صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

حیدری وجودی، فراتر از یک شاعر (به مناسبت نخستین سالروز درگذشت حیدری وجودی)

 حیدری وجودی، فراتر از یک شاعر (به مناسبت نخستین سالروز درگذشت حیدری وجودی) الهام الدین سادات :

امروز حدود یک سال از درگذشت شخصیت فرزانه؛ دانشمند پرهیزگار، عارف وارسته، مولانا و بیدل شناس بی بدیل، افتخار افغانستان و جهان اسلام؛ شاعر و ادیبِ والا مقامی میگذرد که حدودِ هشتاد و یک سال قبل دامنههای هندوکش افتخار میلاد مبارکش را داشت و همه عمرش را وقفِ ایمانداری عارفانه و خدمتگذاری صادقانه به مردمش نمود.
اولین و مهمترین نکته برای شناخت واقعی نجم العرفا، غلام حیدر متخلص به حیدری وجودی شناختِ طرز دید و جهان بینی اوست، زیرا گفتار و نوشتار یک انسان بصورت نظم، نثر، ساده یا هر قالب دیگری که باشد، مایه از جهانبینی، عقاید، فلسفه و ایدیولوژیی میگیرد که نویسنده یا گوینده آنرا انتخاب نموده و به آن تعلق دارد.
بزرگی حیدری وجودی در افکار و اندیشههای ناب اسلامیاش است، که اساس آنرا هدایات قرآنی و ارشادات نبوی پیامبر اکرم (ص) تشکیل میدهد.
او قبل از آنکه یک شاعر و ادیب باشد، یک خودشناس و یک خدا شناس بوده است، زیرا سراسر اشعار و آثارش قصهی عشق است و افسانهی درد و جدایی؛ و هنگامهیست پایان ناپذیر از عجز و فروتنی، بیزاری از وابستگی به غیر الله و آئینه کشف اسرار عالم سفلی و علیا!
به قول خودش:
این شعر نیست نعره مستانه من است
فریان و شیون دل دیوانه من است
یا
بر معنی و لفظش نرسیدیم ز غفلت
اسرار دو عالم همه در دفتر ما بود
حیدری وجودی با جهان بینی توحیدیاش، انسان فاقد بینش معنوی را کور و بی بصر خوانده است و مشکل اکثریت انسانهای زمان ما را مشکل عقیدتی یا به قول خودش پردهی گمانی میداند که دیدهی یقین ما را پوشانیده است:
چشم معنی نظری نیست که میپرسیدم
صورتی کو که در او جوهر معنای تو نیست
و یا
دیده ی یقین ما  پرده ی گمان دارد
در قلمرو هستی ورنه بی حجابی تو

نجم العرفا مانند سایر عرفای بزرگ و با تمسک به آیه شریفهی (سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ)؛ تقرب به خداوند را بر مبنای سیر آفاقی و انفسی دانسته و دنیا و ما فیها را به مثابهی  نمایشگاهی میداند تا انسان  دیدهی بصیرت گشوده و تجلی جمال و کمال و جلالِ پروردگارش را به دیدهی حقیقت بین و معنی آشنای خویش در آن  ببیند و هرچه بیشتر به خالق خویش تقرب حاصل نماید. چنانچه میفرماید:
گر نباشد جوهر حسن تو منظورِ نظر
نیست جانا عارض گل در گلستان دیدنی
گر بود چشم حقیقت بین و معنی آشنا
هست در یک قطره دریای خروشان دیدنی
حیدری وجودی با آگاهی کامل از آیه مبارکه (يا أَيُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقناكُم مِن ذَكَرٍ وَأُنثىٰ وَجَعَلناكُم شُعوبًا وَقَبائِلَ لِتَعارَفوا ۚ إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللَّهِ أَتقاكُم ) خود را مربوط به یک کشور و یک مردم نداسته بلکه مربوط به همه جا و همگان میدانست.
همه انسانها را باهم برابر و برادر دانسته و معیار برتری را فقط و فقط در تقوا و  نیکوکاری میدید و بس:
هزار شکر که از دام رنگ آزادم
کشید عشق مرا از حصار مذهبها
یا
جای برادری و زمان برابریست
معیار برتری به جهانست حسن کار

