صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

توهم "پایان بازی" در افغانستان

-

توهم

کارل بیلت، وزیر خارجه سویدن / برگردان: عبدالاحد بهرامی

اخیرا در جریان سفری به افغانستان، به خوبی درخواست های فزاینده بین المللی را متوجه شدم که خواهان "پایان بازی" در افغانستان هستند. اما طرحی برای "پایان بازی" در این کشور، یک توهم خطرناک است: این بازی پایان نخواهد یافت؛ و تاریخ نیز به پایان نخواهد رسید. در این صورت، تنها چیزی که به پایان خواهد رسید، توجه و دخیل بودن جامعه بین المللی در افغانستان خواهد بود که می تواند پیامدهای فاجعه باری داشته باشد.

اکنون تمرکز جامعه بین المللی بر سال 2014 است؛ موعد پایان انتقال تدریجی مسئولیت های امنیتی از نیروهای بین المللی به دولت افغانستان. این روند بدون چالش نیست، ولی دلیلی برای این باور وجود ندارد که فکر کنیم این هدف طبق برنامه زمانی تعیین شده و بر اساس اهداف مورد نظر، نهایی نهایی نخواهد شد.

من اعتقاد دارم اینکه چالش بسیار مهمتر و جدی تر دیگری در برابر افغانستان بعد از 2014 وجود دارد: انتخاب رییس جمهور جدید. در نظام سیاسی که قدرت عمده –خواه علنی یا پنهان، قانونی یا عرفی- در حلقه رییس جمهور متمرکز شده است، انتخابات ریاست جمهوری می تواند تبدیل به منازعه ای تمام عیار برای آینده این کشور شود.

انتخابات ریاست جمهوری سال 2009، که در آن حامد کرزی برای بار دوم به ریاست جمهوری انتخاب شد، بصورت گسترده ای بحث برانگیز بود و نهادهای افغانستان و جامعه بین المللی نتوانستند انتخابات شفاف و عاری از تقلب برگزار کنند. علاوه بر کشمکش ها بر سر نقش طالبان در آینده افغانستان، جنگ قدرت بعد از سال 2014 می تواند به شکاف های سیاسی منجر شود که این کشور را به سوی لبه پرتگاه جنگ داخلی گسترده تری بکشاند. با توجه به اینکه تکنوکرات های لیبرال در کابل در دو قطب اتحاد شمال در حال خیزش مجدد و جناح پشتون ها تقسیم شده اند.

بدون تردید، چنین سناریویی برای افغانستان فاجعه به بار خواهد آورد. اما تبعات چنین چیزی گسترده تر خواهد بود. ما نباید خطر بالقوه چنین رویدادهایی را برای پاکستان نادیده بگیریم؛ جایی که دور جدیدی از خیزش و هیاهوی جهادی ها می تواند برای امید به ایجاد یک کشوری امن تر و با ثبات تر، ویرانگر باشد. ما باید از دهه 1980 درس فرا گرفته باشیم: نادیده انگاشتن به نجات و پیروزی ختم نمی شود.
پس پالیسی درست برای جامعه بین المللی در افغانستان چیست؟

اول، ما باید بر چیزی تمرکز کنیم که بیشترین اهمیت را دارد: انتقال قدرت به دولتی بعدی که بطور منطقی، برای همه جریان های افغانستان مشروع و قابل قبول باشد. به این منظور، در ابتدا نکته اینست که انتخابات باید تا حد ممکن آزاد و عادلانه باشد و در این مورد نقش سازمان ملل بسیار حیاتی خواهد بود. اما این نیز ضروری است که باید در قواعد بازی در افغانستان، اجماع گسترده ملی در آن کشور به وجود آوریم. کرزی نمی تواند میراثی بهتر از انتقال منظم و قانونمند قدرت به جای بگذارد و منافعی در این نخواهد داشت که ببیند هرچه در سال های گذشته به دست آورده، نابود شود.

دوم اینکه ما باید گفتگوهای منطقه ای واقعی و همه جانبه ای را حمایت کنیم تا افغانستان تبدیل به صحنه جنگ و رقابت های دیگر کشورها تبدیل نشود. کلید این هدف در اینست که شکاف میان دولت پاکستان و نیروهای شمال افغانستان را ترمیم کنیم. بر فرض اینکه پاکستان در قبال افغانستان بصورت پنهانی بازی متفاوتی را به پیش نمی برد، این کشور باید هر آنچه را ضروری است انجام دهد تا همه را متقاعد کند که بازی پنهان و دوگانه ای را با طالبان در افغانستان دنبال نمی کند.

نکته ای که به همان اندازه مهم است اینست که پاکستان و هند، مذاکرات شفاف و بازی را آغاز نماید تا بتوانند در راستای شفاف سازی سیاست های خود در قبال افغانستان، اعتمادسازی کنند. امروزه، چنین دیالوگی و مفاهمه ای میان دو کشور به ندرت وجود دارد، و رجزخوانی و مانور دوجانبه این دو کشور همسایه که با بی اعتمادی توام است، می تواند به سادگی همسایه ضعیف تر آنها (افغانستان) را بی ثبات سازد.

نهایتا، به دلیل عوامل تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی نقش ایران درافغانستان نشاید و نباید نادیده گرفته شود.
دلیلی وجود ندارد در اینکه اهداف استراتژیک غرب در قبال افغانستان باید در جریان سال های آینده بصورت بنیادین تغییر کند.

اکنون کلید کار ما در اینست که اولویتهای مان را بصورت درست بشناسیم و به آن عمل کنیم. انتقال منظم و قانونمند قدرت سیاسی و حمایت از مفاهمه و گفتگوهای همه جانبه و گسترده در سطح منطقه ای، باید همین اکنون در صدر برنامه جامعه بین المللی در افغانستان باشد. این اهداف نه تنها به خودی خود مهم و حیاتی اند بلکه اینها عوامل اصلی در ایجاد بستر و زمینه مناسب برای رفع مناقشه میان جریان های متعدد در افغانستان و گروه طالبان است.

اکنون، بعضی ها استدلال می کنند می حضور گسترده غربی ها در افغانستان یک اشتباه بوده است. اما از منظر تاریخی ما باید این نکته را درک کنیم که اشتباه بزرگتر جامعه جهانی این بوده که در دهه های گذشته افغانستان را به حال خود رها کرده و ترک کرده بود.

افغانستان، جنوب آسیا را با آسیای میانه پیوند می دهد و از هم گسیختن وضعیت در این کشور، تهدیدهای جدی تری را متوجه هر دوی این منطقه خواهد ساخت. علاوه بر آن، همه جهان –نه تنها غرب بلکه همینطور روسیه و چین– در این صورت در معرض ریسک اشاعه جهانی مواد مخدر، اسلحه و تروریزم خواهند بود.

وظیفه ما اکنون این نیست که در صدد "پایان واهی" برای جنگ افغانستان باشیم. این فصل به پایان خود نرسیده است و ما صرفا وارد دوره جدیدی شده ایم. چیزی که ما باید اکنون انجام دهیم ایجاد چارچوب و زمینه برای افغانستان باثبات و حضور موثر و دوامدار جامعه بین المللی در منطقه ای است که برای ثبات جهانی از اهمیت حیاتی برخوردار است.

دیدگاه شما