صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

تروریست کیست؟

-

تروریست کیست؟

هرچند که تروریسم ریشه در تاریخ سیاسی و نظامی جهان دارد؛ اما در قرن اخیر و بویژه چنددهه اخیر، مفهوم تروریسم به شکل ویژه و برجسته ای در ادبیات جهانی مطرح گردیده است. امروزه مفهوم تروریسم در ابعاد مختلف سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی مطرح می باشد؛ اما در عرصه سیاسی بگونه ای خاص مورد توجه قرار گرفته است.

ظهور گروه القاعده و طالبان، با رویکردهای خشونت بار تروریستی در منطقه و جهان و با ایدئولوژی ستیزه جویانه که رنگ دین و مذهب بخود گرفته است، مفهوم تروریسم را بیش از همه برجسته و با اهمیت ساخته است. سلطه گروه خشونت گرای طالبان در افغانستان و همکاری تنگاتنگ و در نهایت اتحاد استراتژیک این گروه با گروه دهشت افکن القاعده رویه و صفحه جدیدی را در رویکردهای تروریستی به نمایش گذاشته است.

با وجود آنکه تروریسم و تروریست هنوز در ادبیات سیاسی جهان تعریف معین و مشترکی نیافته است، اما ویژگی های عمومی را می توان در همه گروههای تروریستی با هر ایدئولوژی و رویکردی سراغ گرفت. خشونت اولین ویژگی گروههای تروریستی بشمار می آید. دست یابی به اهداف از طریق شیوه خشونت بار، رویکرد عمومی همه گروههایی است که به ترور توسل می جویند.

خشونت بکار رفته از سوی گروههای تروریستی در قالب قتل و شکنجه یک امر معمول تلقی می گردد. نگاه گذرا به تاریخچه و رویکرد گروههای تروریستی این ویژگی را بیش از پیش نمایان می سازد. مطلق نگری و جزم اندیشی ویژگی گروههای تروریستی می باشد. اساسا تروریسم با کوراندیشی پیوند ناگسستنی دارد. تروریست ها برای اینکه بتوانند به اهداف تعیین شده دست یابند می کوشند که تصورات و پندارهای خود را بصورت جزمی و مطلق گرایانه تلقی نمایند.

آنان بخوبی به این نکته واقف هستند که رویکردی مغایر جزم گرایی و در نظرداشت نسبیت های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، در رسیدن به اهداف شان چالش برانگیز خواهد بود. تروریسم با اندیشه ورزی و نگرش متفکرانه، خردورزی و تأمل هیچ سنخیت و سازشی ندارد. در نگرش تروریست ها جهان و انسان ها دو دسته بیشتر نیستند: دوست و دشمن. یعنی هرکس با تروریست ها نباشد، قطعا در مقابل آنان یعنی دشمن آنان قرار دارند.

ایجاد بحران و تنش از خصوصیت های دیگر تروریست ها می باشد. تروریست ها برای اینکه زمینه فعالیت و حضور خود را فراهم آورند دامن زدن به بحران و تنش به شکل و شیوه های مختلف و بهانه های گوناگون یک امر الزامی می دانند. تروریست ها یا خود سرچشمه بحران و تنش هستند یا اینکه بعنوان عوامل تحریک شده از سوی قدرت ها و سازمان های استخباراتی موجب ایجاد بحران و تنش می گردند. مهره بودن از ویژگی های دیگر تروریسم است.

از آنجایی که تروریست ها فاقد تفکر و اندیشه بوده و در جامعه بدون ریشه می باشند، برای موجودیت و بقاء خود نیازمند آن هستند که مانند مهره های وابسته عمل نمایند. وابستگی بدون چون و چرای آنان سبب می گردد که آنان هرگز نقش برجسته و اثر گذار و مستقل در مسایل نداشته باشند. و....

خصوصیاتی که برای تروریسم برشمرده شد، همه این ویژگی ها را در طالبان و القاعده می توان یافت. ایدئولوژی و عملکرد طالبان و القاعده بخوبی آشکار می سازد که آنان جز اینکه در دایره گروههای تروریستی و خشونت قرار گیرند، هیچ جایگاه و موقعیتی دیگری را نمی توان برای شان تصور نمود. در مراحل نخستین، بخصوص از حادثه تکان دهنده یازدهم سپتامبر این موضوع مورد اتفاق جهانی بود. اجماع جهان در بر اندازی سلطه طالبان و القاعده در افغانستان و استقرار نظام نوین سیاسی از نشانه های واضح اتفاق در مورد تروریست بودن طالبان و القاعده می باشد.

اما با گذشت چندین سال، در روزهای اخیر زمزمه هایی بگوش می رسد که حاکی از برائت دادن طالبان و احتمالا القاعده از طینت آنان و دوسیه سیاه و مخوف آنان می باشد.
بحث مذاکره با طالبان و تقلیل دادن خطر القاعده از سوی حکومت و جامعه بین المللی سوال جدی را در رویکرد جهان نسبت به آنچه روند مبارزه با تروریسم خوانده می شود در افکار عمومی بوجودآورده است. اینک در این باره اندکی با شرح بیشتر پرداخته می شود.

به عنوان نمونه کای آیده نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد در افغانستان مدعی است: " باید از راه های مسالمت آمیز و مذاکره با گروه های مخالف (طالبان)، به خشونتها پایان داد". ملا عبدالسلام ضعیف سفیر پیشین طالبان در اسلام آباد میگوید:"عربستان سعودی برای حل مشکلات افغانستان مرجع خوبی است ." جو بایدن، معاون رئیس جمهوری آمریکا بدین باور است که طالبان دشمن آمریکا نیستند و با بازگشت به کابل می توانند هم پیمان واشنگتن باشند"مقامات حکومتی نیز در تلاش برای تاسیس دفتر سیاسی برای طالبان هستند تا از این طریق به زعم خویش به بحران سی سال کشور پایان بخشند.

