صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

چشم‌انداز بعد از 2014: مصالحه با شورشیان و اهمیت اجماع ملی

-

چشم‌انداز بعد از 2014:  مصالحه با شورشیان و اهمیت اجماع ملی

در حالی که موعد 2014 فرا می رسد، دغدغه بسیاری ها هم در افغانستان و هم در غرب اینست که افغانستان در یک دهه آینده چه در پیش رو خواهد داشت؛ آیا به کام هرج و مرج و ناآرامی فرو می رود یا اینکه به دوره ای از شکوفایی و ثبات گام می گذارد و چندین دهه جنگ را کاملا پشت سر می گذارد. اما جواب شاید هیچکدام از این دو گزینه نباشد.

خوشبینی ها و بدبینی ها:
افغانستان در سال جاری شاهد رویدادهایی متفاوت و متناقضی از نوع ناامنی، انتحار، جنگ و مواد مخدر بوده و در عین حال، شاهد رویدادها و تحولات امیدبخشی از قبیل نهایی شدن پیمان استراتژیک، امضای فروش گاز ترکمنستان به جنوب آسیا از طریق خط لوله تاپی و بسا رویدادهای متفاوت دیگر بوده است؛ رویدادهایی که همزمان حس بیم و امید را درباره آینده کشور و چشم انداز خروج نیروهای خارجی بر می انگیزد.

هر حمله انتحاری و یا تهاجمی گروه طالبان بر شهرهای بزرگ، این بیم را بیش از پیش تقویت می کند که افغانستان ممکن است برای سالها و دهه های چندی در آینده درگیر جنگ، خشونت و ناامنی باشد و یا با دید بدبینانه تری، اینکه ممکن است که در مسیر غیر قابل برگشتی از ناآرامی و جنگ به پیش رود و یا حتی جنگی دامن این کشور را فرا گیرد که از ابعاد مختلف با جنگ یک دهه گذشته قابل قیاس نباشد.

اما همه ماجرا این نیست؛ و واقعیت های عینی امیدبخشی نیز وجود دارد که به خوبی می توانند این نگرش ها و دیدگاه را به چالش بگیرند. بررسی های اخیر سازمان ملل نشان می دهد که تلفات غیرنظامیان بصورت قابل ملاحظه ای کاهش یافته است و گزارش هایی منتشر می شود که شورشیان بیش از گذشته دچار انشعاب و چند دستگی شده اند و اینکه برخی از این شورشیان اکنون متقاعد شده اند که باید با دولت افغانستان و ایالات متحده گفتگو کنند.

اسلام آباد در یک سال اخیر تمایل بیشتری از خود نشان داده اند تا در روند مذاکره با گروه های شورشی با دولت افغانستان و متحدان غربی کشور از خود همکاری نشان دهد و گزارش هایی نیز حاکی از آنست که اسلام آباد خواهان برگشت طالبان نیست. برای بسیاری ها این ها شواهدی اند که به اندازه ی کافی متقاعد کننده اند، بر اینکه افغانستان در مسیر درستی به پیش می رود؛ اینکه کشور در حال گذار از یک کشوری با حضور هزاران سرباز خارجی به کشوری است که خود خواهد توانست با شورشیان بجنگد؛ امنیت کشور را تامین کند؛ اقتصادش را به حرکت درآورد و شورشیان را نیز بر میز مذاکره بکشاند.

مصالحه با شورشیان:
تقریبا اجماع نظر کلی وجود دارد بر اینکه شورش کماکان برای سالها ادامه خواهد یافت. با توجه به جنگ خونین یک دهه گذشته، ادامه شورش ها در جریان سال های آینده اجتناب ناپذیر است و این واقعیتی است که افغانستان ناگذیر باید آماده باشد تا از عهده آن بر آید؛ خواه مذاکره و گفتگو با شورشیان به نتایجی برسد یا نه.

از آنجا که طالبان بار دیگر بر موضع خود مبنی بر ادامه جنگیدن برای برقراری حکومت مطلقا اسلامی مورد نظر خود تاکید کرده اند، و از آنجا که این گروه برای مدت طولانی از روند مذاکره و گفتگوها برای رسیدن به یک توافق سیاسی برای حل بحران افغانستان کنار کشیده اند، به نظر نمی رسد، جنگ پایان کوتاه مدتی داشته باشد.

احتمال مصالحه فراگیر با همه طالبان بسیار اندک است؛ چه آنکه بعضی از بخش ها و حلقات افراطی گروه طالبان و شورشیان مایل به سازش و مصالحه نیستند و اصلا عقیده به این ندارند که آنها با دولت افغانستان و حامیان خارجی اش ناگذیر به مذاکره هستند. بنابراین، این بخش از گروه های شورشی قابل ادغام مجدد در جامعه افغانستان نیستند و فقط اراده سیاسی قوی در سطح رهبری کشور می تواند از طریق نظامی این بخش از شورشیان را سرکوب کند.

