صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

جایگاه لویه جرگه در نظام حقوقی افغانستان

-

جایگاه لویه جرگه در نظام حقوقی افغانستان

از گذشته‏های دور، ملتها برای انجام کارهای بزرگ و سرنوشت ساز، برای جنگ و صلح، برای عقد معاهده و در کل برای هر کاری که به سرنوشت مردم ارتباط مستقیم داشت، از جلسه و شورا استفاده می‏کردند تا تصمیمی که اخذ می‏شود از همه جوانب سنجیده شود و به سود همه باشد. در دین مبین اسلام و سیره نبی اکرم (ص) نیز به دفعات بر این امر تاکید شده است. مشورت به صورت سازمان یافته، امری است که سابقه بسیار کهن دارد.

در اجتماعات باستانی شورای ریش سفیدان به ویژه در بین النهرین و مصر، امور آبیاری و سازمان دهی کار دسته جمعی را به عهده داشتند. در یونان باستان شوراها ارکان اداره شهر بودند و تالار مخصوصی برای تشکیل شوراها داشتند و در مورد تصمیمات مهم تمصمیم گیری می‏کردند.

این امر در افغانستان نیز سابقه نسبتاً طولانی دارد و از گذشته‏های دور مردم برای تصمیمات خود از ریش سفیدان و متنفذین مدد می‏جستند که کم کم این امر به یک رویه و عرف تبدیل شد و همه تصمیمات و کارهای بزرگ با مشوره و نظر بزرگان و ریش سفیدان انجام می‏گرفت.

جرگه ها در افغانستان به چندین نوع هستند که بعضی از آنها را به بررسی می گیریم. اول جرگه محلی که در مقایسه با سایر جرگه ها تاثیر محدود دارد. این جرگه از گذشته های دور تا کنون در سراسر کشور وجود داشته است و عملی ترین شیوه اداره اجتماعات در روستاها و شهرهای دوردست به حساب می‏آید.

دوم، جرگه قومی است که به مسائلی می پردازد که یک یا چند قوم را در بر می گیرد. این جرگه در مورادی مانند برخوردهای قومی و یا بروز اختلافات و مسائل مهمی که تصمیم گیری و تلاش مشترک را می طلبد، تشکیل می‏شود. نوع دیگر، جرگه های موقت است که از طرف حکومت بر اساس اقتضای زمان در شرایط خاص ایجاد می شود و اعضای آن معمولاً متنفذین و بزرگان قوم هستند و بعد از تصمیم گیری از بین می‏روند.

یکی دیگر از انواع جرگه ها، لویه جرگه است که از نمایندگان تمام مردم افغانستان شکل گرفته و این جرگه در مورد مسائل مهم کشور تصمیم می گیرد. لویه جرگه یک مجلس عنعنوی افغانستان است که اولین لویه جرگه رسمی و تا حدی شبیه به لویه جرگه امروزی، در سال 1160 هجری در مزار شیر سرخ برگزار شد و پس از 9 روز بحث و مشورت، احمد شاه ابدالی را به عنوان پادشاه برگزید.

لويه جرگه مرکب از دو کلمه است: لوي يا لويه که يک واژه پشتو و به معناي بزرگ و کلان است و جرگه که يک واژه فارسي و به معناي اجتماع و مجلس می باشد. منظور از لويه جرگه در عرف سياسي افغانستان، اجتماعي است مرکب از سران اقوام و قبايل و ارکان دولت حاکم که هر چند مدت يکبار به دعوت و پيشنهاد حکومت، تشکيل مي شده و در باره مسايل مهم کشور نظر مي داده‏اند و از آن جمله در چهار مورد به وضع قوانين اساسي پرداخته‏اند.

یکی از بحث هایی که در مورد لویه جرگه وجود دارد، مشروعیت لویه جرگه است و اینکه لویه جرگه مشروعیت خور را از کجا به دست آورده است که توانسته است که تصمیمات سرنوشت ساز کشور و مخصوصاً وضع قانون اساسی، را بگیرد.
در جواب باید گفت که یکی از شیوه های دموکراتیک وضع قانون اساسی، مجلسی است به نام مجلس موسسان که در اکثر کشورهای دموکراتیک مورد استفاده قرار می گیرد، پس اگر ما لویه جرگه را به مجلس موسسان تشبیه کنیم می بینم که این یکی از شیوه های دموکراتیک وضع قانون اساسی است. اما لویه جرگه در کشور، مبنای عرفی دارد و در عرف حقوقی افغانستان پذیرفته شده است که یک چنین مجلس باید به وضع کارهای مهم از جمله وضع قانون اساسی بپردازد که خود يکي از منابع مهم و عمده حقوقي بوده و در وضع قوانين هم موثر مي‏باشد.

