صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

کشتند، کشتید، کشتیم

-

کشتند، کشتید، کشتیم

این حکایت افغانستان هست؛ حکایت سرزمینی که نزدیک به چهار دهه است تنها چیزی که مکرر و بیش از همه می شنود، می خواند و می بیند، همین کلمات است؛ کشتند، کشتیم، کشتید، کشته شدند...حکایت مرگ در افغانستان همچنان پررنگ ترین داستان است که ساکنان این سرزمین از صبح تا غروب و از غروب تا سپیده صبح آن را می خوانند و می بینند.

در ده سال گذشته که می رفت وضعیت عوض شود و دیگر نه داستان کشتن و کشته شدن بلکه زندگی کردن سرخط درشت سرنوشت جدید این کشور باشد اما چنین نشد و همواره این جریان تلخ در حال تکرار است و هیچ چشم اندازی نیز برای پایان یافتن این نقطه سیاه به چشم نمی خورد.

در هفته های گذشته ده ها تن در افغانستان جان خویش را از دست دادند؛ در میان قربانیان زنان و کودکان نیز هستند؛ کسانیکه در حین زنده بودن نیز در افغانستان زندگی نه، بلکه تنها زنده هستند. جنگ و خشونت های ناشی از آن چنان به وفور قربانی گرفته است که اگر روزی در سرخط اخبار گزارشی از تلفات انسانی در آن نباشد، تعجب بر انگیز و باور نکردنی است. در حال که در سایر کشورها کشته شدن حتی یک فرد می تواند روند جاری تمام کشور را متاثر بسازد وغوغایی ایجاد نماید.

طولانی شدن جنگ و پیامدهای آن
طولانی شدن جنگ و پیچیده بودن ابعاد مختلف آن سبب شده است که سرنوشت و وضعیت افغانستان در هاله ای از ابهام وسردرگمی مواجه باشد. زندگی کاملا مختل شده است و مردم تنها «نفس» می کشند و به ندرت می شود کسی را پیدا کرد که اززندگی کردن در افغانستان خرسند وخوشحال باشد؛ کلمه «می گذرد» اصطلاح عام مردم در هنگام احوال پرسی با یکدیگر است و عمق این کلمه نشان میدهد که دل مردم افغانستان تنها به گذر زمان خوش است و میزان لذت بردن از زندگی بسیار پایین و شاید هم در حد صفر باشد.

بحران روانی و رکود اقتصادی مهمترین اثرات جنگ بوده است که به صورت مستقیم و غیر مستقیم تمام ابعاد زندگی مردم را در نوردیده است. ترس از ادامه جنگ، آشوب وخطر از دست دادن زندگی سبب شده است که اکثر تلاش های اقتصادی برای افغانستان به صورت روزمره انجام شود و همین وضعیت یکی از دلایل اصلی فساد اداری در افغانستان نیز هست؛ زیرا هیچ کسی اعتماد به آینده و فردای خویش ندارد.

جستجوی زندگی
یکی از بیشترین جمعیت های مهاجر دنیا را افغان ها تشکیل می دهد. صدها تن دیگر از شهروندان افغانستان با در نوردیدن خطرات و تهدیدات هولناک برای یافتن اکسیر زندگی راه کشورهای مختلف را در پیش گرفته اند و بسیاری از انها هرگز به مقصود نرسیدند و خیلی ها هم هرگز نخواهند رسید.

همه این خطر پذیریها و تحمل دشواریها نشان می دهد که در افغانستان عنصر« زندگی» نایاب و خطر در هر لحظه و هر گوشه ای در کمین است؛ ممکن است به صورت ناگهانی مردی در میان انبوه جمعیت سرگردان برای یافتن لقمه نانی، خود را منفجر کند و یا همه را به رگبار گلوله ببندد. هیچ اعتمادی نیست که در جریان پیمودن مسیری، ناگهان ماینی انفجار نکند و زندگی تمام اعضای یک خانواده و یا جگر گوشه های آن را نگیرد. این ها مواردی اند که سالهاست در افغانستان به وفور تجربه می شود و میانگین کسانیکه در این گونه موارد جان میدهند به ده نفر در روز می رسد.

این آماربسیار وحشتناک است؛ بیشتر شبیه یک کابوس هولناک که تنها می تواند گاهی در خواب اتفاق بیافتد ولی متاسفانه این یک خواب نیست، یک واقعیت عینی در سرزمینی است که پایه های زندگی مرتب در طوفان هولناک جنگ می لزرد و ممکن است هر آن به سر کسی فرود بیاید.

سایه شوم جنگ وتکرار تراژدی کشتن و کشته شدن، اصل زندگی ارام و شاد را برای شهروندان افغانستان شبیه افسانه ی ساخته است از جنس سیمرغ که هرگز نبوده و نخواهد بود و ادمیان تنها می تواند داستان آن را بشنود؛ رفتن از افغانستان و داشتن زندگی ارام در یکی دیگر از کشورهای جهان بزرگترین ارزوی اکثر شهروندان افغانستان است که نشان میدهد مردم برای نجات دادن خود از این همه مصیبت و مرارت ها، راهی جز داشتن یک ارزوی خلاص شدن از این داستان غمناک ندارند.

دیدگاه شما