صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۸ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

چشم‌انداز بعد از 2014: مبارزه با شورشیان و اراده سیاسی دولت

-

چشم‌انداز بعد از 2014:  مبارزه با شورشیان و اراده سیاسی دولت

در حالی که موعد 2014 فرا می رسد، دغدغه بسیاری ها هم در افغانستان و هم در غرب اینست که افغانستان در یک دهه آینده چه در پیش رو خواهد داشت؛ آیا به کام هرج و مرج و ناآرامی فرو می رود یا اینکه به دوره ای از شکوفایی و ثبات گام می گذارد و چندین دهه جنگ را کاملا پشت سر می گذارد.

اما جواب شاید هیچکدام از این دو گزینه نباشد، بلکه گزینه سومی باشد که ویژگی هیچکدام از این دو وضعیت متضاد را نداشته باشد. و این عبارت خواهد بود از ادامه یک جنگ فرسایشی و مزمن، شبیه آنچه را که سریلانکا تجربه کرد و یا آنچه که تا هنوز هم در کشورهایی چون کلمبیا جریان دارد.

ماموریت ناتمام:
با نزدیک شدن گام به گام سال 2014، نیروهای خارجی می روند تا افغانستان را ترک کنند و به یکی از خونین ترین ماموریت های بین المللی عصر حاضر پایان دهند. اما به نظر نمی رسد این واقعا پایان جنگ باشد و بلکه به نظر می رسد که ادامه جنگ همچنان اجتناب ناپذیر خواهد بود.

در آستانه "خروج"، هم مقامات غربی و هم دولت افغانستان در جریان همایش ها و کنفرانس ها به مردم افغانستان و افکار عمومی در کشورهای مختلف جهان اطمینان می دهند که جنگ در حال پایان یافتن است و اینکه افغانستان دیگر در شرایطی قرار نخواهد گرفت که برگشت طالبان در آن متصور باشد. اینکه دیگر برگشت طالبان از طریق نظامی متصور نیست، واقعیت ملموسی است که بصورت گسترده ای هم برای افغان ها و هم برای کشورهای غربی قابل درک است. اما هدف از "ماموریت افغانستان" فقط در این سطح و با چنین توقع و انتظار حداقلی نبود؛ امریکایی ها و ناتو جنگ را در افغانستان را شروع کردند تا علاوه بر نابودی طالبان، الگوی برای دموکراسی در منطقه بنا کنند؛ رویایی که با ادامه جنگ، به تدریج دست نیافتنی تر جلوه کرد.

اکنون غربی ها با آنکه در برابر افکار عمومی کشورهای خود از پیروزی در افغانستان سخن می گویند، اما در پشت درهای بسته تصمیم گیری های سیاسی، اکنون فقط "خروج آبرومندانه" برای ناتو از این "ماموریت ناتمام" مطرح است. این واقعیت ناخوشایند را مقامات کشورهای غربی و افغان به خوبی درک می کنند که نه تنها این "ماموریت" به پایان نرسیده، بلکه پایان جنگ در کوتاه مدت نیز فقط یک توهم است.

بر این اساس، این جنگ از یکسو در حال پایان یافتن است و از سوی دیگر در حال شروع شدن است: در حالی که کشورهای غربی، پرونده "ماموریت افغانستان" را به تدریج می بندند، جنگ برای آنها در حال به پایان رسیدن است. اما برای افغانستان، که آماده می شود تا یک تنه مسئولیت های این جنگ ناتمام را برعهده بگیرد، جنگ بصورت دیگری در حال شروع شدن است؛ جنگی که باید خود بار سنگین آنرا بر دوش بکشد؛ نیروهای امنیتی خود را سرپا نگهدارد و هزینه جنگ و نهادهای امنیتی خود را تامین کند.

جنگ اجتناب ناپذیر:
حال با فرض اینکه جنگ ادامه خواهد یافت، افغانستان نیاز دارد تا خود را برای دوره دیگری از این جنگ آماده سازد. مسلما در این جنگ فراز و فرودهایی بسیاری وجود خواهد داشت؛ طوری که ممکن است شرایط به اندازه ای در یک مسیر نامطلوب به پیش برود که کشور را از هر حیث در برابر شورش آسیب پذیر سازد و یا اینکه عوامل مختلف سیاسی و اقتصادی، داخلی و منطقه ای بصورت مطلوب و در جهت سازنده در کنار هم قرار گیرند و همه این شرایط مطلوب در تحت یک رهبری سالم و مقتدر در کشور، روند شورش ها را بصورت تدریجی مهار کند؛ در صفوف شورشیان رخنه اندازد؛ پایگاه و جایگاه مردمی آنها را تسخیر کند و ضربه های کاری نظامی بر این گروه ها وارد سازد.