کلمه «شاعر» هرقدر بزرگ هم  باشد؛ به تنهایی برای شناخت کامل حیدری وجودی کافی نیست؛ زیرا معرف اصلی نجم العرفا؛ افکار و معتقدات الهی و ربانی اوست که از سرچشمهی خودشناسی و خداشناسیاش آب میخورد، نه تنها از نام خشک شاعر.
خودش گفته است:
با تحیر میگشایم دیده بر دیوان خویش
چون بود آئینه ی دیدار تو آثار من
و یا
دوران بدور خود بگرداند هر نفس
روزیکه آدمی بخودش آشنا شود
دنیا در جهان بینی مردِ بزرگ حیدری وجودی؛ مکانِ امتحان بشر و دارِ آزمون بوده و انسان به اکتُر یا بازیگری میماند که صحنههای مختلف زندگی خویش را در  حالات، زمان و مکانهای مختلف؛ جوانی و پیری، دارایی و ناداری، قدرت و ناتوانی، مریضی و صحتمندی و امثال اینها که در اشعارش به «رنگ های فریبای زندگی» تعبیر شده اند یکی پی دیگر میگذراند و در اخیر کامیابانِ این امتحان کسانی خواهند بود که به قول وجودی «انتباه» گرفته و تعیین جهت خویش را در قول وعمل از مخلوق (دنیا و ما فیها)  بسوی خالق و مولای خویش نمایند:
دیدیم رنگهای فریبای زندگی
افسوس حیدری نگرفتیم انتباه
یا
چه صحنه ها که ندیدم بعمر کوته خویش
که عاقبت من ازین دار آزمون رفتم
شاعر عارف ، حیدری وجودی در مقابل اوضاع و احوال سیاسی- اجتماعی جامعهای که در آن میزیست بی توجه نبوده و نظریات خویش را در موارد خیلی عمده و اساسی با صراحت لهجه در قالب اشعار زیبایش بیان نموده است.
از دید او آزادی مهمترین اصل زندگی بشر بوده و ملتهایی که از این نعمت بزرگ محروم، یا بصورت کامل و واقعی از آن برخوردار نباشند، اصلاً  به معنی واقعی زنده نبوده و محکوم به نابودی هستند:
اصل حیات نیست جز آزاد زیستن
محکوم غیر را نبود زندگی شعار
در ایدیولوژی حیدری وجودی؛ دوری ملتها از فرهنگ، معتقدات، آداب و رسوم پسندیده خود شان باعث میشود تا زمینه برای نفوذ فرهنگی و اعتقادی سایر ملتها مهیا شود.
این بی فرهنگیها زمینه را برای زهر افگنی و سم پاشی استعمار و استثمار مهیا ساخته و پدیدههای شوم متذکره همچون اژدهای گرسنه ملتهای مظلوم ، مستعمره و مستثمره را خوار، زار و ذلیل نموده و تا وقتیکه به سرحد نابودی و فنا نکشانند آرام نمیگیرند.
چنانچه میفرماید:
وای آن قومیکه بی فرهنگ شد
زنده ی او زندگی را ننگ شد
زهر استعمار زارش میکند
قهر استثمار خوارش میکند
آتش سوزان این دو اژدها
عاقبت سازد وجودش را فنا
اندیشهی دانشمند رسالتمند، حیدری وجودی در داخل مرزهای افغانستان و حتی سایر کشورهای فارسی زبان نگنجیده و پهنای فکرش از زمین تا آسمان را در بردارد و اگر هر بیت او به هر زبان دیگری ترجمه شود گویندگان همان زبان را به دنیایی رهنمون میشود که سبب هدایت، سعادت و رستگاریشان در دنیا و آخرت میگردد.
حیدری وجودی دلیل عمدهی جنگ و نا آرامی، ظلم و بیعدالتی، حق تلفیها، فقر و گرسنهگی و در کُل همه بدبختی و نابسامانیهای موجود در جهان امروزی را زادهی خود خواهیها و تکبرِ افرادِ قدرتمند در مقیاسهای کوچک و بزرگ ملی و بین المللی دانسته میفرماید:
بشر ای دشمن آرامی خویش
هوسها پخته یی از خامی خویش
ز خودخواهی بدانشگاه هستی
شدی انگیزه ی ناکامی خویش
و یا
ایکاش که در روی جهان جنگ نمیبود
در کارگه شیشه گران سنگ نمیبود
دنیا همه راحتکده میگشت بشر را
گر فتنه و خودخواهی و نیرنگ نمیبود
جنگ است جنگ فته و خودخواهی بشر
یارب نگهدار جهان در حصار صلح
در اخیر باید گفت که حیدری وجودی شخصیت چند بُعدیی هست که هرکس او را به قدرِ فهم، دانش و بینش خود میشناسد، نه آنچنانی که هست؛ رمز عظمت و محبوبیت حیدری وجودی را باید در فکرش و در مفاهیم والایی که اشعار و نوشتههایش انعکاس دهنده آنست جستجو کرد؛ نه فقط در وزن و قافیههای خشک ظاهری اشعارش!