صفحه نخست » مقالات » پیامدها و مکانیسمهایمدیریت نیروهای خیزش مردمی درحمایت از نظام -بخش اول
پیامدها و مکانیسمهایمدیریت نیروهای خیزش مردمی درحمایت از نظام -بخش اول
- مصطفی شفیق
• تأمین صلح و امنیت، یکی از مهمترین نیازهای اصلی وحیاتی جامعه انسانی است. با توجه به شواهد و تجربههای تلخ گذشته قیامها و نیروهای خیزش مردمی در جوامع بشری نشان داده است، که نیروهای خیزش مردمی در حمایت از نیروهای امنیتی و دفاعی در کشورهای مختلف تجربۀ موفق نداشته است. بنابراین در روزهای اخیر موج عظیم از نیروهای خیزش مردمی در کنار نیروهای امنیتی و دفاعی کشور در افغانستان به راه افتاده و این بسیج ملی درجریان شدیدترین حملات گروه طالبان، علیه دولت و مردم افغانستان برای دفاع از ارزشهای ملی و برپای نظام جمهوری بسیح ملی و قیام مسلحانۀ خویش را آغاز کرده است. این خیزشها زمانی اوج میگیرد که هیأتهای مذاکره کنندۀ استقرارصلح، هر دو طرف در حال گفتوگوهای مذاکرات صلح بین الافغانی میباشند و یا حداقل تمهیدات تحقق صلح را با میانجیگری ایالات متحده آمریکا، سازمان ملل متحد،کشورهای همسایه و کشورهای منطقه و اتحادیه اروپا در حال فراهم کردن است. بنابراین، نیروهای خیزش مردمی در کنار نیروهای امنیتی و دفاعی کشور در حمایت از نظام جمهوری؛ به همان میزان که در تقویت روحیه نیروهای امنیتی و دفاعی کشور از اهمیت فوق العاده برخوردار است و به همان پیمانه چالشها و تهدیدات احتمالی بالقوه و بالفعل را در کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت در فراروی نیروهای امنیتی و دفاعی کشور و نظام جمهوری؛ و خارج از مکانیسمها و ساختارهای تعریف شدهای وزارت خانههای دفاع، داخله، امنیت ملی، خطرات جبران ناپذیری را در پیخواهند داشت. با توجه به پیشینۀ اختلافات تاریخی طولانی مدت قومی، مذهبی، زبانی، اختلافات شدید احزاب و جریانهای سیاسی و تعارض منافع در میان جریانها و طیفهای مختلف و بافت سنتی و جامعه موزائیکی افغانستان، این حرکتهای مردمی؛ مقدمۀ تنشها و شعلهور شدن جنگهای داخلی را به صورت نیمه پنهان دامن میزند. از این منظر، اوضاع امنیتی دیر یا زود به صورت طبیعی از کنترل دولت خارج میشوند. و نه تنها در برابر دشمن مشترک مردم افغانستان، که گروه افراطی طالبان باشد، ایستادگی و جنگ نمیکنند، بلکه در تقابل با نیروهای دولتی قرار میگیرند، زیرا مقاصد و اهداف و خواست آنها را دولت و نظام جمهوری برآورده نمیتواند. بنابراین، دولت مرکزی باید برای مهار نیروهای خیزش مردمی از بینظمی، طرح سازماندهی، کنترل، نظارت و مدیریت نیروهای خیزش مردمی را درجهت تحقق اهداف استفادۀ درست از نیروهای خیزش مردمی، در برابر گروه طالبان به کار گرفته و مکانیسمها و پلانهای خویش را تطبیق و عملیاتی نمایند.
