صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۸ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

آفت از دورن؛ روایت فروپاشی دولتِ امانی بخش دوم و پایانی

-

آفت از دورن؛ روایت فروپاشی دولتِ امانی  بخش دوم و پایانی

قسمت اول این یادداشت سیر دولت سازی را در افغانستان و ایجاد حکومت مدرن امانی را به بررسی گرفت، همچنان برای درک شکست و فروپاشی دولت امانی نظر به منابع تاریخی دو فکتور عمده مطمح نظر است. عوامل بیرونی و عوامل داخلی شکست دولت امان الله خان. در بررسی عوامل داخلی پنج نکته¬ی مهم اشاره گردید که چهار مورد آن به صورت ضمنی و مجمل در بخش اول این مقاله گنجانده شد. اکنون در این قسمت به تحلیل و ارزیابی اساسی ترین عامل داخلی که از نظر غلام محمد غبار علت اصلی در فروپاشی دولت امانی بوده است مورد کنکاش قرار می گیرد.
موجودیت فساد گستره و عدم مدیریت آن از جنب شخص شاه و دولت، زمینه را برای سقوط دولت نوپای امانی همراه با جریان اصلاحاتش مهیا ساخت. به روایت از کتاب افغانستان در مسیر تاریخ نوشته آقای غبار، دولت امان الله خان فرو نمی پاشید، اگر جلوی فساد گسترده و روز افزون درون نظام گرفته می شد. غبار عوامل و کاستی های زیادی را بر می شمارد و بعد تاکید می کند اساسی ترین اسباب برای شکست جریان اصلاحات در دوران امان الله خان بی نظمی درون حکومت بود. غبار عوامل بیرونی را نیز قابل ملاحظه و کمک کننده می داند اما مساعد ساختن برای عوامل بیرونی را، شرایط داخلی کشور می داند.
... ولی تمام این قضایا مانع تطبیق رفورم های دولت شده نمی توانست، اگر جبهه دولت در داخل خود شکاف نمی برداشت و تناقض ایجاد نمی کرد؛ زیرا ملت هنوز به پشتبانی شاه و دولت ایستاد بود و همین حمایت مردم بود که با وجود اختلال در دستگاه و ماشین دولت، پایه های آن را محکم و استوار نگه می داشت (غبار: 1390، 687).
در لوی جرگه هزار نفری پغمان (1928م) با آن که نمایندگان ولایات، پروگرام اصلاحی دولت را علی الرغم منافع و عنعنه¬ی خود تصویب نمودند، برای هیچ نماینده¬ی اجازه داده نشد که از سؤ اداره¬ی وزرا و حکام کشور به نام ملت حرف بزنند و راه اصلاح نشان دهند. مقرر بود که هر ولایتی مطالب خودش را کتباً به رئیس شورای دولت سردار شیر احمد خان بسپارد. سردار اختیار داشت که چه چیز را در آجندای مباحثات جرگه بپذیرد و چه چیز را ممنوع قرار دهد. پس جرگه مأیوس و متعرض گردید و غلام محی الدین خان ارتی نماینده¬ی انتخابی کابل که سه صدهزار روپیه اعانه برای خریداری مهمات جنگی دولت شخصا پذیرفته بود، فریاد کرد: اعلیحضرتا! مادامی که این وزرای مشهور بالفساد شما تا پای محاکمه و دار برده نشده اند، هیچ اصلاحاتی در مملکت ممکن نیست (غبار:1390، 706).
متعاقباً در جلسه چمن استور کابل هنگامی که یک نفر از شاملین جلسه (عبدالرحمان خان لودی) گفت: اعلی حضرت خودشان را یک پادشاه انقلابی در نطق معرفی نمودند، پس توقع می رود که انقلاب در دستگاه دولت را بپذیرد. ده سال است که اعلی حضرت وظیفه¬ی صدارت عظمای کشور را شخصاً به دوش گرفته اند، در حالی که انقلاب متقاضی آن است که عوض اعلی حضرت شخص مسؤل دیگری به حیث صدر اعظم افغانستان منصوب گردد. البته این پیشنهادها پذیرفته نگردید و جواب عبدالرحمان خان فردای آن روز در قصر دلگشا داده شد، و آن این که او را احضار کردند و از طرف شاه امر نمودند که استعفای خودش را از مأموریت دولت بدهد. او رئیس گمرکات کابل بود (غبار: 1390، 706).
