صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۸ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

سرنوشت صلح پایدار در افغانستان؛ درداخل یا خارج از مرزهای افغانستان تعیین می‌شوند؟

-

سرنوشت صلح پایدار در افغانستان؛ درداخل یا خارج از مرزهای افغانستان تعیین می‌شوند؟

درآمد
شواهد تاریخی و تجربۀ گفتوگوهای نا فرجام تحقق صلح در افغانستان در ادوار مختلف نشان دادهاند: « سرنوشت صلح پایدار در افغانستان» را باید در خارج از مرزهای افغانستان جستجوکرد. به عبارت دیگر؛ طرف گفتوگوهای استقرارصلح پایدار گروه تروریستی طالبان با دولت و شهروندان افغانستان نیست. زیرا همان گونه که جنگ ها، منازعات و خشونت های ضد انسانی که در طول سی سال از سوی طالبان علیه دولت و مردم افغانستان روا داشته شده اند؛ طالبان مسؤول مستقیم این همه کشتار و قتلعام های خونین نیروهای امنیتی و دفاعی و شهروندان ملکی نیستند، بلکه پاکستان و بازیگران منطقهای و بین المللی میباشند. با گذشت نزدیک به دو سال است که از امضاء موافقت نامۀ آوردن صلح در افغانستان با گروه تروریستی طالبان، با نمایندۀ خاص ایالات متحده آمریکا در امور صلح افغانستان زلمی خلیلزاد میگذرد. اما گروه تروریستی طالبان نه تنها الزامات حقوقی، سیاسی و تعهدات تحقق صلح و کاهشخشونتها را از خود نشان نداده است، بلکه ماشین کشتار خویش را افزایش داده است. بنابراین، نشست شورای امنیت سازمان ملل متحد برای تحلیل و ارزیابی وضعیت کشتار و قتل عام افراد ملکی و خطرات جدی جنگ و صلح افغانستان در روز جمعه 15 اسد 1400 برگزارشد. و اما جامعۀ جهانی، سازمانهای بین المللی و مخصوصاً سازمان ملل متحد، با صدور بیانیۀ محکومیت کشتار افراد ملکی از سوی گروه تروریستی طالبان، نشان از عمق فاجعه و فقدان ارادۀ تحقق صلح پایدار در افغانستان می باشد. انتظار می رفت که در نشست شورای امنیت سازمان ملل متحد، پاکستانکه مسؤول مستقیم جنگ، منازعه و خشونتهای ضد انسانی و کشتارهای هدفمند و سیستماتیک افراد نظامی و ملکی را مورد شدیدترین حملات تروریستی و جنگ تمام عیار با استفاده ابزاری از گروه تروریستی طالبان، علیه دولت و مردم افغانستان قرار داده است، باید تحریم و مورد محاکمه بین المللی قرار میدادند. کالبد شکافی، تجزیه و تحلیل ماهیت جنگ و صلح افغانستان، رابطۀ مستقیم با حمایت مالی و تجهیزات نظامی کشورهای همسایه، بازیگران منطقهای و بین المللی دارند. زیرا گروه افراطی و تروریستی طالبان ابزارهای دست سیاستهای بازیگران خارجی، تنشها و کشمکشهای سیاست ورزی منافقانۀ داخلی هستند و عامل اصلی کشتارها و قتلعامهای امروز شهروندان افغانستان؛ یکی پاکستان و دیگری سیاست خائنانۀ حامدکرزی رئیس جمهور پیشین، در باز تولید گروه تروریستی طالبان در افغانستان نقش اساسی و مستقیم داشته است. بازیگران منطقهای و بین المللی برای تأمین منافع خویش و سر کوب مخالفان خود در منطقه، گروه تروریستی طالبان در پشت پردۀ مذاکرات صلح، افغانستان را