صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۸ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

چرا مخالفان مسلح به راه حل‌هاي صلح آميز نمي‌انديشند؟!

-

چرا مخالفان مسلح به راه حل‌هاي صلح آميز نمي‌انديشند؟!

تداوم بيش از اندازه‌ي جنگ و خشونت در افغانستان که دهه‌هاي متمادي روزگار سخت و مشکلات فراوان را بر مردم افغانستان تحميل کرده و اين کشور را فرسنگ‌ها از قافله توسعه و پيشرفت بدور نگه داشته است؛ يک پرسش اساسي را در افکار عمومي و اذهان تحليل گران مسائل سياسي اجتماعي افغانستان و منطقه مطرح مي کند.

پرسش اصلي اين است که براستي چرا بحران جنگ و خشونت در افغانستان در طول سه چهار دهه‌ي گذشته به راه حل‌هاي صلح آميز نيانجاميده و همچنان خشونت و جنگ از مردم افغانستان قرباني مي گيرد؟ جالب اين است که مشکلات مشابه مردم افغانستان در کشورهاي زيادي در دنيا وجود داشته و دارد ولي در ديگر کشورها معمولا تلاش مي‌شود با کمترين هزينه هاي جاني و مالي مسائل و مشکلات داخلي يک کشور حل و فصل گردد.

چه کسي مي تواند منکر موجوديت اختلافات قومي و گروهي، يا حزبي و جناحي در کشورهاي غير از افغانستان گردد. يا چه کسي مي تواند منکر اين باشد که چالش اصلي سنت و تجدد در تمامي کشورها و مناطق مختلف جهان همچنان مسئله‌ي زنده و مشکل اصلي است.

جنگ هاي فرقه ي و مذهبي و اختلافات مذهبي در خيل عظيم از کشورهاي جهان وجود داشته و دارد و اصلا چنين اختلافاتي با توجه به تجربه هاي مکرر تاريخي در جهان اصلا قابل حل نيست؛ به اين معنا که يک گروه، يا جريان و پيروان مذهب و فرقه خاصي کاملا نابود شود يا کاملا مسلط بر ديگران شود.

اما همگان از تجارب تلخ و دردناک گذشته آموخته اند که به راه حل هاي بيانديشند که به فاجعه و کشتار و تباهي انسان و جامعه انساني منتهي نشود. اما براستي چرا افغانستان و مردمش متحمل سخت ترين وسياه ترين روزها در چند دهه اخير مي گردند و جنگ ويران گر و نابود کننده همچنان از اين مردم قرباني مي گيرد؟

در ده سال اخير هزاران انسان در افغانستان کشته شده و ده ها هزار انسان ديگر مجروح و بي خانمان و بي سرپرست شده اند. فرقي نمي کند که اين انسانها تحت عنوان مخالف يا موافق کشته مي شود زيرا هردو انسان اند و کشتن انسان به خودي خود يک فاجعه بزرگ است و به تعبير قرآني آن مانند کشتن تمامي انسانهاي روي زمين است.

مقامات نظامی افغانستانی در حوزه شمال می گویند که از آغاز سال جاری تاکنون، در جریان چندين عملیات مشترک در نه ولایت شمالی و شمال شرقی، درحدود 400 تن مخالف مسلح، افراد ملکي و پليس کشته شده اند وقتي تنها در ظرف چند ماه و مدت محدود آن هم دريک بخش کوچک از کشور اين تعداد انسان کشته مي شوند معلوم است که آمار کشته ها در مدت هاي طولاني تر و مناطق گسترده تر سرسام آور است.

شايد بسيار از آنانيکه در افغانستان عليه دولت و نيروهاي خارجي مي جنگند براي خود اينگونه توجيه کنند که آنان براي باورها و عقايد ديني و مذهبي شان که توسط اساتيد و علماي ديگربراي آنان تبيين شده است مي جنگند. اما هيچگاهي به اين فکر نمي کنند که همان اساتيد وعلماي که در کشور هاي مختلف به آنان درس جنگ و جهاد داده اند، خود در کشور خود هيچگاهي به روش هاي خشونت آميز مبارزه متوصل نمي شوند.

آنان زير ساخت هاي کشور شانرا خراب نمي کنند، انسانهاي بي گناه را نمي کشند و دست به انتحار و خودکشي نمي زنند. بلکه از روش ها وشيوه هاي مبارزاتي صلح آميز استفاده مي نمايند. نمونه روشن وعيني آن موضع گيري اخير مولوي فضل الرحمن در پاکستان است. مولانا فضل الرحمن رهبر جمعیت العلمای پاکستان طی روزهای گذشته گفته است که بر اساس تفکر مدرسه دیوبندی موافقت شده است تا بجای مبارزه مسلحانه از راه های قانونی به مصالحه سیاسی در پاکستان دست یابیم.