این واقعیت را ایالات متحده به خوبی درک کرده که همه شورشیان قابل مصالحه نیستند و دیوید پتریوس، از طراحان اصلی استراتژی جدید امریکا در جنگ افغانستان، دو سال قبل استراتژی خود را در راستا تعریف کرد که باید بخشی از شورشیان از طریق گفتگو و مذاکره از بدنه این گروه جدا شوند.

در صورتی که مذاکره و مصالحه با این نگرش دوبعدی در قبال طالبان به پیش برود؛ یعنی هم مصالحه با بخشی از جریان های طالبان دنبال شود و هم سرکوب عناصر غیر مصالحه جو و رهبران تندرو آن از طریق نظامی دنبال شود، احتمالا خواهد توانست به دستاوردهایی در ایجاد شکاف میان گروه های شورشی و جذب برخی از آنها به بدنه جامعه دست یابد.

گزارش ها حاکی از آنست که طالبان دچار انشعاب های جدی هستند و در میان این گروه بر سر اینکه آیا باید به مذاکره ادامه دهند و یا بجنگند، دودستگی هایی بوجود آمده است. چنین دودستگی هایی در صفوف رهبری طالبان، شاید یکی از علل اساسی کاهش خشونت ها در سال جاری باشد. چندی قبل، ملا آغاجان معتصم، یکی از رهبران ارشد طالبان هدف تیراندازی قرار گرفت که گمان می رفت با تنش های داخلی این گروه مرتبط باشد. اما وی اخیرا بار دیگر بر یگانگی بخش های مختلف گروه طالبان تاکید کرد که ظاهرا در واکنش به فضای رسانه ای درباره وجود اختلاف در این گروه بوده است.

اجماع سیاسی ملی:
اما این نگرانی وجود دارد و در سال های اخیر بیشتر اوج گرفته است که ممکن است دولت افغانستان در صدد آن باشد تا به هر قیمتی و یا لااقل با پرداختن بهای سنگین و غیرقابل قبول برای بسیاری از جریان های سیاسی کشور، طالبان را به میز مذاکره بکشانند و آنها را با دادن امتیازات سیاسی و حتی معامله بر سر قانون اساسی به عنوان سنگ بنای نظام کنونی، حقوق بشر و حقوق زنان و مسائل اختلاف برانگیزی چون مشارکت دادن طالبان در سطوح بالای قدرت و نظام، به عرصه سیاسی برگردانند. موضوع مصالحه با طالبان و رویکرد مبهم و شک برانگیز دولتمردان افغانستان در دوره بعد از 2014 در رابطه با این موضوع، یکی از نگرانی های اصلی بسیاری از حلقات سیاسی و گروه های فعال مدنی در کشور است.

علاوه بر آن، مسئله مذاکره با طالبان و موضع آینده دولت در این رابطه، به عنوان یک نقطه بحران برانگیز در دوره بعد از 2014 در برابر افغانستان قرار دارد. رویکرد جامع و فراگیری از سوی دولت و دولتمردان کنونی و مشارکت همه جریان های سیاسی و قومی کشور در پروسه مذاکره و مصالحه با شورشیان می تواند از یک شکاف و بی اعتمادی بزرگ ملی جلوگیری کند.

تعهد دولت به اینکه پروسه مصالحه را به عنوان یک روند همه شمول و ملی به جلو ببرد و رهبری کند، هم بطور قطع می تواند شورشیان را در موضع ضعیف تر قرار دهد و جایگاه و موقعیت دولت را تقویت خواهد کرد. در دوره بعد از 2014، با این آزمون روبرو خواهد بود که آیا در رابطه با مصالحه با طالبان، با ایجاد اجماع سیاسی در سطح کشور، از موضع باثبات تر و قوی تری به سر میز مذاکره خواهد رفت یا اینکه با نادیده گرفتن اهمیت اجماع سیاسی-ملی و نقش همه اقوام و جریان های سیاسی در این پروسه، خود را در انزوا و ضعف قرار خواهد داد.

در این صورت، دولت مرکزی از دو طرف با بحران روبرو خواهد شد: از یکطرف بحران بی اعتمادی ملی، بروز مخالفت هایی علیه دولت و محروم شدن دولت از حمایت ملیت ها و گروه های سیاسی که در یک دهه گذشته حامی دولت مرکزی بوده اند؛ از طرف دیگر، بحران ادامه جنگ با طالبان و گروه های شورشی؛ با توجه به اینکه جنگ با شدت بیشتر و یا کمتر کماکان ادامه خواهد یافت.

ممکن است بسیاری از دولتمردان، در حال حاضر تاثیرات و پیامدهای بروز مخالفت های بالقوه علیه دولت را به خوبی درک نکنند و تضعیف مشروعیت ملی دولت را پیشبینی نکنند، اما روی دادن چنین چیزی می تواند برای کشور بسیار ناگوار باشد و دولت را علاوه بر شورش جاری، با چالش های متعددی دیگری نیز مواجه سازد.

دیدگاه شما