میدان جنگهای نیابتی خویش قرار داده و حامدکرزی و حلقات وابسته به سیاست خائنانۀ آن زمینه ظهور و بروز گروه تروریستی طالبان را فراهم کرده است. بنابراین، جنگها، منازعات، خشونتها، ویرانیها، قتلعامها، کشتارهای هدفمند و سیستماتیک؛ نیروهای امنیتی و دفاعی و افراد ملکی توسط گروه تروریستی طالبان، محصول و برایند سیاستهای خائنانۀ و منافقانۀ حامدکرزی رئیس جمهور پیشین در قالب گفتمان تحقق صلح کانال دو و کانال یک و نیم میباشند. همچنان سیاستهای طالب پروری (زلمی خلیلزاد) از یک «گروه جنایتکارتروریستی» به یک «جریان سیاسی مخالف» دولت جمهوری اسلامی افغانستان با میانجیگری زلمی خلیلزاد فرستاده ایالات متحده آمریکا در امور صلح افغانستان؛ که سیاست خارجی آمریکا را تبیین میکنند، این سیاست غیر مسوولانۀ ؛ تحت عنوان آوردن تحقق صلح؛ میان دولت و گروه طالبان در جامعۀ افغانستان است، جنایتدیگری را علیه دولت و مردم افغانستان به نمایش میگذارد. و همینطور، مشروعیت بخشی بین المللی؛ سیسال جنایات جنگی و نسلکشی و قتلعام افراد ملکی توسط گروه تروریستی طالبان؛ با دخالت آشکار و حمایتهای مالی و تجهیزات نظامی؛ بازیگران منطقهای و بین المللیکه منافعشان در تداوم جنگ و خلق بحران از سویگروه تروریستی طالبان؛ علیه دولت و مردم در افغانستان میداند تعریف میشوند. حال سوال اساسی این است که؛ آیا گروه تروریستی طالبان با جنگ و قدرت نظامی در افغانستان مسلط میشود یا خیر؟ اگر مسلط شوند، سرنوشت نظام سیاسی آینده افغانستان و نسل آینده افغانستان و ارزشهای دو هه دموکراسی و دستاوردهای دولت و مردم افغانستان در سایۀ امارت مطلقۀ اسلامی طالبانیسم؛ به چه سرانجام گرفتار خواهد شد؟ جامعۀ جهانی و سازمانهای بین المللی همچنان نظاره گرخواهند ماند؟ یا اقدام برای حفظ ارزشهای انسانی و نظام جمهوری خواهدکرد؟
گفتار یکم: تحلیل اساسیحل منازعه و دستیابی به صلح؛ با پیروزی نظامی در افغانستان امکان پذیرنیست؛
به صورتکلی، مؤلفهها و شاخصهای تعیین کنندۀ پیروزی نظامی توسط یکی از طرفهای جنگ، در قضیه افغانستان وجود ندارد. بنابراین، سناریویی که یک طرف برندۀ جنگ شود، در شرایط کنونی در افغانستان محتمل به نظر نمیرسد. از این منظر، ختم جنگ با نتیجه نسبی، یگانه گزینۀ محتمل است؛ مگر اینکه تحول ناگهانی نظیر مداخلۀ قدرت خارجی وارد معادله شود. بنابراین، بر اساس دادهها و شواهدی تاریخی و تطبیقی، شورشیان زمانی پیروز میشوند که روند منازعه به صورت جدی به نفع شورشیان تغییر کرده و دولت با سرعت فزاینده به سوی اضمحلال پیش برود. عبور از چنین مرحلهای، نشان میدهد که دورۀ پایانی جنگ آغاز شده است. در این مرحلۀ منازعه، افراد قبلاً بی طرف و حامیان دولت به گونۀ روز افزونی به شورشیان میپیوندند. در افغانستان، منازعه در بهار سال 1992 وارد چنین مرحلهای گردیده و نهایتاً به نفع مجاهدین تمام شد. در این مرحله اعضای بلند پایه حکومتی و افسران ارشد ارتش با شتاب به گروههای مجاهدین میپیوستند. به طورکلی 9 شاخص تعیین کننده پیروزی گروههای شورشی بر دولت وجود دارند که از این میان، 6 شاخص نخست مهمترین آنهاست: 1. کاهش حمایت داخلی از دولت. 2. قطع حمایت بین المللی از دولت. 3. کاهش کنترل دولت بر جمعیت و قلمرو. 