يکي از اصلي ترين دلايل ديگري که ممکن است جنگجويان مسلح در افغانستان خشونت آفريني هاي خود را بر اساس آن توجيه نمايند حضور سربازان خارجي در افغانستان است. اما هيچ وقت کسي به اين فکر نمي کند که مثلا تنها ايالات متحده آمريکا در بيش از صد کشور جهان پايگاه دارد و اتباع وسربازان اين کشور در آنها حضور دارند و بسيار از اين پايگاه ها در کشور هاي اسلامي است.

اما هيچ گاهي دراين کشورها ما شاهد شيوه هاي مبارزاتي خشونت آميز عليه حضور خارجي ها نيستيم. بر اساس آموزه هاي اسلامي و ديني، الصلح الخیر را باید در تمام جهان بشریت در نظرگرفت نه صرف در يک کشور يا منطقه‌ي خاص. بنا بر اين چرا بايد اجازه داد که ديگران با استفاده ابزاری از مدارس دینی، هزاران تن از شاگران مدارس را به بهانه فراگیری دروس دینی رهسپار مدارس نموده و در عمل برای آنها زمینه های فراگیری آموزش های هراس افگنی را مساعد سازند. تا آنان در بازگشت به کشور شان، تا مي توانند به کشتار و تخريب و ترور ادامه دهند و تمامي اميد ها براي داشتن يک آينده با ثبات و امن را از ملت مسلمان و رنج کشيده افغانستان بگيرند.

امروزه در جهان مدرن و توسعه يافته و مترقي شيوه هاي مبارزاتي از روش هاي قرون وسطايي و ماقبل تاريخي به شيوه هاي مدرن و صلح آميز تغيير يافته است. تمامي گروه ها، جريان‌ها و احزابي که مخالف برخي سياستها و راهبرد ها در کشورهاي شان هستند، تلاش مي کنند با مشارکت فعال در قدرت و جلب و جذب رضايت و حمايت حد اکثري مردم خود قدرت را بدست گرفته و تغييرات مورد نظر را در نظام هاي دلخواه خود بوجود آورند.

اما اول رضايت و حمايت مردمي مهم است که بايد با خود داشته باشند. در افغانستان نيز درطول يک دهه گذشته همواره سعي شده است که مخالفان مسلح مجال اين را داشته باشند که به صلح بپيوندند و از طريق مشارکت در روند سياسي کشور، حضور در انتخابات ها بتوانند فعاليت نموده و خواسته هاي خويش را تامين نمايند. اما متاسفانه مخالفان مسلح هيچگاهي حاضر نشده اند به راه حل هاي صلح آميز آنگونه که ديگران در کشورهاي شان مي انديشند بيانديشند.

ده سال از جنگ نفس گير نیرو های مسلح کشور و قوای بین المللی مستقر در افغانستان با مخالفان مسلح حكومت سپری می گردد. تا کنون ملیارد ها دالر برای این جنگ هزینه شده است و هزاران انسان جان خود را ازدست داده اند. در كنار اين مبارزات سخت و نفس گير تلاش هاي فراوان ديگر به هدف مصالحه با مخالفان نيز در طول اين سالها جريان داشته است.

تلاش براي حذف نام رهبران طالبان از ليست هاي سياه، تاسيس نهادها و كمسيون هاي مختلف براي تشويق طالبان براي پيوستن به صلح، پرداخت مشوق هاي مالي، تدوير جرگه پرهزينه صلح و بالاخره تاسيس شوراي عالي صلح همه و همه به هدف بازگرداندن ثبات و امنيت در كشور از طريق گفتگو و مصالحه با آن دسته از مخالفاني كه به قانون اساسي كشور احترام بگذارند انجام پذيرفته است.

اما چرا اين اقدامات عملا نتائج چندان مطلوبي نداشته بلكه مي توان گفت نتايج معكوس داده است؟ چرا مدارا با طالبان مسلح از يك سو به تقويت طالبان و بزرگ نمائي آنان منجر شده و اين ذهنيت را به آنان القاء نموده كه گويي دولت از موضع ضعف با آنان سخن مي گويد و در نتيجه كوچك ترين نشانه و گامي از جانب آنان به سمت صلح ديده نشده است؟ حال آنکه بسيار روشن است که توان نظامي ارتش افغانستان و نيرو هاي بين الملي ياري امنيت هيچگاهي با توان گروه هاي تخريبي قابل مقايسه نيست.

براستی وقت آن نرسيده است که به راه حل هاي صلح آميز فکر کنيم، آن هم در افغانستان سرزمین جنگ و ترور و خشونت که سال‌ها است از نسل های مختلف این کشور قربانی می گیرد. زيرا بسيار روشن است که جنگ با انسان چه می کند، تنها چیزی که از جنگ بجا می ماند تل از خاک و خاکستر است که برای مردم ما هم از کابل، جز تل از خاک و خاکستر چیزي باقی نمانده بود و همين نظام كنوني بر ويرانه هاي كابل كار هاي خود را آغاز كرد. مسئله‌ي اصلي هر انسان افغاني امروز اين است كه چگونه مي توان به بحران چندين ساله اي جنگ دراين كشور پايان داد.

دیدگاه شما