صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

چرا ناامنی رو به گسترش است؟

-

چرا ناامنی رو به گسترش است؟

درشرایط کنونی وضعیت کشور هر روز روبیشتر روبه وخامت می رود. میزان ناامنی ها و نگرانی ها از وضعیت امنیتی افزوده می شود. اندک نگاهی گذرا به مجموع رویدادها و حوادث ناگواری که در در گوشه و کنار کشور روی میدهد بخوبی نشان میدهد که این نگرانی ها وناامنی ها صوری وتوهم وبدور ازواقعیت نیستند.

نا امنی در شاهراه ها، قتل و کشتار مردم نظامی و بی گناه به بهانه های مشخص، حوادثی که با قصد و نیت ایجاد اختلاف میان مردم و اقوام افغانستان به وقوع پیوسته اند، و دیگر وقایع و حوادثی از این قبیل، مواردی هستند که نه از مختصات و ویژگی های کشور محسوب می گردد و نه برای مردم تازگی دارند، اما آنچه مایه نگرانی است، تشدید و تکرار این گونه حوادث با هدف واحد و برای ایجاد اختلاف و تحکیم فضای رعب و وحشت و تحت فشار قرار دادن روانی مردم افغانستان است.

طالبان از نیرویی شکست خورده در سالهای پس از سقوط حکومت شان، به مرور زمان به قدرت نظامی و قدرت مانور دهی شان افزوده اند، ولایت های نه چندان نزدیک به کابل زمانی شاهد حملات نامنظم طالبان و حضور آنها بودند و اکنون ولایت های نزدیک و همجوار کابل به مامن امن طالبان بدل گشته و افراد مسلح طالبان با خیال راحت به تلاشی موترها می پردازند و مسافران بی گناه را به بهانه دولتی بودن و یا هر دلیل دیگری گردن می زنند.

حال باید پرسید که چرا افغانستان ، پس ازده سال ، با وجود برخورداری از حمایت های بین المللی و نیز استقبال داخلی ، هم چنان در شرایط بحرانی بسر می برد و یا بگفته مسئول بخش هماهنگی کمک های بشری سازمان ملل ، روند اوضاع امنیتی روبه وخامت نهاده است؟ مهم اینست که این سوال تاچه اندازه بصورت جدی مطرح گردد و نیز جوابی که برای آن پیدا می شود واقع بینانه باشد. زیرا شاید تاکنون بارها و بارها چنین پرسش هایی درجاهای مختلف مطرح شده است؛ اما متاسفانه این پرسش جدی گرفته نشده است، به همین دلیل نیز پاسخ آن نیز جدی و واقع بینانه نبوده بلکه سعی گردیده بگونه ای افکار عمومی و رسانه ها را در ارتباط با آن بطور موقت قانع سازند.

تردید نمی توان داشت که نزدیک به یک دهه نیروهای بین المللی با استقرار در کشور مبارزه سختی را برضد تروریست ها و برای تامین ثبات و امنیت در افغانستان دنبال نمودند؛ طی این مدت آنان متحمل خسارات و تلفات سنگینی گردیدند. همینگونه در طی چندسال گذشته میلیادردها دالر بنام کمک برای افغانستان سرازیر گردید. گفته شده بود که با حمایت جهان و همت مردم ، افغانستان نوین در عرصه های مختلف اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و.... ساخته خواهد شد.

هم چنین در جهت تحقق این اهداف جان هزاران سرباز و شهروند افغان نیز قربانی گردید. با وجود همه این مسایل واقعیت اینست که ده سال گذشته فرصت خوب و استثنایی برای استقرار نظام سیاسی مردمی، تحقق بخشیدن ارزشهای دموکراتیک، درپیش گرفتن روند عدالت و ترقی کشور، شکل گیری روحیه وفاق و همسویی ملی و ارائه تعریف روشن و قابل قبول برای همه شهروندان کشور از منافع ملی بوجود آمده بود.