• گفتار یکم؛ سازماندهی نیروهای خیزش مردمی در قالب وزارت خانههای دفاع و داخله؛
2. اهداف طرح؛ سازماندهی نیروهای خیزش مردمی درساختار نظام؛
• دستیابی و استفاده از ظرفیتها و پتانسیلهای نیروهای مردمی برای مقابله با گروه طالبان برای تأمین امنیت و تحقق صلح پایدار، یکی از مهم ترین مسائلی است، که نیازمند مطالعه کارشناسی شدۀ دقیق و شناسایی فرصتها و چالشهای موجود و ارائه راهکارهای مناسب در به کارگیری و بسیج نیروهای مردمی در کنار نیروهای امنیتی و دفاعی با گروه طالبان می باشد. بنابراین، برای تحقق اهداف و استفاده از نیروهای خیزش مردمی؛ زمانی عملی و امکان پذیر است که برای سازماندهی این نیروها در قالب وزارت خانههای دفاع، داخله، امنیت ملی افغانستان در مقابل گروه طالبان باید تدبیر درست و منطقی سنجیده شود. بنابراین، هدف طرح بررسی چالشها و فرصتها در استفاده و به کارگیری مؤثر نیروهای خیزش مردمی در ساختار دولت و نظام جمهوری در کنار نیروهای امنیتی و دفاعی کشور؛ با گروه طالبان و ارائه مکانیسمها جهت حفظ نیروهای مردمی به صورت سازماندهی شده و کنترل شده در امر مقابله با گروه طالبان و فراهم سازی تحقق امنیت، ثبات سیاسی و صلح پایدار میباشند.
3. تحلیل و بررسی وضعیت موجود
همزمان با خروج نیروهای آمریکایی و ناتو از افغانستان؛ سقوطولسوالیها و به تبع آن تهدید مراکز ولایات مختلف؛ نگرانیها و پسلرزههای شدیدی را در راستای مقابله و ایستادگی نیروهای امنیتی و دفاعی کشور با گروه طالبان، در میان دولت و مردم افغانستان به وجودآورده است. این نگرانیها باعث شدهاند که نیروهای خیزش مردمی از طرف جریانها و احزاب مختلف سیاسی شکل بگیرند و در دفاع از نیروهای امنیتی و دفاعی کشور، در جبهات جنگ در برابر گروه طالبان دست به قیام مسلحانه بزند. بنابراین، نیروهای خیزش مردمی، به صورت طبیعی و قطعی شمشیر دولبه هستند. یعنی اگر از سوی دولت به صورت قانونی، باییو متریک صورت بگیرد و سلاح و تجهیزات نظامی در اختیار و بنام شخص مسلح قرار بگیرند و ثبت شود به نفع دولت و مردم افغانستان میباشد، به این معنا که دولت نظارت کامل و کنترل دقیق بر عملکردهای نیروهای خیزش مردمی داشته باشند. اما اگر خارج از نظارت و کنترل دولت، نیروهای خیزش مردمی دست به حمایت از نیروهای امنیتی و دفاعی کشوربزند و بدونکدام آموزش دوره های نظامی، در بلند مدت دولت مرکزی، دیگر قادر به نظارت و کنترل نیروهای خیزش مردمی نخواهد بود و زمینههای پیشروی گروه طالبان را فراهم نموده و در دراز مدت، تهدیدات و خطرات جبران ناپذیری برای دولت مرکزی و نظام سیاسی را به وجود میآورد، و حتی زمینه سقوط نظام مستقر را در پیخواهد داشت. بنابراین، برای سازماندهی و تحت مدیریت در آوردن نیروهای خیزش مردمی، دولت به صورت قانونی و عاجل طرح سازماندهی (مسلحسازی قانونی درساختار نظام) را در دستورکار خویش قرار بدهد. تا از نیروهای خیزش مردمی در ساختار قانونی نظام استفادۀ درست صورتگرفته و برای دفع و خنثیسازی و خطرات احتمالی، مکانیسمهای اجرایی به صورت زمانبندی شده در قالب طرحهایکوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت را روی دست بگیرند.