گذشته از بحث مشروعیت، لویه جرگه مزایا و معایبی دارد که باید بررسی شود؛ یکی از مزایای لویه جرگه، قدمت تاریخی و ممتد آن در تاریخ سیاسی افغانستان است که به یک پدیده سیاسی و حقوقی شناخته شده مبدل شده است. دومین مزیت لویه جرگه، این است که در مقاطع مختلف و در بحران ها و کشمکش های سیاسی و نظامی در اکثر مواقع راهگشا بوده است، چه در مقاطعی که افغانستان نظام سلطنتی داشته و یا بعد از آن. سومین مزیت این است که لویه جرگه از سال 1343 به بعد از حالت عرفی و سنتی خارج شد و در متون قوانین اساسی کشور به وضاحت جای گرفت و شکل قانونی و حقوقی را به دست آورد.

با این وجود، لویه جرگه معایبی چند نیز دارد؛ سوء استفاده رژیم های وقت از لویه جرگه برای مشروعیت دهی به خود و بر کرسی نشاندن اهداف جاه طلبانه یکی از معایب لویه جرگه است.

دومین عیب این است که، قلمرو صلاحیت و اختیارات لویه جرگه بسیار گنگ و مبهم بود و در مواقعی این مسئولیت بسیار خطیر و سنگین بود و نباید در صلاحیت لویه جرگه قرار می‏گرفت مثل انتخاب رئیس جمهور که از صلاحیت مردم است نه لویه جرگه.

عیب دیگری که می توان بر لویه جرگه وارد ساخت، گنگ بودن شرایط عضویت برای اعضاست و رویه خاص و مشخصی برای عضویت در لویه جرگه وجود نداشت که این عوامل باعث می شد تا لویه جرگه در سطح پایین تنزل کند و کارکردهایش کم اهمیت جلوه نماید.

اما از وقتی که لویه جرگه از شکل و حالت سنتی و عنعنوی خود خارج شد و در قانون اساسی به عنوان یک جزء مستقل به رسمیت شناخته شد وضعیت و آثار حقوقی لویه جرگه نیز با گذشته ها تفاوت فاحش و محسوسی پیدا کرد.

قانون اساسی فعلی با به رسمیت شناختن لویه جرگه و اختصاص یک فصل از قانون اساسی به آن حتی قبل از پرداختن به بحث قضا و دقیقاً بعد از شورای ملی، اهمیت و ضرورت آن را به مراتب بالا برده است.

ماده 110 قانون اساسی، لویه جرگه را عالی ترین مظهر اراده مردم افغانستان دانسته و اعضای آن را به ترتیب، متشکل از تمامی اعضای شوارای ملی، روسای شوراهای ولايات و ولسواليها و وزرا، رئيس و اعضای استره محکمه و لوی سارنوال می داند که وزرا، رئیس و اعضای استره محکمه و لوی سارنوال حق رای ندارند. در حال حاضر ما در کشور شورای ولسوالی نداریم تا روسای شورای ولسوالی ها به سمت عضو در لویه جرگه پذیرفته شوند و این سوال پیش می آید که چه کسانی باید به جای روسای ولسوالی ها به عضویت لویه جرگه درآیند؟

لویه جرگه طبق قانون اساسی کشور، در موارد مشخص ۱- اتخاذ تصميم درمورد مسايل مربوط به استقلال، حاکميت ملی، تماميت ارضی ومصالح عليای کشور، ۲- تعديل احکام اين قانون اساسی و ۳- محاکمه رئيس جمهور، دایر می‏گردد.
اما آیا لویه جرگه توان و تخصص کافی برای اخذ تصمیمات بزرگ کشوری را دارد؟ در اینجا باید گفت که طبق قانون اساسی اعضای اصلی لویه جرگه متشکل است از شورای ملی و روسای شوراهای ولایتی و ولسوالی که این افراد هم به طور مستقیم از طریق رای مردم انتخاب می‏شوند.

دیده می‏شود که لویه جرگه به طور غیر مستقیم از طریق مردم انتخاب می‏شوند و در حقیقت اعضای آن منتخب مردم هستند که از یک سو بر مشروعیت لویه جرگه مهر تایید می زند و در ثانی رای و ایده آنان رای و ایده مردم خواهد بود.

دیدگاه شما