پیروزی در این جنگ، مسلما به فاکتورهای مختلفی بستگی خواهد داشت که اگر این فاکتورها به خوبی به نفع دولت مرکزی گردهم آیند، توانایی شورشیان به صورت تدریجی به تحلیل خواهد رفت.

عمده ترین این عوامل عبارتند از تجهیز، آموزش و بصورت کلی ایجاد یک ارتش قوی و پایداری که روحیه تهاجمی داشته باشد؛ اراده قوی سیاسی از سوی رهبران و دولت هایی که در دهه آینده رهبری این جنگ را بر عهده خواهند گرفت؛ اقتصاد باثبات و قابل اتکایی که بتواند دولت را سرپا نگهدارد و هزینه ارتش را تامین کند؛ به وجود آوردن اجماع ملی که جایگاه و مشروعیت دولت مرکزی را استحکام بخشد و در نهایت استراتژی موثر و کارآمدی که بتواند با رویکرد تهاجمی به مصاف شورش برود.

تجهیز و آموزش نیروهای امنیتی:
از محورهای اصلی مبارزه در جنگی که کشور با آن روبرو خواهد بود، ارتش و نیروهای مسلح است. ناتو و ایالات متحده امریکا به عنوان کشوری که در یک دهه گذشته رهبری جنگ افغانستان را بر عهده داشته است، از چند سال قبل و بصورت مشخص پس از نشست لیسبون، بصورت ویژه ای بر تجهیز، آموزش و تمویل نیروهای ارتش و پولیس افغانستان تمرکز کرده است. اکنون ارتش و پولیس افغانستان به خوبی از این توانایی برخوردارند تا در عرصه نبرد با شورشیان بجنگند و از عهده رویدادهای امنیتی در سطح شهرها برآیند.

مردم افغانستان بیشتر از همیشه به نیروهای امنیتی کشور شان اعتماد دارند و ایالات متحده و سایر کشورهای غربی نیز بیش از هر زمان دیگری به نیروهای امنیتی افغان اطمینان دارند مبنی بر اینکه این نیروها قادر خواهند بود بعد از خروج ناتو دستکم با شورش هایی در سطح متوسط مقابله کنند.

اما اینکه نیروهای ارتش و پولیس افغانستان می توانند بعد از 2014 با شورشی در سطح اندک و یا متوسط مبارزه کنند، به اندازه کافی اطمینان بخش نیست. زیرا اطمینانی نمی تواند وجود داشته باشد مبنی بر اینکه شورش ها در دوره بعد از 2014 لزوما یک شورش بالقوه گسترده و فراگیر نخواهد بود.

بنابر این، ارتش افغانستان باید برای هر نوع شرایط غیرمترقبه ای آماده باشد؛ حتی اگر این وضعیت، بروز شورش گسترده تری باشد. توسعه ارتش و پولیس یکی از چالش های اصلی کشور در یک دهه آینده خواهد بود، و با توجه به اینکه ایالات متحده امریکا و بسیاری از کشورهای دیگر در چارچوب معاهده های استراتژیک به حمایت از نیروهای امنیتی افغان متعهد شده اند، می توان امیدوار بود روند بنا گذاشتن یک ساختار مستحکم و باثباتی از نیروهای مسلح با حمایت کشورهای قدرتمند جهان به خوبی به پیش برود.

حضور کشورهای متعدد جهان در حمایت از نیروهای امنیتی افغان، به اندازه کافی و بصورت موجهی این خوشبینی و امیدواری را ایجاد می کند که ارتش افغانستان دوره ای خوبی را برای توسعه در پیش رو خواهد داشت.

همه کشورهایی که اکنون به حمایت از نیروهای مسلح افغانستان در دوره بعد از 2014 متعهد شده اند، می توانند در آموزش نیروهای افغان ظرفیت بالقوه ای داشته باشند و حمایت دوامدار ناتو و کشورهای عضو در بخش های آموزشی، تسلیحاتی، فنی-لجستیکی، ارتش افغانستان را در یک مسیر سازنده ای از شکوفایی و توسعه به پیش ببرد.

