صفحه نخست » مقالات » روایت جدید طالبان همان روایت دو دهه قبل است
روایت جدید طالبان همان روایت دو دهه قبل است
- احمد هیواد رهیاب
شاید طالبان در گفتار و ظاهر اندکی تغییر کردهاند و اما در عمل به اندازهی سر سوزنی از زشتی و قباحت آنان کاسته نشده است. آنان در نشستها و مجالس حرف و حدیث از حقوق بشر و پابندی به قوانین اسلامی میزنند. تلاش دارند خود را در جامه دیپلماتیک، سیاستمدار جلوه دهند و قیل و قال سیاسی و دیپلماتیک عرضه کنند. به ویژه بعد از امضاء توافقنامه با اَمریکا، بلبل نغمه خوان آنان سر شوق آمده و همه روزه میسراید و میپیراید. هر چی بسرایند و ببافند و به جامعه عرضه کنند و اما سرشت آنان که تغییر نکند، هیچ است و در هیچ. طالبان روایت جدید ندارند و با برنامه جدیدی وارد میدان نشدهاند. طرز تفکر، اندیشه و عمل آنان، همان نگرش خونآشامِ دو دهه قبل است که در عملکردهای پسین آنان در اقصی نقاط افغانستان به وضوح مشاهده گردیده است.
در این صورت طالبان با هر جامه و چلتاری که بیایند و هر کذب و لاف که ببافند و برای جامعه امروزی عرضه کنند، قابل قبول و پذیرش نسل آگاه و درد کشیده نیست و هیچ افغانی که تجربه ظلم و ستم طالبان را داشته باشد، با آنان همراه و همنظر نخواهد شد. به قول شاعری: "به هر رنگی که خواهی جامه میپوش، من از طرز خرامت میشناسم". حال طالبان هم اگر هر گونه صافکاری و پاککاری کنند، چون طرز خرام خود را نمیتوانند تغییر دهند، مردم افغانستان آنان را میشناسند و از صحنه ترد خواهند کرد.
اعمالی را که طالبان طی دو ماه گذشته مرتکب شدند، هرگز مردم و تاریخ افغانستان فراموش نخواهند کرد. آنان در بدخشان بر دختری تجاوز کردند، در تخار اعلامیهی ازدواج اجباری با دختران و بیوهها را صادر کردند، در فاریاب بر نیروهای نظامی تسلیم شده شلیک کردند، بزرگ و موی سفید را به جرم مذهب و زبان به رگبار بستند، جوانان را به جرم لباس غربی پوشیدن و ریش تراشیدن با مرمی بستند و به دار آویختن، دختران و زنان را از مکتب و دانشگاه رفتن مانع شدند.
محکمههای صحرایی آنان همچنان ادامه دارد که همواره جان شهروندانِ را میگیرند که جرم آنان ثابت نشده است. اینها و صدها مورد جنایات دیگر که همه روزه طالبان مرتکب میشوند.
پس روایت جدید طالبان چیست؟ کشتن، تخریب، تجاوز، محکمه صحرایی، به دار آویختن و...؟ طالبان از دین اسلام روایت و برداشت افراطی دارند و برمبنای همان برداشتهای خشن از متن دین، وارد میدان شدهاند و از زمان ظهور تا کنون بر بنیاد همان برداشتها عمل میکنند و میجنگند. آنان به مرجع اصلی تفسیر متون اسلامی که دانشگاه الازهر و عربستان سعودی است و تمام جهان اسلام بدان اعتماد میکنند، اعتنا ندارند. طالبان باور به جنگ دارند، ماهیت طالبان و همفکرانشان، جنگ است و وحشت، صلح و سعادت دنیاوی در باور آنان نمیگنجد و به آن باور ندارند.
طالبان تا کنون نوعیت حکومت و نظام خود را مشخص نکردهاند. آنان برای حکومت کردن و برقراری نظام، هیچگونه طرح و برنامهی ندارند. روایت حکومت اسلامی طالبان، روایت کاذب است که بر اساس آن تعدادی را فریب دادند تا در صفوف آنان بپیوندند و در مقابل حکومت افغانستان بجنگند. این روایت، روایت توخالی است و برای عرضه چیزی در بساط ندارند. اینکه بعد از به قدرت رسیدن، طالبان کشور و ملت را چگونه مدیریت خواهند کرد، مبهم است و اما میتوان شیوه حکومتداری آنان را از تجربه دو دهه قبل حدس زد که چگونه دستها قطع کردند و سرها بریدند.
امارت اسلامی طالبانی نام نظامی است که طالبان طی سالهای 1996 تا 2001 حکومت خود را در افغانستان بدان مسما کرده بودند. در این نظام، تمام صلاحیت بدست یک فرد بود؛ ملا عمر، هر آنچه که او هدایت میداد، قابلیت تحمیل داشت و باید فوری اجرا میشد. شهروند بهنام رعیت یاد میشد که حق نظر و مخالفت با تصامیم دولت را نداشت. هر آنچه را دولت مناسب میدانست، گویا مناسب حال تمام رعیت است و باید به منصه اجرا گذاشته میشد. طالبان خود محاکمه برگزار میکردند و خود قصاص مینمودند. شاید کمتر روزهای بود که در میدانهای ورزشی مرکز و ولایات دستها قطع نشوند و یا به سینهی گلوله شلیک نشود. این سنت ماندگار طالبان بود که قبل از آغاز فوتبال یا مسابقه کشتی، باید به زندگی چند تن پایان میدادند.
این روایت طالبان، امروز همچنان پابرجاست. همین چند روز قبل، جوانی را به جرم دزدی در ولایت تخار محاکمه صحرایی کردند و دست بریدند. خدا داند که او جوان مرتکب جرم شده بود یا نه، اما کسی جرئت مخالفت با تصمیم طالبان را هم نداشت و همه سکوت اختیار کرده بودند و تماشای قطع دست جوانی داشتند.
حکومت طالبان، حکومت برچسبها بود. به هر چیزی که به سودش بود و باعث بقای شان میشد/میشود، برچسب دینی میزدند. از خشونت تا جنایت، از غارت تا کشتن و همه و همه را برچسب زدند و حکومت کردند. آنان از حکومت و نوع نظام تعریفی ندارند. به نظر آنان حکومت همان رفتارهای قبیلوی و عرفی که از جوامع بدوی بهجا مانده و مخلوطی از برداشتهای افراطی اسلام است. شاید تعدادی از طالبان از دین و اسلام، صرف با نام آنها آشنا باشند. هستند تعدادی که سواد خواندن و نوشتن به رسمالخط دری را ندارند، چی برسد به عربی که بتوانند قرآن، حدیث و روایات بخوانند و نقل کنند، اما با آنهم تلاش دارند تا اسلام را به جبر بالای دیگران با کنترول ریش، نوع لباس و رفتار اجتماعی تحمیل کنند.
در پایان میتوان گفت که طالبان روایت و رویکرد جدیدی برای برقراری نظام و حکومت کردن ندارند. آنان دنبالهرو و فرمانبردار افرادی هستند که اکثراً از متون اصلی دین آگاهی ندارند و یا از آن برداشتهای افراطی دارند که برمبنای آن به خشونت و جنایت متوصل میشوند و آن را برجسپ دینی میزنند. مردم افغانستان نیز با روایت طالبانی و ظلم و ستم آنان به خوبی آشنایی دارند و بعید به نظر میرسد که بار دیگر فریب مکاران تاریخ را بخورند.
دیدگاه شما