صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۸ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

استراتژی ترور شخصیت های سیاسی و نظامی؟

-

استراتژی ترور شخصیت های سیاسی و نظامی؟

در هفته گذشته احمدخان سمنگانی نماینده مردم سمنگان در پارلمان و یکی از چهره های مطرح سیاسی و نظامی در آن ولایت در مراسم عروسی دخترش هدف عملیات انتحاری قرار گرفته و با جمع کثیری از هم وطنان جان خود را از دست داد. این واقعه نشان داد که ترورهای زنجیره ای در کشور همچنان ادامه دارد. شاید برای برخی که وقوع این رویدادها، یعنی ترور شخصیت های سیاسی و نظامی را به یک رشته و سلسله دامنه دار پیوند داده ، نوعی اغراق آمیز پنداشته شود.

اما وقوع رویدادهای یاد شده بطور سیستماتیک و برخی ویژگی های دیگر حاکی از آنست که ترور شخصیت های سیاسی و نظامی یک عمل هدفمندانه و بسیار دقیق می باشد. بنابر این رویدادهای یاد شده یک امر تصادفی نیست و مقطعی محسوب نمی شود. بسیاری از آگاهان سیاسی بدین باور هستند دست های مرموزی درکار هستند که از طرق مختلف سعی دارند تا با چنین اقدام هایی نقطه های قوت در مقابل دشمنان صلح و تمامیت خواهی را سرکوب و نابود سازند. به معنای روشنتر ترور شخصیت های سیاسی و نظامی به ویژه در شمال کشور بطور عمده به استراتژی طالبان و مخالفین نظام سیاسی طبق دستور آی اس آی نسبت داده می شود.

ترور داکتر عبدالرحمان وزیر هوانوری وقت از آغاز شکل گیری نظام سیاسی جدید، ترور حاجی عبدالقدیر وزیر شهر سازی، ترور مصطفی کاظمی نماینده شورای ملی افغانستان و همراهانش، ترور جنرال داوود داوود رییس نظامی زون شمال، ترور عبدالمطلب بیگ نمایده مجلس، ترور جنرال مولانا شاه جهان نوری، ترور جنرال سیدخیلی، ترور ارسلا رحمانی از نزدیکان رئیس جمهور، ترور برهان الدین ربانی رییس شورالی عالی صلح و... و آخرین ترور صورت گرفته کشته شدن احمدخان سمنگانی و بسیاری از وکلا، قومندان های امنیه، دادستان‌ها در ولایت و ولسوالی های کشور طی چند سال گذشته همه این گمانه را تقویت می نمایند.

واقعیت اینست که ادامه ترورهای یاد شده، نگرانی‌های جدی را برای نظام سیاسی و مردم بوجود آورده است. نگرانی و پیامدهای این ترورها برای حکومت در آنست که اگر واقعا حکومت قصد خدمت و تامین صلح را در کشور دارد، با از دست دادن این چهره‌ها و افراد کلیدی زمینه ها و ابزارهای مورد نظر خود را از دست میدهد؛ از جانب دیگر ناتوانی در پیشگیری از این قتل ها و یا پیگیری آن بخاطر دستگیری و مجازات قاتلین و عاملین این ترورها از اعتبار و اعتمادعمومی در نزد افکارعامه کاسته و همینگونه موقعیت بیرونی حکومت را نیز خدشه دار می سازد.

همینطور جامعه نیز در پی وقوع چنین رویدادهایی نگران گردیده و خود را از پیامدهای ناگوار آن مصئون احساس نمی کند. از دست دادن افراد و چهره های که می توانند در انسجام جامعه و نیز گره گشایی مشکلات و همسویی کشور نقش موثر داشته باشند، از دست دادن چنین افرادی با تجربه برای جامعه زیان بزرگ و غیرقابل جبران به نظر می رسد. نبود چنین افرادی در جامعه یا در معرض خطر قرار گرفتن آنها در واقع اعتماد و اطمینان را از جامعه سلب می نماید. بوجود آمدن چنین حالتی در واقع به معنای فروپاشی ساختار اجتماعی و از دست دادن میکانیزم های اجتماعی خواهد بود که می توانند در حل مشکلات ممد واقع شوند.

طالبان و حامیان خارجی آنان با تجارب بدست آمده از سال های گذشته دریافتند که یکی از راه های تسلط بر مردم و انقیاد آنان در زنجیره پلیدی که خود آن را درست نموده اند اینست که نخبگان و سرآمدان جامعه را از آن باید گرفت. به همین جهت استراتژی ترور شخصیت های سیاسی و نظامی یکی از ابزارها یا روشهای بسیار خطرناکی است که دنبال می گردد.

مخالفان مسلح و حمایت کنندگان بیرونی آنان آسیب‌پذیری‌های حکومت را به خوبی دریافته اند. آنان سعی دارند با ترور چهره‌های مطرح سیاسی و اجتماعی ، برشک و تردید‌ها بیافزایند. آنان بخوبی می دانند در موجودیت و مشارکت رهبران سیاسی و اجتماعی در ساختار حکومت، آسیب پذیری آن را کاهش میدهد.