4. تضعیف روز افزون قوۀ قهریۀ دولت. 5. افزایش نرخ فرار اعضای ارتش به ویژه در میان افسران. 6. افزایش غیابت در میان کارمندان خدمات ملکی، بازرگانان و فعالان مدنی. 7. از دست رفتن منابع اطلاعات عملیاتی و اطلاعاتی که قبلاً از سوی افراد ملکی تأمین میشد. 8. افزایش نرخ فرار سرمایه و فرار مغزها. 9. توقف داراییهای مالی و فرار خانوادههای کارمندان دولتی در پناهگاههای امن در خارج از کشور، غیر از دو مورد اخیر، این شاخص ها به دلایلی که در ادامه ذکر می شود، با منازعۀ کنونی افغانستان مرتبط نیستند: صرف نظر از ضعف دولت در تمثیل حاکمیت و حکومت داری خوب، دولت افغانستان از حمایت مردمی و بین المللی بیشتری نسبت به طالبان برخوردار است. دولت، قوای نظامی نسبتاً قوی تری دارد، اما توانایی استفادۀ فعالانۀ این نیرو را ندارد. هیچ گونه فرار و ترک خدمت چشم گیری در کادرهای نظامی و کارمندان دولتی صورت نگرفته؛ و دولت نیز کنترل خویش بر قلمرو و جمعیت کشور را به گونۀ قابل توجهی از دست نداده است. بر اساس گزارش بازرس ویژۀ آمریکا برای بازسازی افغانستان (سیگار) که در آپریل 2018 منتشر شده، طالبان تنها 59 ولسوالی از مجموع 407 ولسوالی را کنترل میکنند یا بر آنها نفوذ دارند؛ دولت 229 ولسوالی را کنترل میکند و بر سر کنترل بقیۀ قلمرو کشور (119 ولسوالی) میان طرفین جنگ جریان دارد. این گزارش نه جزئیات لازم در مورد شدت کنترل طالبان در این ولسوالیها را ارائه میکند، نه هم در رابطه با ولسوالیهایی توضیح میدهد که برای کنترل آنها میان دولت و طالبان جنگ جریان دارد. بنابراین، دشوار است تصویر روشنی از قلمرو تحت کنترل طالبان یا مناطقی ارائه کرد که هر دو طرف روی کنترل آنها میجنگند. اما روشن است که دولت کنترل خود را بر تمام شهرهای بزرگ، مراکز ولایات و مناطق استراتیژیک حفظ کرده است. این نیز روشن است که طالبان در مناطق دور افتاده و عمدتاً دشوار گذار حضور دارند. این وضعیت نشان دهندۀ حالت عادی شورش گری است، نه این که نشان بدهد وضعیت به نفع شورشیان است. افزون بر این، هیچ نشان یا گزارشی از ترک خدمت در میان کادرهای نیروهای مسلح یا افسران ارشد، یا عدم حضور قابل توجه کارکنان خدمات ملکی وجود ندارد. علاوه بر این، باشندگان محلی ممکن است در مناطق جنگی برای تهیه اطلاعات به دلیل اختلافات قبیلهای یا ترس از مجازات توسط طالبان با دولت همکاری نکنند، اما این بدان معنا نیست که کسب اطلاعات از منابع محلی برای دولت به کلی ناممکن باشد. تنها فرار سرمایه، فرار مغزها و «توقف» داراییهای رسمی دولت و فرار خانواده های کارمندان دولتی در کشورهای خارجی، مسائلی جدی هستند که طالبان در کارزارهای تبلیغاتی و سربازگیری از آن استفاده میکنند. با این حال، این مشکل به تنهایی