صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

چهارشنبه ۵ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

طالبان؛ ماهیت دینی یا ابزار سیاسی؟

-

طالبان؛ ماهیت دینی یا ابزار سیاسی؟

طالبان از بدو ظهور تا کنون همواره تلاش کرده است تا خود را به عنوان یک گروه دینی که به هدف تاسیس امارت اسلامی مبارزه می کنند، تبارز دهند. در نخستین روزهای ظهور این گروه، سیمایی که در ذهن مردم شکل گرفت، دقیقا آنها را یک گروهی به تصویر می کشید که بخاطربخطر افتادن دین، اقدام برای ترمیم وجهه جهاد و مجاهدین، دفاع از ارزشهای جهادی و در نهایت تلاش برای استقرار نظام اسلامی در جامعه مسلمان افغانستان، به قیام مسلحانه علیه گروه های شرو فساد دست زده اند.

هرچند تلاشهای از همان اوان برای شناختن وشناساندن ماهیت واقعی گروه طالبان صورت گرفت و ظهور ناگهانی توام با قدرت و آن هم در یک نقطه ی مرزی این گروه نیز با ابهامات و سوالاتی همراه بود، اما به دلیل آشفتگی های حاکم برجامعه، دیگر مجالی برای این گونه بحث ها وجود نداشت و همه ی زمینه ها برای پیش روی روز افزون این گروه آماده بود. عملکرد رهبران و تنظیم های جهادی، کاملا مردم را خسته ساخته بود وروان جامعه آمادگی پذیرش طالبان را داشت. این گروه نیز با شعار ترویج ارزشهای دینی و تطبیق شریعت وعدالت اسلامی، بیش از پیش به اقدامات عوام پسندانه دست زدند و کاملا از شگرد های روانشناسانه اجتماعی بهره میگرفتند.

حاکمیت طالبانی و برخورد های ضد انسانی
با استقرار یافتن نظام طالبانی در مناطق مختلف، شایعات و سپس شواهدی فراوانی مبنی بر حضور گروه های از ارتش و استخبارات پاکستان شنیده و دیده می شد؛ جناح های مخالفان طالبان که در قالب یک جبهه مشترک علیه این گروه می جنگیدند، اسرایی از این افراد را در اختیار داشتند. از سوی هم، تاکتیک های جنگی پیشرفته طالبان و استفاده از جنگ افزارهای غیر مروج و سنگین علیه گروه های متحد شمال، نشان می داد که دست قوی کشورهای خارجی در پشت صحنه وجود دارد که طالبان را تجهیز، راهنمایی و پشتبانی همه جانبه می نمایند. از آن زمان به بعد، ماهیت طالبان از یک گروه دینی محض به تدریج به یک گروه وابسته سیاسی تغییر کرد.

تصرف مناطق مربوط به اعضای جبهه شمال و تصفیه حساب طالبان با مردم، نشانگر تناقض آشکار عملکرد آنان با شعارهای اولیه این گروه و شریعت اسلامی بود. نسل کشی شیعه ها در بامیان و مزار شریف،اقدام به تخریب خانه ها و سوختاندن باغ ها و درختان مثمر مردم درشمالی، تخریب و تاراج آثار باستانی، برخورد خشن و نا سازگار با حقوق بشر اسلامی در نقاط تحت حاکمیت این گروه، دنیا و مردم افغانستان را شگفت زده ساخت و باادعاهای دینی این گروه تضاد آشکار داشت.

عصر حاکمیت طالبان برای تمام مردم افغانستان، تاریک ترین و وحشتناک ترین دوره به حساب می رود؛ بخصوص برای اقلیت های قومی و تبارهای دیگر که بدترین وضعیت را در زمان سلطه طالبان تحمل کردند. کشتارهای دسته جمعی در شمال و مرکز از سوی هم نشان میداد که هویت وماهیت این گروه یا به تدریج تغییر کرده بود و ناخواسته به سمت و سوی تبار کشی و خواست های سیاسی کشانیده شده و یا اینکه در اصل، بحث حاکمیت ارزشهای دینی هرچند از نوع طالبانی اش، یک مستمسک برای رسیدن به مقاصد و اهداف سیاسی آنان و حامیان خارجی شان بود. البته که تعداد زیادی از افراد این گروه از مدارس دینی در پاکستان فارغ شده بودند و به نیت دفاع و ترویج ارزشهای دینی – در قالب درک و فهم خودشان-، می جنگیدند اما به نظر می رسد که استفاده از این افراد در زمان کوتاهی به سر رسید و کسانی که در پشت ماجرا قرار داشتند، وارد صحنه شدند.

