صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

دشمنان، صلح را هدف قرار داده اند

-

دشمنان، صلح را هدف قرار داده اند

تروررئیس شورای عالی صلح و رئیس جمهور اسبق افغانستان مهر تایید دیگری بر بی نتیجه بودن تلاش های صلح و ناکارآمدی طرح های حکومت در این زمینه بود. برهان الدین ربانی یکی از چهره های اصلی مقاومت علیه طالبان در کنار احمدشاه مسعود در دره پنحشیر، تا آخرین روزهای سقوط رژیم طالبان در کشور بود.

اما او خسته از جنگ طولانی در کشورش پذیرای مسئولیت ریاست شورای عالی صلح شد تا بتواند در واپسین روز های عمرش صلح واقعی را در کشورش تجربه کند. دشمنان صلح و ثبات افغانستان چنین مجالی را به او و به خیل عظیم ازدیگر هموطنان اش نداده و او را در یک حمله تروریستی از پای در آوردند تا برای همیشه تیر خلاص را بر پیکر صلح زده باشند.

ناگفته هویدا است که ربانی و خیل دیگر از همسنگران دیروزاش یعنی فرماندهان جهاد و جنگ می توانستند مانند طالبان به جنگ ادامه دهند. مردانی که سی سال جنگیدند ده سال دیگر هم جنگیدن برای شان دشوار نبوده و نیست. اما مردان جنگ باید مردان صلح و سازندگی هم باشند ازاین رو فرماندهان جنگ، سلاح ها را کنار گذاشتند و نه تنها خود به زندگی عادی پیوسته و به هموارسازی مسیر صلح در کشور همت کردند که برای آوردن مخالفان مسلح به پای میز مذاکرات صلح نیز تلاش های بی دریغ را انجام دادند.

اما اکنون پرسش اساسی این است که وقتی پاسخ این همه تلاشهای صلح در افغانستان از جانب مخالفان مسلح چنین داده می شود تکلیف دیگران چیست؟ آیا حکومت باز هم بر طبل خالی صلح می کوبد؟ یا طرح دیگری را روی دست می گیرد؟ بسیار روشن است که ترور استاد ربانی پاسخ نهایی طالبان به فراخوان صلح حکومت بود و اینک این حکومت و شخصیت های سیاسی اجتماعی کشور و آگاهان جامعه است که باید بایک عزم و اراده ملی، همه جانبه و آهنین، تصمیم بگیرند که برای برقراری امنیت و ثبات پایدار در کشور چه باید بکنند.

بسیار خطای بزرگ و جبران ناپذیر است اگر چنین پنداشته شود که در افغانستان سه ضلع مهم مثلث قدرت و ثبات و امنیت، فقط آمریکا- حکومت افغانستان - و طالبان است و دیگران بویژه مردم هیچ نقش و جایگاهی در تامین ثبات و امنیت پایدار در کشور ندارند.

این مسئله از آن جهت مهم است که برخی از حلقات سیاسی در درون و برون حکومت، سعی دارند چنین باوری را به افکار عمومی القا کند. واقعیت این است که همانگونه که در آغاز این نوشتار اشاره شد تمامی کسانیکه سی سال در کشور مرد جنگ بودند و اکنون مردان صلح شده اند باز هم به اندازه طالبان هم توان و هم نیروی جنگ را دارند.

اما اگر دیگران صبورانه وبا شکیبایی ناملایمات و بی مهری ها را نسبت به خود و بخش های وسیع از مردم کشور نادیده می گیرند و بر تبعیض های رواداشته شده در حق مردم در این ده سال چشم می بندند به این معنانیست که عملکرد حکومت و دولت مردان ما در سالهای واپسین از چشم نخبگان و فعالان عرصه سیاست و قدرت بدور مانده است. بلکه بدلیل آنکه مردم ما خسته از جنگ های طولانی و ویرانگر دیگر توان تحمل خسارت های بیشتر جانی و مالی را نداشتند صبر پیشه کردند و برای برقراری صلح و ثبات در کنار حکومت ایستادند و صادقانه کمک کردند.

مردم افغانستان بدلیل تجربه سه دهه جنگ و تجربه رقابت های پرتنش سیاسی اجتماعی اکنون بخوبی درک می کنند که ترور های زنجیره ای در کشور چگونه و به چه اهدافی سازمان دهی و اجرا می گردد. باید قبل از آنکه شیرازه اعتماد و همبستگی ملی در کشور از هم بپاشد برای نجات کشور و مردمان آن کاری کرد. بدون شک در صورتی که زنجیره ترور شخصیت های کشور همچنان ادامه یابد آینده کشور بسیار تاریک تر و خطر ناک تر از آنی خواهد بود که در سه دهه گذشته شاهد اش بوده ایم.

از همه مهمتر اینکه این سنخ رویداد ها اعتبار دولت را زیر سوال برده و از محبوبیت دولت زد مردم به شدت می کاهد در چنین فضای کوبیدن یک جانبه برطبل صلح نه تنها خشونت های بیشتر را موجب خواهد شد که یک بی اعتمادی شدید را در کشور نیز بوجود خواهد آورد.

ممکن است در کوتاه مدت پشت پرده ماجراهای کنونی چندان برای همگان معلوم نگردد اما دیر یا زود پرده ها خواهد افتاد و اگر اکنون از تداوم این روند جلوگیر به عمل نیاید آن هنگام بسیار دیر خواهد بود.

اعتماد ملی بزرگ ترین سرمایه یک نظام و ملت است بایسته است تا هنگامیکه این اعتماد کاملا تخریب نگردیده است در استراتیژی جنگ و صلح درافغانستان تجدید نظر صورت بگیرد. زیرا این سیاستی که در سالهای اخیر در قبال مخالفان مسلح در پیش گرفته شده بود کار ساز نیافتاده است و اکنون وضعیت بسیار بحرانی تر و پیچیده تر از قبل شده است.

این می تواند دقیقا نتیجه سیاست های نا درست گذشته باشد حد اقل اکنون ثابت شده است که سیاست های کنونی نسبت به مخالفان جوابگو نیست. و کوبیدن یک جانبه بر طبل صلح فقط مخالفان را جری تر ساخته ومواضع حکومت را ضعیف جلوه داده است.

نیروهای خارجی نیز باید در این مورد تجدید نظر جدی صورت بدهند برای بدست گرفتن کامل مهار امنیت در افغانستان باید هماهنگی های کامل میان این نیروها و ارتش افغانستان وجود داشته باشد . در پایان باید گفت بحرانی تر شدن اوضاع افغانستان ضرورت یک تجدید نظر کلی در استراتیژی جنگ و صلح را کاملا مبرهن می سازد انتظار می رود این تجدید نظر بزودی و قبل از پیچیده تر شدن بیشتر اوضاع صورت بگیرد.

تردید نباید کرد که سلسله ترور های مقامات و شخصیت های با نفوذ کشور به پایان نرسیده است و از آنجای که طالبان قربانیان خود را آگاهانه از میان چهره های خاص انتخاب می کنند این مسئله می تواند اعتماد و هم بستگی نیم بند بوجود آمده در سالهای اخیر در کشور را از هم بپاشد و این دقیقا همان چیزی است که دشمنان اقتدار و ثبات افغانستان در پی آن اند. دولت باید تلاش کند در چنین شرائطی با برپایی عدالت و برابری در کشور به تقویت همبستگی و تفاهم ملی در مقابل دشمن همت کند در غیر این صورت امیدی به بهبودی اوضاع در کشور نخواهد بود.

دیدگاه شما