نکته مهمی که باید افزود اینست که طالبان و عناصر همسوی آنان با درک قضیه بازهم قادر به اجرای منظم و سیستماتیک چنین روشی و یا عملی نمودن چنین استراتژی نیستند، به همین دلیل، ترتیب و تنظیم چنین فعالیت های تروریستی و انتحاری با کمک سازمان های استخباراتی صورت میگرد. طالبان و حامیان خارجی آنها دریافته اند که با خروج نیروهای ناتو در سال 2014 میتوانند با ایجاد دهشت در کشور، نظام سیاسی را در بحران جدی و احتمالا سقوط قرار دهند. به همین منظور علاوه بر دسیسه های مختلف، طرح ترور شخصیت های با نفوذ را نیز به اجرا گذاشته اند.

زیرا همانطور که گفته شد چنین افرادی می توانند در مواقع ضرورت مردم را بسیج سازند. با تأسف که حکومت افغانستان در این راستا، یعنی دفع توطئه و دسیسه دشمن تاکنون هیچگونه طرح و برنامه دقیق و منسجمی را نداشته است. حکومت از این لحاظ در واقع در خلاء استراتژیک بسر می برد و از نداشتن یک برنامه جامع و دقیق امنیتی رنج می برد.

سخن اصلی در اینست که کشور اکنون در شرایط بسیار حساس و تعیین کننده ای قرار گرفته است. شکننده بودن اوضاع بگونه ای آشکار است که هر حرکت ناموزون و هر اقدام ناسنجیده و دسیسه مخالفین و یا سنگ اندازی دشمنان بیرونی می تواند اوضاع را به سمت و سویی جهت دهد که کشور را بار دیگر در عمق بحران و کشمکش فرو برد. همانطور که گفته شد در برابر هوشیاری و دسیسه چینی مخالفین و حامیان بیرونی آن، حکومت طرح و برنامه روشن و استراتژیک برای دفع آن دسیسه ها در اختیار ندارد. نقطه ضعف های موجود در ساختار حکومتی و امنیتی آسیب پذیری های جدی را فراهم می سازد.

حال پرسش اینست که در برابر استراتژی مشخص دشمنان، یعنی نابودی و ترور شخصیت ها و چهره های سیاسی و نظامی چه رویکردی را بایستی اتخاذ نمود تا از عمق یافتن بحران و سقوط کشور جلوگیری نمود. به نظر می رسد چه حکومت عزم و اراده صادقانه یک اقدام جدی را بعنوان نهاد مهم ملی که مسئولیت حفاظت از موجودیت شهروندان و کشور را بدوش دارد، در این رابطه داشته باشد یا نداشته باشد؛ تعیین یک راهکار ملی در برابر توطئه دشمنان داخلی و خارجی یک خواست و اقدام ملی است.

یعنی همه نیروهای سیاسی و اجتماعی بشمول حکومت باید در این باره احساس مسئولیت نموده و به چاره اندیشی آن همت گمارند. نکته دیگر در اینست که نیروهای سیاسی و ملی بایستی در زمینه بیداری ملی بسیج شوند. متاسفانه بسیاری از هم وطنان هنوز منتظر این هستند که حکومت بایستی در رابطه با وضعیت نگران کننده کنونی چاره اندیشی نماید، این نوع نگرش بگونه ای است که گویا شهروندان هیچگونه مسئولیتی دراین باره ندارند.

باید سعی نمود که هوشیاری ملی به مرحله و میزانی ارتقاء یابد که هر شهروند خود را در برابر دسایس دشمنان و حفظ خود و هم وطنانش، بخصوص چهره های ملی و سیاسی مسئول احساس نماید. انسجام ملی و همسویی همگانی نکته ای دیگری است که عرصه فعالیت و تلاش های شوم دشمنان را محدود یا خنثی می سازد. نباید گذاشت که برخی از تفاوت ها و تمایزات موجب نفاق و بی تفاوتی نسبت به یکدیگر گردد. تجارب چندسال گذشته نشان داد که اگر این بی تفاوتی ها و یا طمع داشتن به بعضی از منافع مقطعی و حقیرچه ضربه های سنگین و جبران ناپذیری را ببار آورده و چه فرصت های مهم و تاریخی را سلب نموده است.

واقعیت آنست که اگر در برابر استراتژی خطرناک و مرموز دشمنان آشکار و نهان هوشیاری و انسجام و همدلی و عمل واحد نداشته باشیم سرنوشت کسانی که در دام ترورها و خشونت ها قربانی شده اند به سراغ همه خواهد آمد و آینده روشن و امیدبخش از نسل آینده ستانده خواهد شد.

مواردی زیادی از نقاط اشتراک وجود دارد که انگیزه و اراده همسویی ملی را بوجود آورد. حداقل سرنوشت مشترک و تهدیدهای که نسبت به سرنوشت مشترک ما وجود دارد می تواند نخستین انگیزه ها و اراده ها را در ما بوجود آورد، مشروط بر اینکه از روحیه جاه طلبی و منفعت جویی های حقیرانه و کوتاه مدت چشم پوشی نماییم.

دیدگاه شما