طالبان پس از سقوط؛ استمرار خشونت و کشتار
سقوط طالبان روزهای خوشی برای مردم افغانستان بود، اما عوامل مختلف باعث ظهور مجدد این گروه در صحنه های سیاسی نظامی افغانستان پس ازیک مدت کوتاه گردید؛ اما شعار جنگیدن به خاطر ارزشهای دینی، همچنان نقاب و سپر این گروه است. اما علی رغم شعارهای دینی این گروه، این بار ماهیت سیاسی نظامی اش برجسته تر به چشم می خورد و طالبان خود نیز دیگر پروایی این را ندارد که با ماهیت دینی شناخته شود یا سیاسی. طالبان هم اکنون با رویایی استقرار حکومت از نوع طالبانی می جنگند و برای رسیدن به آن، از انجام دادن هر عملی حتی صریحا مخالف اسلام و حقوق بشر، ابایی ندارند. ابزارها و تاکتیک های که این گروه از ظهور تا افول و سپس طی ده سال اخیر به کار برده است، نشانگر این است که افراد آن، این بار، جسور تر از پیش برای رسیدن به اهداف و مقاصد خویش می جنگند.
اقدامات که این گروه طی ده سال اخیر انجام دادند، نشان می دهد که ایجاد رعب و وحشت به عنوان استراتیژی این گروه برای رسیدن به اهداف و مقاصدشان انتخاب شده است؛ راهی که با آموزه های دینی سرسازگاری و همخوانی ندارد.

طالبان و اقدامات مکرر توجیه نا پذیر
توقع می رفت که طالبان با توجه به شعارهای که می دهد، اقلا در ایام و مناسبت های دینی دست از کشتار بر دارند ولی بر عکس، حتی درماه مبارک رمضان نیز انان به حملات خود ادامه دادند که تعداد زیادی از افراد ملکی توسط این حملات به شهادت رسیدند.

حملات انتحاری و آنهم در نقاط که اکثرا افراد ملکی به قتل می رسند، بمب گذاریهای کنار جاده ی که خانواده ها را به کام مرگ می کشاند، سربریدن اشخاص که برای دریافت لقمه نانی برای خانواده اش در موسسات دولتی یا غیر دولتی مصروف کار هستند، جلوگیری از ساخته شدن زیربناهای اقتصادی و فرهنگی کشور که موجب رشد زندگی مردم و استقلال افغانستان می شود، بستن مکاتب و کشتن معلمین و دانشجویان که عاملی برای ترویج دین و فرهنگ متعالی اسلامی هستند، بستن بمب به کمر کودکان دختر و پسر و سپس انفجار آن ها، ترساندن مردم و سربریدن جوانان به اتهام جاسوسی و... از مواردی هستند که هرگز با ماهیت دینی یک گروه سازگاری ندارد و صریحا مخالف اسلام است

رهبران طالبان با اینکه عناوین و القاب و دینی را یدک می کشند، اما هیچ گاهی در برابر ارتکاب این گونه اعمال شنیع از سوی افرادشان واکنش نشان نداده اند و این سکوت به معنایی رضایت آنهاست، هرچند که دستورات و فتاوی آنان در مورد جواز نسل کشی تبارهای قومی و شیعیان در دوره حاکمیت این گروه، نشان می دهد که دین صرفا ابزاری برای رسیدن آنان به مقاصد سیاسی است.

نحوه ی موضع گیری و برخورد این طالبان مسلح با حوادث کشور، نشان می دهد که ماهیت این گروه کاملا سیاسی و ابزاری است و دین صرفا به عنوان یک شعار و ابزار مورد استفاده آنهاست.
در قران کریم و در سنت نظامی پیامبر(ص) کشتن کودکان، تخریب مساجد، بستن مکاتب، سربریدن افراد، انفجار و انتحار در مساجد و دیگر اعمال گروه های مخالف مسلح دولت افغانستان غالبا انجام می دهند، جایی ندارد و هرگز نمی تواند به عنوان بخشی از ارزشهای دینی قلمداد شود. اما شگفت انگیز است که این گروه ها بدون درنظر گرفتن حتی ظاهر جامعه، دست به ارتکاب اعمال ضد اسلامی و بشری می زنند.

دیدگاه شما