صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

درنگی بر روند انتقال مسئولیت تامین امنیت و خروج نیروهای بین المللی!

-

درنگی بر روند انتقال مسئولیت تامین امنیت و خروج نیروهای بین المللی!

طی روز های اخیر روند انتقال مسئولیت تامین امنیت از نیروهای بین المللی به نیروهای داخلی بسرعت در حال انجام یافتن است. بر این اساس مهم ترین ولایات کشور مثل هرات،‌ مزارشریف، مهترلام، هلمند، بامیان و ... به نیروهای داخلی سپرده شد تا امنیت آنان را بعهده داشته باشند. درباره اجرای این برنامه، یعنی انتقال مسئولیت تامین امنیت از نیروهای خارجی به نیروهای داخلی علاوه بروجود خوش بینی یا بدبینی، پیرامون آن دیدگاههای متفاوت وجود دارد. یک دیدگاه اینست که اجرای چنین روندی در واقع اقدام اساسی است که به ابتکار حکومت افغانستان برای تقویت عزم و اراده ملی و داخلی برای مدیریت کشور به اجرا گذاشته شده است.

بالاخره زمان آن فرا رسیده است که حکومت و نیروهای داخلی توانایی و ظرفیت خود را برای مقابله با مخالفین و طالبان و اداره کشور و شهرهای مختلف بدست آورده و به نمایش بگذارند. گفته می شود که تاکید های رئیس جمهور و مقامات رسمی درباره اجرای سریع این روند به همین دلیل می باشد. در نهایت در این دیدگاه، روند انتقال مسئولیت تامین امنیت از نیروهای بین المللی به نیروهای داخلی یک ابتکار افغانی محسوب می گردد که دوستان بین المللی نیز چاره ای جز قبول آن، راهی دیگر پیش روی نداشتند. بخاطر وجود چنین تصوری، گمانه نیز بر اینست که نسبت به وضعیت امنیتی کشور نگرانی وجود ندارد.

نیروهای داخلی توانایی مقابله با طالبان و تامین امنیت شهرها و مناطق مختلف کشور را بخوبی دارا می باشند. کسانی که طرفدار این دیدگاه می باشند مدعی اند که با انتقال مسئولیت تامین امنیت به نیروهای داخلی و فراهم ساختن زمینه خروج نیروهای بین المللی در واقع مخالفین و طالبان را در موقعیتی قرار خواهیم داد که بهانه ای برای ادامه جنگ و خشونت نداشته باشند. با گرفتن این بهانه، آن عده ای که با آنان بگونه ای همکاری می نمایند، دست از حمایت برخواهند داشت. به معنای دیگر فرصت و زمینه از طالبان و مخالفین برای ادامه جنگ و کشتار سلب خواهد شد. حال تا چه اندازه این گمانه می تواند به واقعیت بدل شود جای بحث دارد و آینده نشان خواهد داد.

هر چند علایم و نشانه های قاطعی وجود دارد که این تصور و گمانه مبنای اصولی برای ختم جنگ و خشونت در کشور ندارد. طالبان و مخالفین که دست به کشتار مردم غیرنظامی و تخریب کشور می زنند بر اساس دستور و برنامه ای است که بعضی از سازمان های استخباراتی هم جوار به آنان داده می شود. متاسفانه این عده به دلیل فقدان شعور سیاسی و انگیزه های منفی دیگر ابزار دست بیگانگان شده اند.

در مقابل نظری دیگر هم وجود دارد بر این اساس که اجرای روند انتقال مسئولیت تامین امنیت به نیروهای داخلی ابتکار داخلی نبوده، بلکه این گامی است بسوی تحقق وعده ای که باراک اوباما به مردم خود داده است. گفته می شود که اوباما تصمیم دارد تا پایان سال 2014 تمامی سربازان خود را از کشور خارج نماید. برای اجرای چنین برنامه ای تمهیدات مختلفی از هم اکنون روی دست گرفته شده است. اجرای پروسه انتقال مسئولیت تامین امنیت کشور از نیروهای بین المللی به نیروهای داخلی بخشی از آن می باشد. البته توجیهات مختلفی در این باره بیان شده است . یکی از آگاهان غربی بر این باور است که ما یک دهه پیش، با انگیزه های مختلف وارد افغانستان شدیم. جنگ افغانستان، بعلاوه ی پوچی و بیهودگی، طولانی ترین درگیری نظامی تاریخ ما است.