روی هم رفته اداره¬ی دولت به شکل یک حکومت مطلق العنانی در آمد که در تاریکی راه می رفت. به همین سبب بود که محمود طرزی از وزارت خارجه معزول گردید و جایش به شخصی مانند غلام صدیق خان چرخی داده شد که اوکفایت اداره¬ی سیاست بین المللی افغانستان را نداشت. همچنین محمد ولی خان وزیر حربیه از کابینه اخراج گردید و برای نام، وکیل شاه خوانده شد. عبدالهادی خان داوی وزیر تجارت نیز از عضویت کابینه استعفا نمود و میر سید قاسم خان قبلاً از امور مهمه دولت به کنار رانده شده و یک عده رجال کارآگاه کشور مدتی پیشتر به عناوین سفرا از افغانستان خارج ساخته شده بودند. معهذا این وضع در معنی آن نبود که رجال وطن پرست به کلی نابود گردیده بودند. هنوز در پایتخت و ولایات در امور ملکی ونظامی مردان شریف و با کفایتی وظیفه دار بودند، مگر طرز اداره به نوعی آمده بود که اینها در مقابل استبداد رأی شاه و هم کار شکنی یک عده از مأمورین مغرض و مخالف که در تفکر شاه نفوذ و رخنه کرده بودند، از انجام هرگونه خدمت در راه امنیت کشور و حفظ دولت عاجز شده بودند (همان).
غبار در صفحات متعدد اینگونه از ضعف و ناکارآمدی و فساد گسترده در سطح دولت شاکی است و این موضوع را بنیاد خرابی و شکست دولت امان الله خان می داند. اشاره های غبار در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ این واقعیت را برملا می سازد که دولتِ تحت رهبری امان الله خان با ترویج و بسط روز افزون فساد اداری در لایه های مختلف حکومتداری این زمینه را قویاً مساعد ساخت، تا دولت و حکومت امان الله خان با تمام برنامه های اصلاحی شان فروبپاشد و از میان برود. شکاف خلق شده میان دولت و مردم ناشی از همین آفت درونی دولت امانی بود. مردم از دولت امان الله خان دور شدند و چهره های خادم مملکت از دستگاه دولت بیرون رانده شدند. افراد با فساد های روشن شان بازهم در کنار شاه و دولت قرار داشتند و همواره به نای فاصله میان مردم و دولت امانی پُف می کردند. از سوی دیگر عدم توجه دولت و شخص شاه به بسط مخوف فساد در دولت و نظام مسبب گردید که عوامل خارجی و دشمنان افغانستان مترقی وارد این آشفته بازار سیاسی و مدیریتی شوند و ماهی مقصود خویش را برگیرند. جریان رفورم امان الله خان در مقطع اول از کارآیی و مؤثریت خوبی بهره می بُرد و چشم انداز امید بخشی را به رُخ مردم افغانستان باز نموده بود. اما بدبختانه عامل بسته شدن این دریچه رجأی مردم افغانستان را عدم مدیریت در دستگاه دولت و شخص شاه فراهم ساخت. بنابر این، آفتی درونی؛ روایت فروپاشی و نابودی نظام و دولت را در افغانستانِ آغاز قرن بیستم میلادی تسجیل ساخت. این واقعیت تلخ برای نسل های بعدی در افغانستان جز افسوسی را به ارمغان نگذاشت، اما درس عبرت از این واقعیت تاریخی بایست مردم و دولت ما را بیدار سازد.
البته در این اختلال بزرگ که افغانستان را دیک مرحله¬ی مهم تاریخی سالها به عقب انداخت، سیاست استعماری نیز دست داشت؛ ولی این تأثیر خارجی عامل درجه اول اختلال نبود، بلکه اداره¬ی دولت افغانستان عامل نخستین ویرانی مادی و معنوی کشور گردید و این سؤ اداره¬ی داخلی بود که با دست خود زمینه¬ی فعالیت مخالفانه¬¬ی خارجی را مساعدت ساخت. این است که دستگاه خارجی از این زمینه استفاده کرده و ماشین جاسوسی او در داخل افغانستان به فعالیت شروع نمود و مثلاً در کابل یک نفر منجم، انقراض حتمی سلطنت راه را پیشگویی کرد و به سرعت پیشگویی دربین حلقه های درباری متشر گردید (همان).
با مهیا شدن فضا در داخل افغانستان، دخالت و تخریب قدرت های استعماری از طروق مختلف آغاز می گردد. عمالان و جاسوسان انگلیس که در کشور، مترصد اوضاع سیاسی و دولتداری بودند، شروع به فعالیت نمودند. از سنتی بودن و روحیه پاک دینی و مذهبی مردم استفاده ابزاری صورت گرفت. عده¬ی در قالب متنفذین قومی و عده¬ی با ماسک روحانی در میان مردم تبلیغات ضد دولت امان الله خان را آغاز کردند و در نهایت پای استعمار و غرض آلودِ قدرت های بیرونی را در افغانستان برای بار چندم باز کردند. دولت با ورشکستگی درونی نظام و داشتن فاصله هراسناک با مردم مواجهه شد، دشمنان نظام و دولت توانستند از این خلأ های سیاسی و مدیریتی به حد اعظمی آن مستفید شوند. کارزار دشمنی را با شعار های عوام فریبانه در برابر دولت گرم نمودند و هر روز بیشتر از قبل به آرزو های شوم شان خود را نزدیک تر می دیدند. با این وصف، عامل اصلی فروپاشی دولت امان الله خان آفت درونی نظام و فساد گسترده و خویش خوری های رایج در آن زمان بوده است.

دیدگاه شما