در صورتی که تضاد منافع و اصطکاک منطقه ای در برابر ادامه حمایت نظامی ناتو از افغانستان به وجود نیاید، حمایت دوامدار ایالات متحده امریکا، ناتو و سایر اعضای این پیمان از نیروهای امنیتی افغانستان، حتی اگر در سطح بسیار محدودی هم باشد، در تبدیل شدن ارتش افغانستان به نیرویی قدرتمند نقش به سزایی خواهد داشت. به نظر می رسد اکنون بیش از هر زمان دیگری در یک دهه گذشته، این همگرایی در سطح جهانی و منطقه در حال شکل گرفتن است که ثبات در افغانستان برای ثبات منطقه در دوره بعد از 2014 و خروج ناتو بسیار مهم است و بر این اساس، افغانستان نیاز به نیروهای مسلحی دارد که به اندازه کافی از ثبات و توانایی برخوردار باشد تا بتواند از عهده جنگ با شورشیان برآید.

در حالی که موعد 2014 فرا می رسد، دغدغه بسیاری ها هم در افغانستان و هم در غرب اینست که افغانستان در یک دهه آینده چه در پیش رو خواهد داشت؛ آیا به کام هرج و مرج و ناآرامی فرو می رود، یا اینکه به دوره ای از شکوفایی و ثبات گام می گذارد و چندین دهه جنگ را کاملا پشت سر می گذارد. اما جواب شاید هیچکدام از این دو گزینه نباشد، بلکه گزینه سومی باشد که ویژگی هیچکدام از این دو وضعیت متضاد را نداشته باشد و این عبارت خواهد بود از ادامه یک جنگ فرسایشی و مزمن، شبیه آنچه را که سریلانکا تجربه کرد و یا آنچه که هنوز هم در کشورهایی چون کلمبیا جریان دارد.

اراده سیاسی برای جنگ:
شاید هیچ جنگی اگر در پشت آن اراده سیاسی استواری وجود نداشته باشد، به پیروزی منجر نشود. در دوره بعد از 2014، جنگ و شورش در کشور کماکان ادامه خواهد یافت و افغانستان برای سال ها با جنگ نفسگیر و فرسایشی درگیر خواهد بود.اراده سیاسی برای پیروزی در این جنگ، اولین پیش شرط پیروزی دولت در برابر گروه های شورشی و بیرون رفتن کشور از این دوره بحرانی خواهد بود.

وجود اراده سیاسی در عالی ترین سطوح تصمیم گیری و اجرایی دولت، همه نیروها و منابع ملی را در مبارزه علیه شورش بسیج خواهد کرد و همه ظرفیت های بالقوه برای پیروزی در جنگ به خدمت گرفته می شود. اما در صورتی که اراده سیاسی برای ادامه نبرد وجود نداشته باشد، در واقع اراده ای برای پیروزی در جنگ وجود ندارد.
در این صورت، نهادهای ملی و امنیتی بصورت ناهماهنگ و ضعیف عمل می کنند و انگیزه ملیبرای پیروزی نه تنها به وجود نمی آید بلکه تضعیف می شود.

وقتی فراز و فرودهای جنگ علیه شورشیان را در یک دهه گذشته مرور کنیم، به وضوح دیده می شود که یکی از عوامل اصلی ضعف دولت افغانستان در این مبارزه، فقدان و یا ضعف اراده سیاسی در برابر طالبان و گروه های دیگر شورشی بوده است. طالبان در ابتدا دشمنان ملت تلقی می شدند و مصالحه با آنها یک تابو و امری ممنوع پنداشته می شد، اما ذهنیت ها به تدریج در برابر این گروه دستخوش تغییر شد و عدم قاطعیت در روند مبارزه با این گروه ها به خوبی محسوس بود؛ تا آنجا که حتی گاه این ذهنیت اوج گرفت که دولت اراده ای به مبارزه با طالبان ندارد.اما در حضور هزاران سرباز خارجی و یکی از قدرتمند ترین سازمان های نظامی جهان، پیمان ناتو، جنگ با فراز و نشیب های خود به جلو رفت و این گروه های شورشی مجال آن را نیافتند تا با بهره گیری از ضعف و مسامحه ای که در برابر آن ها وجود داشته است، بتوانند بصورت گسترده ای دست به خیزش مجدد بزنند.

اما اکنون در آستانه خروج نیروهای خارجی از کشور، با این واقعیت ناخوشایند روبرو هستیم که احتمال تزلزل در اراده دولت مرکزی، ممکن است به ضعف و انفعال نیروهای امنیتی و نهادهای ملی منجر شود. در جریان دهه گذشته، عدم قاطعیت و اراده دولت در مبارزه با شورشیان همیشه حامل یک پیام اشتباه برای گروه های شورشی بوده است؛ اینکه دولت و نیروهای امنیتی افغانستان توانایی مبارزه با این گروه ها را ندارند. در دوره بعد از 2014 نیز احتمال هر نوع مسامحه در روند مبارزه با شورش، تعبیر به ضعف خواهد شد و چرخه جنگ و خشونت را همچنان تداوم بخشید.