ولی امروز در شرایطی قرار گرفته ایم که درست ده سال قبل درآن قرار داشتیم. برای هیچ ملت و جامعه ای مصیبت بارتر از این نیست که امید خود را نسبت به آینده از دست داده باشد. حال آنکه امروز مردم ما نسبت به آینده بسیار نگران و مضطرب به نظر می رسند.

در ریشه یابی این شرایط می توان علل و عوامل مختلفی را بر شمرد. چگونگی ساختار دولت و قدرت ، پندار و روحیه خاص که بر ذهن دولتمردان و ارگ نشینان وجود دارد یکی از عوامل اساسی این ناکامی یا تداوم بحران در کشور دانسته می شود. زیرا فقدان یک اندیشه مدیریتی قوی و ملی، عدم تعهد در اجرای قانون و ناتوانی در برابر وسوسه های مصلحت جویانه مختلف که اصل و قاعده نظام سیاسی را زیر سوال برده و یا در معرض تهدید قرار میدهد سبب گردید که یک دولت با قدرت و با کفایت و قابل اعتماد شکل نگیرد.

عدم شکل گیری چنین دولتی در نهایت منجر گردید که عناصر بحران آفرین ، بویژه مخالفین و تروریستان از شرایط به نفع خود بهره برداری نمایند. مردم اعتماد خود را نسبت به دولتمردان از دست بدهند. همینطور چنین ضعف و ناتوانی در نخبگان سیاسی بیرون از قدرت هم وجود دارد.

آنان نیز قادر نگردیدند تا افکار و اراده عمومی و نیروهای سیاسی را در مسیر درست هدایت نمایند. ضعف آنان موجب گردید که دولت با همه ناتوانی اش احساس قدرت و برتری نماید. اگر امروز در سطح اداره حکومت و نیز در جامعه با مشکلات و چالش های متعددی چون فساد اداری، مشکلات نهادهای اداری و امنیتی و نظامی ، وجود بیکاری و فقر گسترده ، افزایش روز افزون کشت و قاچاق موادمخدر، فعال شدن نیروهای مخالف و تروریست ها و.... هستیم در زیرمجموعه چنین ارزیابی قرار میگیرند.

البته در این ناکامی جامعه بین المللی نیز سهم خود را دارد. بر اساس قطعه نامه شورای امنیت ملل متحد که حضور نیروهای بین المللی در کشور توجیه شده است " از تمام کشور های عضو خواسته میشود تا در همکاری با یکدیگر بطور فوری عاملان و سازمان دهندگان این حملات را به میز محاکمه بکشانند و همچنان حامیان مالی از این حملات تروریستی، کسانیکه مسؤول کمک، حمایت و یا پناه دادن به عاملان این حملات هستند پاسخگو میباشند".

اما در عمل حداقلی از این قطعنامه اجرا گردید؟ دیدیم که آنان هم با حامیان تروریزم بگونه از شیوه مماشات استفاده نمودند و هم با خود تروریست ها از در مصالحه و گفتگو برآمدند. این تغییر در موضع جامعه بین المللی حداقل این ذهنیت را برای تروریست ها روشن ساخت که جنگ شان بیهوده نبوده است.

از جانب دیگر جامعه بین المللی متاسفانه همانطور که خود بدان اعتراف نموده است با چراغ خاموش و بدون درک واقعی و طرح از قبل تعیین شده وارد قضیه افغانستان گردیدند. آنان با داشتن معلومات غیر واقعی از ساختار اجتماعی و سیاسی کشور و تکیه بر مدارک غیرواقعی و اعتماد بر عناصر و گروه های خاص، تلاش ورزیدند که ساختار قدرت را در کشور چینش نمایند. نتیجه این چینش این شد که امروز شاهد آن هستیم.
بنابر این تا زمانی در مدار و محور مسایلی که بر شمرده شرد تغییر بنیادی و قاطع بوجود نیاید نمی توان نسبت به آینده پیکار با تروریزم و حداقل پایان بخشیدن به ناامنی امیدوار بود.

دیدگاه شما