صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

افغانستان قربانی همیشگی بازی های بزرگ

-

افغانستان قربانی همیشگی بازی های  بزرگ

بررسی تحولات افغانستان از گذشته های دور تاکنون نشان می دهد که سرنوشت این کشور و مردمان آن همیشه با مسائل جهان پیرامون آن ارتباط محکم داشته و تحولات پیرامونی، سرنوشت این کشور و مردمان آنرا در نهایت تعیین کرده است. از گذشته های دور تر که بگذریم حملات پی هم انگلیس و تهاجم شوروی به افغانستان روشن ترین نشانه های تاثیر عوامل بیرونی در تحولات افغانستان در سده های اخیر است.

اما تحولات امروز افغانستان نیز نه تنها بی ارتباط به تحولات دوران جنگ سرد و مسائل پیرامونی آن نیست که رابط تنگاتنگ با رقابت ها و بازی های بزرگ دو قدرت مهم وقت، یعنی شوروی و آمریکا دارد. چه کسی می تواند منکر این باشد که آمریکا برای آزادی اروپای شرقی و پایان استیلای شوروی بر آسیای مرکزی بویژه افغانستان و عدم دست رسی شوروی به آبهای گرم، گروه های را که امروز تروریست و بنیاد گرا نامیده شده و علیه آنان جنگ پرهزینه کنونی تحت عنوان مبارزه علی تروریزم راه اندازی شده است را حمایت و تجهیز نکرد.

این مطلبی است که اخیرا مقامات ارشد آمریکایی صراحتا به آن اعتراف دارند و به عنوان نمونه می توان به بخش هایی از سخنان هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا در یکی از جلسات کنگره که در اینترنت پخش شد اشاره کرد. کلینتون در این سخنان به صراحت به نقش آمریکا در ایجاد سازمان تروریستی القاعده اعتراف می کند وی می گوید ما گذشته مشترکی با سازمان القاعده داریم.

کسانی را که امروز با آنها در افغانستان و پاکستان می جنگیم 20 سال پیش خودمان به وجود آوردیم زیرا در جنگ علیه شوروی سابق از آنها استفاده می کردیم. وی افزود، ما القاعده را به وجود آوردیم زیرا نمی خواستیم شوروی سابق بر آسیای مرکزی چیره شود و ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا با مشارکت کنگره به زعامت دموکرات ها از طرح ایجاد القاعده جهت مقابله با اتحاد جماهیر شوروی استقبال کرد.

کلینتون در ادامه تصریح کرد، دموکرات ها از این ایده حمایت و تاکید کردند ما با دستگاه استخباراتی پاکستان و عوامل پاکستانی وارد عمل می شویم تا مجاهدانی را از عربستان و سایر کشورها استخدام کنند. در همین موقع بود که وهابیت وارد اسلام شد، ما توانستیم بر شوروی سابق در سایه عملیات این افراد پیروز شویم.

البته بدون اینگونه اظهارات هم می توان گفت که این بسیار روشن بود که شکست شوروی بدون حمایت های قدرتهای بزرگ در منطقه ممکن نبود. به هرحال آمریکا و غرب مانند هر قدرت دیگر برای تامین منافع خود و از بین بردن تهدیدهای احتمالی از هر اقدامی در گذشته و اکنون دریغ نکرده و نخواهند کرد. اما نکته ی مهم این است که بعد از شکست شوروی آمریکا منطقه را ترک کرد و این غیبت و عدم حضور تهدیدهای بزرگ دیگری را علیه منافع آمریکا بوجود آورد.

وزیر امورخارجه آمریکا می گوید، پس از عقب نشینی شوروی از افغانستان ما میلیاردها دالر خسارت دیدیم و مهار القاعده را از دست دادیم و همکاری با آنها را متوقف کردیم و برخورد با افکار و اعتقادات آنان را به پاکستان محول کردیم. همانطور که می دانیم این غیبت تنها پیامد اش برای آمریکا همین یک مورد نبود بلکه بعد از سقوط شوروی، که آمریکا با اطمینان خاطر منطقه را ترک گفت مرتکب بزرگترین اشتباه تاریخی خود گردید.

در این غیبت آمریکا بود که هند آرام آرام به قدرت بزرگ نظامی و اقتصادی تبدیل شد و پاکستان برای دفاع و نجات خود به کمک عربستان از استراتیژی های مشخص در کشمیر و افغانستان پیروی کرد و هزاران طالب و شورشی را در مدرسه های وهابیت تربیت کردند و صدها مرد انتحاری تولید نمود. از جانب دیگر چین با تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ جهانی لرزه بر اندام غرب انداخت.