در توجیه ایده های یادشده کوشش های فراوانی بکار رفته است تا افکار عمومی بگونه ای قناعت داده شود. اما حقیقت آنست که این ادعاها و رویکردها نه تنها در نزد افکار عمومی قابل توجیه نمی باشد، بلکه پرسش های زیادی را نیز برانگیخته است. آنچه از افکار عمومی می توان بدست آورد اینست که طرح بازگشت یا گفتگو با طالبان و سهیم ساختن آنها در قدرت، هرچند ایده ای جدید و تازه نیست، اما در شرایط کنونی به شکل خاص بویژه از سوی امریکا و انگلیس و حکومت به شکل ویژه ای برآن تاکید می گردد! هدف نهایی از تاکید بر این موضوع چه چیزی است؟ در ادامه این مسایل یکی از سیاست مداران عمده انگلیس بنام کوپر کولز این سخن را گفته بود: بهترین راه حل برای مشکل افغانستان به قدرت رسیدن یک دیکتاتور قابل قبول در کابل می باشد.

طرح چنین ادعاهایی، آن هم پس از یک دهه چه پیامی را با خود به همراه دارد؟ "دیکتاتور قابل قبول یا خوب " یعنی چه؟ ملاک این خوبی یا قابل قبول بودن چیست ؟ آیا این معیار ها را بازهم خارجی ها باید تعیین نمایند؟ یا مردم افغانستان؟ اگر تعیین معیارها بعهده خارجی ها است، پس وجود حکومت و قانون اساسی در کشور بلاموضوع می باشد! در چنین صورتی تعیین نوع رژیم و شیوه اداره کشور، که از صلاحیت های مردم قلمداد شده است یک ترفند و فریبی بیش نخواهد بود؟ ! چندی قبل معاون رئیس جمهور امریکا بیان نمود که "طالبان دشمن ما نمیباشد."

حال باید پرسید در صورتیکه طالبان دشمن شما نبود، این همه غوغا و لشکرکشی برای چه بود؟ آن همه ادعاهای مبارزه با تروریزم و تعیین محورهای شرارت و آزادی به چه بهانه ای بود؟ چرا به بهانه های واهی هزار ها انسان را بخاک و خون کشانیدند؟ چرا عده ای به بهانهء ارتباط با القاعده و طالبان دستگیر گردیده و راهی زندان گوانتانامو گردیدند؟ چرا زندانی بنام گوانتانامو ایجاد گردید و با زندانیان آن بطور غیر انسانی برخورد گردید؟ و...

شگفت انگیزتر از همه اظهارات شتاب زده و احساسی رئیس جمهور است که طی اظهاراتی در دانشگاه کابل گفت : از اینکه امریکا طالبان را دشمن خود نمی داند، بسیار خوشحال هستم. باید تاسف خورد که چگونه زندگی و آینده مردم با این رفتارها و سیاست های مقطعی و مشکوک و آلوده وابسته شده است.

از جناب رئیس جمهورسوال کرد اگر طالبان و القاعده تروریست و دشمن مردم افغانستان نیستند؛ این همه جنایت، ترور، انتحار، تخریب، ناامنی، اختطاف، سنگ اندازی و تنش آفرینی از سوی چه کسی است؟ آیا غیر از طالبان کدام نیرو و دشمنی آشکار وجود دارد که به چنین شیوه های نامردمی توسل جوید؟ خوشحالی شما ریشه در کجا دارد؟ آیا شما می خواهید آزادی و عدالت را فدا نمایید؟ آیا شما تصور می کنید که ملاعمر و هر یک از رهبران تروریست طالب، بیش از کسانی که امروز در کنار شما برای این سرزمین خدمت می کنند، برای کشور و مردم دلسوزی می نمایند؟

به حقیقت چنین سیاست ها و روش های ناشناخته و گمراه کننده نه تنها حقایق و واقعیت ها را مغشوش ساخته است؛ بلکه این وضعیت سبب گردیده است که دشمنان مردم یعنی تروریست ها بخوبی از آن بسود خود بهره برداری نمایند. اگر کسانی که مردم را بخاک و خون می کشند؛ کسانی که مساجد را ویران و نماز گزاران را قتل عام می سازند؛ آنانیکه خشونت را به فجیع ترین شکل مرتکب می گردند؛ عناصری که دستورات بیگانگان را در ویرانی کشور دقیقا اجرا می نمایند؛ حلقه هایی که دین و مذهب را وسیله فریب و نیرنگ ساخته و در نقاب آن چهره زشت و ضدانسانی خود را پنهان ساخته اند و....

اگر این ها تروریست نیستند پس چه کسی تروریست است؟ آیا سرشت و ذات کریه طالبان و روش و کارکرد ضدانسانی طالبان غیر از این مواردی است که گفته شد؟ آیا در این صورت طالبان تروریست های غیرقابل بخشش محسوب نمی شوند؟ شاید غربی ها و حکومت بخاطر منافع خویش، طالبان را تروریست ندانند و آنان را از همه جرایم ضدبشری برائت دهند؛ چنانکه تاکنون صدها از این نوع عمل ناروا را مرتکب شده اند؛ اما بطور قطع در افکار عمومی مردم جهان و افغانستان، طالبان مصداق واقعی تروریسم می باشند؛ طالبان بعنوان جنایتکاران ضدبشری و بر اساس عدالت باید مجازات شوند.

دیدگاه شما