیام در رشته ریاضی صدها سال از اروپاییها جلوتر بوده است. تقویم یا گاه شماری که منسوب به خیام است را نیز میتوان یکی از برجستهترین کارهای وی دانست. تقویم خورشیدی که او بنا نهاده است کارایی و دقتش خیلی بیشتر از تقویم میلادی است و با گذشت هزار سال تا اکنون هم مورد استفاده فارسی زبانان جهان است. اما اکنون ما او را به دلیل رباعیات بسیار بسیار ارزندهاش میشناسیم. البته ترجمه رباعیات او توسط ادوارد فیتزجرالد باعث شد که شهرتش از مرزها نیز فراتر رود، در حدی که اکنون رباعیات خیام به چند و چندین زبان زنده دنیا ترجمه شده و یکی از محبوبترین کتابهای جهان است.  به هرحال جدای از این مسائل روی حرف من بیشتر پرسشگری، شادی، بیخیالی و تشویق این بزرگ مرد برای در اکنون زندگی کردن است که تقریبا در تمامی شعرهایش محسوس است.  عمر خیام آدمی بوده که هم در پی کشف معماهای هستی بوده و هم زندگی در لحظهی اکنون را تبلیغ میکرده است. شاید او خود به این کشف نایل گشته و به سعادت زندگی در لحظه رسیده بوده است. مشخص است آدمی که به آگاهی برسد و بیخیال گذشته و آینده که همه به معنی خواب است شود، دیگر در زندگی شاد و با نشاط خواهد بود که حقیقتا همین است زندگی واقعی.  ما در بسیاری از رباعیات خیام این مسئله را مشاهده میکنیم:
این یک دو سه روزه نوبت عمر گذشت
چون آب به جویبار و چون باد به دشت
هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت
روزی که نیامده است و روزی که گذشت
*****
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دل افروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
*****
می نوش که عمر جاودانی اینست
خود حاصلت از دور جوانی اینست
هنگام گل و باده و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی اینست
البته بسیاری ها او را کافر دانسته و بخشی هم گفته اند که او آدم پاک طینت و خدا پرستی بوده است. با همهی اینها اما خیام کسی بوده که همیشه در پی کشف بوده و عاقبت کار جهان و این معمای بزرگ برایش یک مسئله بوده است. او بارها در رباعیاتش به این موضوع اشاره کرده است.
قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
میترسم از آنکه بانگ آید روزی
کای بیخبران راه نه آنست و نه این
*****
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من
عمر خیام با آنکه این معماها و سوالات همیشه بر سرش میپیچیده، اما بیخیال هم بوده است. او باور داشته که نباید غم فردای زمانه خورد و در هر حالت شاد باید بود که قافلهی زندگی بسیار زود میگذرد.
ای دل غم این جهان فرسوده مخور
بیهوده نئی غمان بیهوده مخور
چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید
خوش باش غم بوده و نابوده مخور
*****
این قافله عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد
پرسشگری، یکی از مسئلههای دیگری است که عمر خیام در ذات خود داشته است. ذهن پرسشگر او باعث می شده که همیشه در ذهنش معما و سوال طرح کرده و در پی حل آن برود.
آنان که خلاصۀ جهان ایشانند
بر اوج فلک براق فکرت رانند
در معرفت ذات تو مانند فلک
سرگشته و حیران و هم سرگردانند
*****
هنگام سپیـده دم خروس سـحری
دانی که چرا همی کند نوحهگری؟
یعنی که نمودند در آیینۀ صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بیخبری