از بیان فوق معلوم می گردد که احتمالا بی هدفی، پوچی و طولانی شدن جنگ که هزینه های سرسام‌ آوری به همراه تلفات سنگین دربر داشته است موجب گردیده که ایده خروج از افغانستان در ذهن مقامات غربی و امریکایی شکل بگیرد. بر این اساس گفته می شود که تا تابستان آینده، تقریبا یک سوم نیروهای صد هزار نفری امریکا از کشور بیرون میشوند، و باقمیانده این نیرو ها تا سال ۲۰۱۴ کشور را ترک خواهند گفت. شاید برای خروج نیروهای بین المللی از کشور توجیهات مختلفی ارائه گردد.

اما هرگز نباید از یاد برد که خروج این نیروها بصورت یکباره ، بدون آنکه افغانستان توانایی ایستاده شدن بر روی پای خود را بدست آورده باشد، می تواند فاجعه ای را درپی داشته باشد سنگین تر از هر تصوری. یکی از خبرنگاران خارجی این فاجعه را اینگونه بیان داشته است: هر گاه من تاثیر عقب نشینی ( نیروهای بین المللی ) را میسنجم، تصویری که به ذهن می آید یک جنگل بوسنی است نه کابل. در یک روز مرطوب جولای سال ۱۹۹۵، من در چند کیلومتری غرب سربرنیتسا، هنگامی که هزاران نفر از زنان و کودکان در میان درختان در حال فرار بودند، از غم و اندوه دیوانه شده بودم. در پشت سر، در حدود ۸۰۰۰ تن از شوهران، پسران، پدران و برادران آنها توسط پیاده نظام صربستان قتل عام و به گودال ها پرتاب شده بودند.

تا سال ۱۹۹۲حظور جامعه جهانی، در قالب نیروی حفاظتی سازمان ملل ( بدون اختیارات لازم و دستورات دست وپاگیر شورای امنیت سازمان ملل)، در بوسنی چیزی بیشتر از نام نبود...آنچه را که من در آن روز بارانی تابستان در یک اردوگاه موقت پناهندگان دیدم و شنیدم، تا پایان زندگی در حافظه ام باقی خواهد ماند. بعقیده این خبرنگار غربی هرچند حضور نظامی شاید عواقب و تبعات سنگینی را بدنبال داشته باشد، اما کلوخ را در آب ماندن و گذشتن از آن، عقب نشینی شتابزده و فرار از مسئولیت های اخلاقی نیز میتوانند عواقب بسیار وخیم تری را به دنبال داشته باشد. فاجعه ای دیگری که در صورت خروج نیروهای بین المللی از کشور پیش بینی شود همانند وحشت و جنایتی است که چند سال قبل در کشور رواندا (قاره افریقا) رخداد، ‌یعنی کشتار بیش از هشتصد هزار انسان یا واقعه تکان دهنده کامبوج که درآن بیش از یک میلیون انسان جان سپردند.

اما چه دلایلی وجود دارد که اینگونه از خروج نیروهای بین المللی نگرانی وجود داشته باشد؟ آیا این احتمال وجود ندارد که با خروج نیروهای بین المللی، افغانها خود به آشتی روی آورده و به صلح و ثبات دایمی دست یابند؟ متاسفانه عینیت موجود در جامعه حاکی از آنست که مردم مدتها پیش از حضور نیروهای بین المللی، از طالبان شدیدا هراس داشتند. زیرا طالبان توان تحمل هیچ اندیشه دیگر به جز از باورهای مریض و مغایر با خرد انسانی خود را ندارند. آنها وجود و حضور هر اندیشه و باوری را، غیر آنچه خود به آن پندارها وابسته اند توهین، ‌دشمنی و مرگ قطعی تصور می کنند. برخورد آنها با زنان و دختران نشان دهنده کامل و فارغ از توضیح تفکر و روحیه جاهلانه و ضدانسانی و ماقبل تاریخ آنها می باشد.