به این معنا نیست که شرایط به نفغ شورشیان است. بنابراین، پیروزی نظامی از سوی طالبان در شرایط فعلی محتمل به نظر نمیرسد. این استدلال با یافتههای تجربی این نوشتار مطابقت دارد، چون هیچ شرکت کنندهای به پایان نظامی منازعه به نفع طالبان در شرایط کنونی باور ندارد. (ابراهیمی،1397، 51). بنابراین، گروه تروریستی طالبان؛ تمام تلاش خویش را برای غلبه در افغانستان از راه نظامی و حملات مرگبار تروریستی علیه دولت و مردم افغانستان انجام میدهند، اما این تلاشها و جنگها و خشونتها برای غلبۀ نظامی عملی و امکان پذیر نیست. در چنین شرایطی منطق حکومت باید مقابله به مثل باشد، یعنی از منطق مقاومت و سرکوب نظامی علیه گروه تروریستی با تمام توان خویش استفاده کنند و تنها گزینه مطلوب برای دستیابی به استقرارصلح پایدار در افغانستان وادارکردن گروه تروریستی طالبان از راه ترکوب نظامی است نه مذاکرات صلح آمیز.
گفتار دوم: نشانهها و دلالتهای اختلافات درونیگروه تروریستی طالبان؛ مقدمۀ فروپاشی نظام طالبانیسم؛
گفته شد که پیروزی نظامی  در افغانستان از سوی گروه ترویستی طالبان؛ علیه دولت و مردم افغانستان، به لحاظ عقلانیت سیاسی و منطق حل منازعه و دستیابی به صلح پایدار ممکن نیست. به همین ترتیب، پیروزی نظامی دولت نیز محتمل به نظر نمیرسد. دولت ها قاعدتاً از طریق از بین بردن نیروهای شورشی، کادرها و ساختار سیاسی شورشگری پیروز میشوند. پیروزی دولت همانند سناریوی پیروزی شورشیان، زمانی ممکن است که منازعه به نقطۀ اوج رسیده؛ اما این بار به نفع دولت. به طور کلی پنج نشانه یا شاخص وجود دارد که نشان می دهد یک منازعه به چنین نقطۀ اوجی رسیده است: 1. افزایش تعداد فرار و ترک خدمت شورشی ها به ویژه در کادر رهبری آن. 2. از بین بردن پناهگاه های داخلی و فرامرزی شورشیان. 3. کاهش چشم گیری کمک های بین المللی از جمله حمایت مالی از سوی افراد مختلف. 4. دادن حجم بیشتری از اطلاعات عملیاتی از سوی مردم به نفع دولت. 5. پرداخت بیشتر برای دستیابی به مواد، خدمات و اطلاعات از سوی شورشیان. این سناریو حداقل در شرایط کنونی در افغانستان محتمل به نظر نمیرسد. در میان طالبان، فرار یا ترک خدمت جنگ جویان این گروه به طور قابل توجهی صورت نمی گیرد. هر چند نشانه هایی وجود دارد که طالبان پس از مرگ ملا محمد عمر به لحاظ ساختاری انشعاب یافتهاند، اما هیچ اطلاعات قابل اعتمادی وجود ندارد که فرار یا ترک خدمت جناح یا کادری را تأیید کند. علی رغم انشعاب سازمانی، طالبان توانستهاند وحدت سیاسی گروه خود را با تمام جناحهایی که به دنبال عین هدف سیاسی هستند، حفظ کنند. به طور مثال، متابعت از آتش بس عید فطر شورای کویته، نشانۀ روشنی از اتحاد سیاسی اینگروه است. بر علاوه، اطلاعات قابل اعتماد نشان نمیدهد مردم در مناطق مورد نزاع میزان اطلاعات روز افزونی را برای دولت تهیه میکنند؛ هر چند ممکن است این امر به دلیل اختلافات قبیلهای در جنوب افغانستان یا ترس مردم از طالبان باشد. علاوه بر