ایران نیز به یک قدرت منطقه ای تبدیل شد و روسیه دوباره تجدید قوا کرد و این چنین شد که در نهایت دنیا به "چند قطبی" هانتینگتون مبدل گردید. آمریکا در شرائط کنونی متوجه اشتباهش شد و این بار برای جبران غیبتش بعد از جنگ سرد، بدنبال آن است تا با طرح جنگ علیه تروریسم در آسیای مرکزی و خاورمیانه بتواند تهدید های فرارویش را بردارد و از منافع اش دفاع نماید.

بنا براین نمی توان تردید کرد که آمریکا مانند هر قدرت بزرگ دیگر نقشه ی جدیدی، برای جهان در قرن بیست و یکم دارد و تحولات افغانستان در قلب آسیا نقطه آغازین این نقشه بزرگ است. اما مسلما دیگران نیز نقشه های خود را در این قرن جدید دارند و آغاز هزاره سوم پس از میلاد ابستن تحولات بزرگی در سطح جهان و منطقه خواهد بود.

اکنون پرسش اساسی این است که دولت و ملت افغانستان در این بازی های بزرگ همچنان قربانی خواهد بود؟ یا اینکه این ملت بزرگ با پیشیینه با شکوه تاریخی و تمدنی خود بدنبال آن است که نه تنها قربانی صرف نباشد بلکه در تحولات دهه ها و سده های آتی در تحولات منطقه و جهان تاثیر گذار بوده و خود نقش آفرینی فعالانه داشته باشد؟ پاسخ این سنخ پرسش ها راحت و آسان نیست زیرا تا زمانیکه فهم درست و روشنی از نقشه ها و طرح های بزرگ نداشته باشیم و همینطور شناخت عمیق از ظرفیتها و قابلیت های افغانستان و منطقه نداشته باشیم دشوار است که بتوان داوری درستی در این زمینه داشت.

اما مسئله ی که بی نهایت مهم و حساس است این است که درک کنیم تمامی کشورها و قدرتهای جهان بدنبال تامین منافع و تحمیل راهبردها و پلان های کلان خود در جهان اند. از این رو افغانستان باید راهبرد مشخصی برای خود داشته باشد و گرنه این کشور قربانی بازی های بزرگ خواهد شد.

مسلما نه دولت و نه ملت افغانستان نمی خواهند که برای همیشه قربانی بمانند. براستی در دولت مردان ما اراده ی برای نجات افغانستان در بازی های بزرگ وجود دارد؟ ایا ما به این فکر کرده ایم که چشم انداز افغانستان در دهه های آینده چگونه خواهد بود؟ روشن شد که جنگ و صلح در افغانستان همواره طبق میل و خواسته دیگران طراحی و اجرا شده است و طبیعی است زمانیکه دیگران طرحی را پی ریزی می کنند در قدم نخست خود و منافع خود را در نظر می گیرند.

آیا جنگ و صلح کنونی در افغانستان نیز از همین قاعده پیروی نمی کند؟ اگر جواب مثبت است دولت افغانستان چه برنامه ی برای تامین صلح و ثبات واقعی مبتنی بر منافع و مصالح دراز مدت افغانستان دارد؟ و تا چه اندازه در تامین این منافع توانایی دارد؟.

وقتی اعلام شد که آمریکا و طالبان برای تاسیس دفتر طالبان در قطر موافقت کرده است دولت افغانستان کاملا بی اطلاع از این ماجرا بود و سفیر افغانستان در قطر برای ارائه معلومات به کابل فراخوانده شد. اما در نهایت افغانستان به رغم آنکه عربستان و ترکیه را برای گشایش دفتر طالبان ترجیح می داد با ایجاد این دفتر در قطر موافقت کرد.

این مسئله نشان داد که هم طالبان و هم دولت افغانستان بیشتر در زمینی بازی می کنند که خود هیچ نقش و تاثیر جدی در انتخاب آن و در نهایت تعیین نتیجه بازی ندارند. اصولا اگر طالبان افغانستان را دوست دارند واین سرزمین را کشور خود میدانند چرا باید در یک کشور بیگانه با هموطنان خود هم سخن شوند؟ و در مقابل اگر دولت افغانستان طرف مذاکره با طالبان است چرا باید خود محل مذاکرات را در کابل یا شهرهای دیگر افغانستان تعیین نمی کند.

بنا براین وقتی نه محل مذاکرات، نه تعیین چارچوب ها و پیش شرطهای مذاکرات، و نه اهداف و استراتیژی ها، مشخص نیست و دیگران تصمیم گیرنده اند آیا این همان کشاندن افغانستان در میدان بازی های دیگران نیست؟ و افغانستان در این صورت برای همیشه قربانی نخواهد ماند؟ پس تا دیر نشده برای نجات افغانستان فکر اساسی کنیم و گرنه برای همیشه قربانی رقابت ها و بازی های دیگران خواهیم ماند.

دیدگاه شما