طالبان دختران جوان را بجرم رفتن به مکتب کور نموده و یا فجیعانه به قتل رسانیده اند. در حالی که اعمال ناروایی که طالبان بنام دین مرتکب می شوند، بر اساس متون دینی و گفتار علمای اسلامی، هیچ ارتباطی به دین نداشته و چنان تصورات باطل و گمراه کننده از بربریت و جهالت شان سرچشمه می گیرد. بنابر این عدم انعطاف پذیری طالبان کور دل در برابر واقعیت های جامعه و بربریت آنان نسبت به رفتاری های وحشیانه و حمایت های قاطع برخی از سازمان های استخباراتی از طالبان این دلایل را قوت می بخشد که با خروج نیروهای بین المللی از کشور باید منتظر هجوم گسترده و بازگشت شان به قدرت باشیم. به عبارت صریح تر، ما به احتمال زیاد شاهد قتل عام مردم مظلوم و بیگناه، دریک دورتازه تر خواهیم بود.
عامل دیگری که موجب ترس و نگرانی مردم نسبت به وضعیت آتی کشور پس از خروج نیروهای بین المللی می باشد، فساد و ناتوانی است که در دستگاه حکومت وجود دارد. جای هیچگونه استدلال ندارد که ثابت شود حکومت افغانستان یکی از فاسد ترین و بی کفایت ترین حکومت های جهان می باشد.

این وضعیت را می توان از عملکرد های حکومت و گزارش های داخلی و بین المللی که در این ارتباط نشرشده است دریافت. رها نمودن افغانستان درکام اژدها و یا سپردن آن بدست عناصری که فاقد کفایت و مدیریت اند یکی از اشتباهات نابخشودنی محسوب می گردد. رسوایی کابل بانک، تقابل دوامدار سه قوه مقننه و قضاییه و مجریه درباره نتایج انتخابات سال گذشته، وجود فساد و رشوه در دستگاههای اجرایی و عدلی، ناتوانی و ضعف در مهارت نیروهای امنیتی (اعم از پولیس و اردو)، از بین رفتن اعتماد در ساختار قدرت سیاسی، افزایش فاصله میان مردم و حکومت و... همه عواملی اند که جدای از تهدید های طالبان، مردم را نسبت به آینده، ‌در غیاب حضور نیروهای بین المللی نگران ساخته است.

از جانب دیگر این نگرانی تنها به وضعیت داخل کشور و مردم افغانستان محدود نمی گردد. بلکه احتمال وقوع یک فاجعه جهانی دیگری را هم نباید از نظر دور داشت. زیرا افغانستان فرو رفته در هرج و مرج و یا احتمالا زیر سلطه طالبان به طور قطع بار دیگربه عنوان پناه گاه، آموزشگاه و پایگاه دهشت افگنان و تروریست های بین المللی ظاهر خواهد شد. چنین چشم انداز احتمالی می تواند سرازیر شدن موج گسترده ای از پناهندگان افغان و خطر تروریسم را برای کشور های همسایه در مرحله اول، و برای کشورهای اروپایی و امریکا در مرحله بعد درپی داشته باشد. چنانچه این وضعیت را دهسال قبل، زمانی که طالبان بر کشور مسلط بودند شاهد بودیم. بنابر این با خروج ناگهانی نیروهای بین المللی از کشور و نسنجیدن تمهیدات و اقدامات اساسی تراکم ابر های سیاه در افق، تنها کابوسی برای افغانها نخواهد بود بلکه چنان وضعیتی می تواند درآمدی برای وقوع یک فاجعه جهانی هم قلمداد شود.

دیدگاه شما