این، پناهگاههای طالبان در داخل و بیرون از افغانستان فعال بوده و در آجندای برنامههای عملیاتی و سیاسی شورشیان قرار دارند. طالبان همچنین تحت فشار مالی شدید قرار ندارند و هیچ نشانهای از قطع کمکها از منابع خارجی و داخلی به این گروه وجود ندارد. بنابراین، منازعه در افغانستان به نفع دولت به اوج نرسیده، و در این شرایط، پایان جنگ با سناریوی «برد و باخت» به نفغ دولت محتمل به نظر نمیرسد. یافتههای تجربی این نوشتار، به طور گستردهای این استدلال را تأیید میکند و اکثر شرکت کنندگان، ختم جنگ از طریق مذاکره را به عنوان عملیترین شیوه برای پایان منازعه در افغانستان پیشنهاد کردند. بنابراین، یافته های این تحقیق نشان میدهد که طالبان و دولت به اندازۀ کافی برای دوام آوردن توان دارند، اما ضعیفتر از آنند تا بتوانند یکدیگر را از راه نظامی حذف کنند. با آنکه دولت متحدین قویتری داشته و در موضع قویتری قرار دارد؛ اما در وضع موجود قادر نیست از راه نظامی پیروز شود. اکثر مصاحبه شوندگانی که معتقدند طالبان در مقایسه با دولت در موضع ضعیفتری قرار دارد، اظهار میدارند که دولت ظرفیت استفاده از قوۀ قهریه برای از بین بردن طالبان را ندارد. به همین ترتیب، سفارت ایالات متحده در کابل وضع موجود را برای هر دو طرف یک بن بست نظامی توصیف میکند؛ و مایادون، سفیر اتحادیۀ اروپا معتقد است که در شرایط کنونی پیروزی نظامی از سوی هر دو طرف غیر محتمل به نظر می رسد: «فکرمیکنم که دولت متحدین قدرتمندی دارد؛ و طالبان، آنچه که من شنیدهام، معتقدند که نمیتوانند برنده شوند و دولت نیز نمیتواند برنده شود. رئیس جمهور محمد اشرف غنی گفته است که بدون حمایت نیروهای ائتلاف، حضور ما به چند ولایت محدود خواهد شد.» (ابراهیمی،1397، 53). بنابراین، بعد از مرگ ملا محمد عمر؛ گروه تروریستی طالبان در انتخاب رهبری جدید دچار انشعاب و اختلافات شدید شدند؛ ولی مهارت خوبی از خود نشان دادهاند که این اختلافات را به حداقل رساند و خودشان را آماده برای جنگها و خشونتها و حملات شدیدتری را طراحی و اجرای نمودند و راه حل اساسی را گروه تروریستی طالبان در کشتارها و قتلعامها و ترورهایهدفمند و ایجاد رعب و وحشت از طریق حملات نظامی و جنایت جنگی علیه دولت و مردم افغانستان را در اذهان عامه مردم تئوریزه نمایند. در هر صورت منطق گروه تروریستی طالبان، غیر از منطق ترور و کشتارهای خونین اعم از نیروهای امنیتی و دفاعی کشور و افراد ملکی چیزی دیگری را در اذهان و افکار خویش پرورش نمیدهند. بنابراین، اساساً اندیشه مذاکره برای دستیابی به استقرارصلح پایدار از مجرای آتشبس و مفاهمه و گفتوگوهای اساسی و بنیادی برای ختم جنگ و خونریزی از بنیاد نه باور دارند و نه قبول میکنند و فقط بر غلبۀ نظامی و تشکیل امارت مطلقۀ اسلامی میاندیشد و تلاش میکند و این تفکرطالبانیسم خود به خود منطق تحقق صلح پایدار در افغانستان را به بن بست رسانیده و از امتناع گفتوگوها باید سخن گفت و برای آن چارۀ اساسی اندیشید.

دیدگاه شما