استراتژی درازمدت:
نیروهای امنیتی افغانستان و نهادهای ملی دخیل در روند مبارزه با شورشیان، در یک دهه آینده و در غیاب ده ها هزار سرباز ناتو، به استراتژی کارامد و موثری برای پیروزی در جنگ نیاز دارند. استراتژی که ارتش و پولیس با اتکا به آن با روحیه تهاجمی به مصاف شورشیان بروند؛ استراتژی که بر اساس یک جنگ احتمالی طولانی مدت تعریف شده باشد و بتواند از عهده یک جنگ مزمن و فرسایشی برآید؛ استراتژی که طولانی شدن جنگ نتواند توانایی نیروهای امنیتی کشور را به تحلیل برد و در نهایت استراتژی که پایگاه مردمی شورشیان را هدف قرار دهد. جنگ بدون استراتژی موثر بدون تردید، فقط چرخه باطل خشونت را در کشور تداوم خواهد بخشید. امابا وجود یک استراتژی جنگی موثر و کارامد، نیروهای امنیتی به خوبی خواهند توانست قلوب و اذهان مردم را به تسخیر درآورند و زمینه حمایت مردمی از گروه های شورشی را از بین ببرد.

الگوهای مبارزه با شورش:
کشورهای زیادی اند که در تاریخ معاصر درگیر شورش های ویرانگری بوده اند و هنوز هم دولت ها با فعالیت های مسلحانه از سوی گروه هایی روبرو اند که از سوی این دولت ها به عنوان گروه های تروریستی شناخته می شوند. بدون تردید، مرز میان شورش و مقاومت مشروع، بسیار باریک است، و تفکیک آن امری دشوار.حال جدا از اینکه چه جنگ هایی را باید شورش محسوب کرد و چه جنگ هایی را باید مقاومت مسلحانه برای حق و آزادی به شمار آورد، و یا به عبارت دیگر چه گروه هایی شورشی و تروریست هستند و چه گروه هایی آزادی خواه و دارای مقاومت مشروع اند، این مبارزات و جنگ ها علیه دولت ها همیشه چالش اساسی برای امنیت کشورها و حتی ثبات و بقای دولت ها بوده است.بسیاری از این "شورش"ها با نیروی نظامی و با اراده سیاسی دولت ها سرکوب شده اند و اما تا هنوز هم بسا کشورهایی اند که با شورش های خونینی روبرو اند.

افغانستان نیز در یک دهه آینده که نقطه آغاز آن سال 2014 خواهد بود، با شورشی روبرو خواهد بود که باید به تنهایی و با نیروهای امنیتی ملی خود از عهده آنها برآید. شاید این یک انتظار بسیار نابجا باشد اگر توقع داشته باشیم که جنگ در مدت محدود زمانی و سال های اندک به پایان خواهد رسید. بر مبنای این فرضیه که جنگ ممکن است برای سال ها و حتی فراتر از یک دهه آینده ادامه یابد، افغانستان نیاز دارد تا مبارزه با شورش را در چارچوب یک جنگ فرسایشی و درازمدت به پیش ببرد. انتخاب این گزینه نه از روی داشتن گزینه های متعدد برای انتخاب، بلکه از روی ناگزیری است زیرا این در واقع یگانه گزینه موجود در برابر افغانستان در دوره بعد از 2014 است.

شاید الگوهای مختلفی را بتوان برای جنگی که در حال حاضر جریان دارد و در دوره بعد از 2014 نیز ادامه خواهد یافت، برشمرد. کشورهای بسیاری در دهه های اخیر با شورش های بالقوه و در عین حال در مدت زمانی طولانی روبرو بوده اند. با توجه به جنگی فرسایشی که افغانستان در دهه آینده با آن احتمالا مواجه خواهد بود، سریلانکا می تواند الگویی از این جنگ فرسایشی باشد که آن کشور را برای سال ها در چرخه ای از جنگ، خشونت و عقب ماندگی مبتلا کرده بود. اما اراده سیاسی که در سطح رهبری این کشور وجود داشت، سرانجام منجر به آن شد که بعد از حدود سه دهه شورش درهم شکسته شود و ببرهای تامیل به زانو درآیند.

دیدگاه شما