1.3 نقاط قوت و مثبت استفاده از نیروهای خیزش مردمی (پتانسیلها، امکانات)
• دولت جمهوری اسلامی افغانستان، باید از تمام امکانات و ظرفیتهای لازم را برای دستیابی و به کارگیری نیروهای خیزش مردمی برای تقویت نیروهای امنیتی و دفاعی کشور برای سرکوب گروه طالبان و تحقق صلح پایدار با طالبان در مذاکرات بین الافغانی بهکارگیرند و مور استفادۀ مؤثر قرار بدهند.
• شرایط پیش آمده برای تقویت و روحیه نیروهای امنیتی و دفاعی و به کارگیری به صورت منطقی با مطالعه دقیق و کارشناس شده از نیروهای خیزش مردمی در دفاع از نظام و سیاستکلی دولت در مواجه با تهدیدات شدید گروه طالبان؛ دولت جمهوری افغانستان باید از حرکتهای مردمی استقبال کرده و کمال استفاده را انجام دهد.
اما استفاده و به کارگیری بسیج ملی باید در یک مکانیسم شفاف و تعریف شدۀ در ساختارهای وزارت خانههای دفاع، داخله، امنیت ملی افغانستان صورت بگیرند و بیش از پیش برای دفاع از ارزشهای نظام و مسأله تحقق پروسه صلح را به عنوان نقطه امتداد حیات سیاسی خویش جدی بگیرد.
• صلح در جامعه افغانی در شرایط اتفاق می افتد که تداوم جنگ و منازعه راه حل نیست و باید وضعیت موجود را تغییر داد و زمینه صلح را فراهم کرد. بنابراین برای دستیابی به صلح پایدار و کشانیدن و وادارکردن گروه طالبان از جبهات جنگ به پای میز مذاکرات صلح؛ یکی از مهمترین و مؤثرین مکانیسم مقابله با گروه طالبان بسیج ملی و استفادۀ بهینه از خیزش نیروهای مردمی در کنار نیروهای امنیتی و دفاعی کشور است و گسست میان دولت و ملت از همین مکانیسم قابل ترمیم و جبران میباشند و بنیادهای نظام جمهوری هم در جبهۀ جنگ و هم در میز مذاکرات صلح با گروه طالبان تقویت شده و استحکام بیشتری پیدا میکنند.
• باتوجه به اینکه در افغانستان، مشروعیت دولت بسته به عنصر قومیت است، بنابراین، همبستگی ملی در میان نیروهای خیزش مردمی در کنار نیروهای امنیتی و دفاعی از ترکیب مناسب و ساختار عادلانه برخوردار باشند. زیرا هیچ یک از قوام ساکین در افغانستان احساس بیگانیگی نکرده و احساس تعلق خاطر خویش را نسبت به کشور آبائی و اجدادی خویش داشته باشد و حس میهن دوستی همیشه در حال تقویت باشد و زنده نگه داشته شود تا در برابر هرگونه گروههای متجاوز و تروریستی با اهداف و منافع مشترک ملی اقدام نمایند.
• با شدت گرفتن جنگ و پیشروی چشمگیر گروه طالبان و فتح ولسوالیها و ولایات در حین گفتو گوهای پروسه صلح با طالبان، به صورت حتم؛ استفاده از ظرفیتها و کلیۀ امکانات نیروهای خیزش مردمی در حمایت از نیروهای امنیتی و دفاعی کشور یک اصل انکار ناپذیر و ضرورت اجتناب ناپذیر میباشند. زیرا بقا و استقرار یک نظام سیاسی، استمرار زیست جمعی، حیات سیاسی و دستیابی به امنیت، ثبات سیاسی و تحقق صلح پایدار بدون پشتوانۀ مردمی نه منطقی است، نه عملی است و نه امکان پذیر؛ و در نهایت این مردم است که بقاء نظام و تحقق صلح را در برابر هرگونه گروه شورشی و تروریستی و متجاوز تضمین و حراست میکنند، اما عقلانیت سیاسی ایجاب میکنند که از بسیج ملی و خیزش نیروهای مردمی به صورت درست در یک مکانیسم قانونی با کنترل و نظارت کامل دولت صورت بگیرند و نه خارج از سیاست و حمایت دولت باشند.
دیدگاه شما